Sunday, Oct 25, 2020

صفحه نخست » از چالش های زن بودن در نظام حرمسرایی آیت الله، مهناز همدانیان

Mahnaz_Hamedanian.jpgدر چند روز گذشته هر کدام از شبکه های اجتماعی و سایتهای خبری را که باز میکردیم، با تصویری از بدن بی رمق دختری غرق در خون، زیر پوتینِ سنگین یک مرد، و دستهای دو زن که این دختر نیمه جان را با فشار نگهداشته بودند؛ روبرو میشدیم. شاهد تصویر دختری بودیم که خونین بر زمین افتاده بود و مردی در مقابل چشم همگان به او «تعرض جنسی» میکرد. تصویر دختری درمانده و بی رمق، در زیر مشت و لگدهای «سیستم مردسالارِ زن ستیز»؛ که ناباورانه، تسلیم خشونتگران وابسته و پشت گرم به این حکومتِ فاسد و ظالم شده بود. تصویر دختری در آبادان، که سرگذشتش تنها به شهرک بریم آبادان ختم نمی شود. سرگذشت مشترک زنان و دختران زیادی در این روزهایِ ناخوش احوالیِ ایران است. یک روز نام این دختر «زهرا نویدپور» است؛ و روزی دیگر دختریست که تا این لحظه او را تنها با نام کوچکش «بهار»، و یا همان «دختر آبادانی» میشناسیم.

زنها در «سیستم حرمسرایی آیت الله»ها سرگذشت هایی تقریبا یکسان دارند. تقریبا همه به نوعی «قربانی»اند. نگاه حکومت به زنان، «نگاه انسان به انسان» نیست. در واقع، «انسان» در این حکومت و سیستم بیمار، تنها یعنی «مرد». و واژه «زن» به معنای «انسان» بکار برده نمی شود. به همین سبب هم حقوق انسانی ای که شامل «مرد» می شود، برای زنها شمولیت ندارد. از نگاه حکومت، زنها تنها وسیله ای برای «تامینِ لذتِ مرد» هستند، و ادامه چرخه «زاد و ولد» و افزایش نسل؛ آن هم تنها در چهارچوب تعریف شده.

اما برای مردها این محدودیتها وجود ندارد. و همین هم سبب شده تا شرکتها، موسسات، ادارات، سازمانها و وزارتخانه های نظام آپارتاید جنسیِ جمهوری اسلامی به «حرمسراهایی» برای مدیران و مسئولانِ «مرد» تبدیل شوند.

«انسان ندانستن زن» سبب شده تا هرگاه زنی برای احقاق حقوق خود، و یا اعتراض به آنچه که بر او رفته است، بایستد؛ در خوشبینانه ترین حالت، متهم میشود به «عدم سلامت روان». تحت تاثیر روان گردان و یا قرصهای اعصاب و روان بودن. و در یک کلام «روانی» نامیدنِ زن. حتی سحر خدایاری، «دختر آبی»، که به دنبال حقِ خود برای رسیدن به برابری در تماشای تیم محبوبش ایستاد؛ را تحت تاثیر قرصهای اعصاب و روان، «روانی»، عصبی و غیرعادی نامیدند.

و در حالت عادی، این زنان را به پرستو بودن، دزد بودن و یا نزدیک شدن به مردان با هدف تخریب آنها، متهم میکنند. برایشان پرونده سازی میکنند. اعترافات و اقرارهای تلویزیونی میسازند و نمایش میدهند. از خانواده هایشان علیه این زنان اعترافات تلویزیونی میگیرند. و دیگر سناریوسازیهای مشابه.

این نگرشِ مردسالار، با تحمیقِ بخشی از زنان، سبب بوجود آمدنِ پدیده ای به نام «زنان علیه زنان» شده است. بدین گونه که اگر زنانی باشند که بخواهند در برابر این ظلم بایستند و اعتراض کنند، توسط برخی از زنان مورد حمله، سرکوب، نکوهش، تحقیر و بازخواست قرار میگیرند.

در حقیقت، همین زنان -زنان علیه زنان- نیز قربانی، اسیر و آلت دست مردسالاری اند. و «زن» را یک اُبژه جنسی در همان چهارچوبی که «نظام مردسالار» برای آنها تعریف کرده است، میدانند.

نگرش حرمسرایی و ابژه دانستن زن، که در اصطلاحِ حکومتی آن را «ریحانگی» نامیده اند؛ زن را تنها در حد جسم و لذت جنسی ارزش گذاری کرده است. به همین سبب هم زنان جوان و زیبا که برای مردان کارکرد «لذت آفرینی» دارند، «ریحانه» محسوب می شوند. اما زنان گورخواب، زباله گرد و بسیاری زنان دیگر که برای مردان جذابیت جنسی و «تحریک کنندگی» ندارند، «ریحانه» انگاشته نمیشوند.

در نگرش ابژه انگاری زن، زنانی که جوان و زیبا باشند، حتی با چادر هم مصونیت ندارند و در امان نیستند. همانطور که بارها دیده ایم، بانوان چادری بسیاری بودند که از آزارها و تعرضات جنسی به خود شکایت داشته اند.

از بزرگترین چالش های زن بودن در نظام حرمسرایی جمهوری اسلامی این است که «زنان همیشه مقصر» دانسته میشوند. حتی هنگامی که مورد تجاوز قرار بگیرند، باز هم این زنان هستند که مقصرند. حتی قانون نیز از آنها حمایت نمیکند. چرا که قوانینِ زن ستیز و مردسالارِ حکومت اسلامی، یک جانبه و به نفع «مردان» نوشته شده است.

دیدگاه و نگرشی که با پشتوانه قانون، زن را «عاملِ وسوسه» میداند. و مرد را «مفعولی بی اراده» که همیشه توسط یک «زن» به گناه و خطا کشانده میشود. یا هر مرد خطاکاری را قربانیِ «دسیسه» یک زن میداند و با همین دیدگاه، مردِ مجرم را تبرئه میکند. و از وی سلب مسئولیت می نماید.

نگرش و باور متناقضی که از یک سو مرد را «مترسکی» در دستان زن میداند، که حتی اختیار پایین تنه بدن خویش را هم ندارد و در اراده و کنترل خودش نیست. و از سوی دیگر، همین مردِ بی اراده که توانِ کنترل «تنبان» خودش را هم ندارد، یک «انسان کامل» دانسته می شود که با پشتوانه قانون قدرت تصمیم گیری برای سرنوشت خانواده و یا حتی کشور را تنها به صرفِ جنسیت و نرینگی اش، به او سپرده اند.

دیدگاه متناقضی که از یک سو زنان را «ضعیفه» و احساساتی می نامند، و مدعی میشوند که آنها (زنها) به دلیل تحت تاثیرِ احساسات قرار گرفتن، نمی توانند قاضی باشند و قضاوت کنند. یا حتی اختیار زندگی شخصیِ خودشان را داشته باشند. اما از سوی دیگر «زن» را مسئولِ بندِ تنبانِ آقای وزیر، مدیرکل، رییس، و فلان نماینده مجلس میداند.

تناقض بسیار تعجب آوری که این سوال را بوجود می آورد: آقایانِ وزرا، روسا و نمایندگان مجلسی که حتی «بندِ تنبانِ خودشان» را هم نمیتوانند کنترل و مدیریت کنند، چگونه می توانند یک کشور و سرنوشت میلیونها انسان را مدیریت نمایند؟

نباید این مهم را فراموش کرد که در سازمانها و ادارات جمهوری اسلامی سیستم «گزینش» و نهادی با نام «هسته گزینش» وجود دارد. و این نهاد اجازه نمیدهد شخصی بدون «گزینش» شدن به استخدامِ این سازمانها و ادارات درآید. حتی برای استخدامِ یک آبدارچی هم، مراحلِ گزینش طی میشود. مدیرانِ ارشدی همچون رییس شرکت نفت آبادان، و یا وزری و نماینده مجلس و سردار سپاهی، همچون سلمان خدادادی، علی نجفی، و ... از دهها فیلتر و هسته گزینش رد شده اند. پس نمیتوان این «فرضیه غیرمنطقی» را در نظر گرفت که این مفسدان، نمایانگر نظام و یا مورد تایید حکومت نیستند.

و در پایان، نظامِ اسلامی-ای که قرار بود با زور کتک و باتوم، زندان، شلاق و اعدام هم که شده مردم را به بهشت ببرد؛ اینک مدیرانِ ارشد و «گزینش شده شان» یا درگیرِ دزدی، اختلاس و فساد هستند، و یا دُن ژوان وار، سرگرم «زنبارگی» و حرمسراهایِ سلطانِ صاحبقران گونه. و بازندگانِ اصلی این فساد و سیستم حرمسرایی نه تنها زنان، که تمامی جامعه ایران است. چرا که این زنها هم، «دختر، خواهر، مادر و همسرِ کسی هستند».



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy