Monday, Oct 26, 2020

صفحه نخست » نگاهی بر ابعاد مختلف آموزش و پرورش در ایران، جمع آوری و تنظیم : شیوا پارسایی

ap.jpg• خلاصه ای از مباحثه و گفتگو در کارگروه آموزش - زنان ایران برای برابری پایدار

سیستم آموزش و پرورش هر کشور بخشی از ساختار اجتماعی وحکومتی است که با ابعاد وسیع اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه در ارتباط بوده و روی آنها تاثیر میگذارد.

هر حکومتی برای تحقق و به ثمر رساندن پروژه سیاسی اجتماعی خود سیستم تعلیم و تربیت متناسب با اهدافش را ایجاد می کند تا با تکیه بر كلیت پیچیده ای كه فرهنگ نامیده می شود، سیستم اجتماعی سیاسی خود را حفاظت نماید. این کلیت شامل دانش، اعتقادات و باورها، هنر، اخلاقیات، قوانین، آداب و رسوم و سایر توانایی ها و عادت ها است.

در واقع تعلیم و تربیت بر کل فعالیت های ذهنی، عاطفی، رفتاری و باورهای یک جامعه نفوذ کرده و بر آنها تاثیر می گذارد.

هدف اصلی آموزش و پرورش از یک طرف معماری و پرورش فرهنگی و از طرف دیگر، پرورش نیروی کار توانمند است. این نیروی کار، در واقع با شرکت فعال خود در بازار کار، در ساخت و بازسازی اقتصادی سهیم بوده و سرمایه انسانی اقتصاد کشور را تشکیل می دهد.

ا

ین چنین است که اهداف آموزش از یک سو در ارتباط با اقتصاد است؛ به این معنی که تعلیم و تربیت کاتالیزور انباشت سرمایه انسانی است که بهره وری از نیروی کار را فعال می کند و به رشد اقتصادی با تولید بهتر و بیشتر سرعت می بخشد، و از سوی دیگر این اهداف ساختاری و فرهنگی هستند و تنها به سواد آموزی بسنده نمی شوند.

یکی از وظایف مهم آموزش و پرورش حفظ و تحکیم میراث فرهنگی جامعه و انتقال آن به نسل آینده است.

در حکومت های تمامیت خواه، اقلیتی با در دست گرفتن قدرت سیاسی، فریبکارانه‌ و با ظاهری مردم سالار نظامی مرکزی و سرکوبگر را تحمیل می کنند. در تمام ساختارها، بافت‌ها و حوزه‌های زندگی فردی، اجتماعی و اقتصادی نفوذ و دست اندازی کرده، با دخالت گسترده در سیستم آموزشی و عملکردهای آن و با حضور پر رنگ و اغراق آمیز موضوعات ایدئولوژیکی سیاسی و مذهبی در کتابهای درسی از آموزش و پرورش، ابزاری می سازند برای استمرار رژیم سیاسی حاکم. این چنین تعلیم و تربیت و آموزش را در راستای اهداف خود به‌ خدمت می‌گیرند.

در این نوع آموزش، منافع نظام بر منافع اجتماعی و بر شکوفایی فردی و کرامت انسانی ارجحیت دارد ،آموزشی که به انسان نگاه ابزاری داشته و از او وسیله ای می سازد برای تداوم قدرت استبدادی و ایدئولوژیکی نظام حاکم.

در حالی که در یک جامعه آزاد و دموکراتیک، قدرت حاکم، تعلیم و تربیت را ضامن همبستگی یک ملت می داند که می بایست احساس تعلق را در وجود شهروندان پی ریزی کند؛ تعلقی بر مبنای کثرت گرایی و همکاری که با اندیشه، فرهنگ و رفتار و منش دیکتاتوری زده خط کشی مشخص دارد.

هدف جامعه دموکراتیک، پرورش شهروند مسئول و روشن بین است که از ارزش های دموکراتیک آگاهانه حفاظت و نگهبانی کند. در واقع دموکراسی در مدرسه شکل می گیرد و از همان آغاز و در فرایند آموزش، گفت‌وگو، رواداری، مدارا و تعامل آزادمنشانه به کودک آموخته شده تا در بزرگسالی بتواند نقش یک شهروند آزاده را به عهده بگیرد.

این نوشته تلاش دارد که موضوعات مهمی مثل اقتصاد، سیاست، حقوق شهروندی و توسعه ملی و تکنولوژی را در سیستم آموزشی به اختصار بررسی کند.

آموزش و اقتصاد

رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی یکی از اهداف مهم تمام کشورهای جهان به ویژه در ۵۰ سال اخیر بوده است. این امر برای کشورهای پیشرفته صنعتی به معنای کاهش بیکاری و افزایش رفاه اجتماعی بوده و برای کشورهای در حال توسعه به معنای کاهش محرومیت یا محو فقر است.

آموزش و پرورش با اهمیت ترین مقوله سرمایه گذاری ملی است که مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفته که مشهورترین آنان آدام اسمیت پدر علم اقتصاد است. او هزینه های آموزشی را همچون سرمایه گذاری قلمداد می کرد و آن را «سرمایه انسانی» می نامید.آموزش و پرورش در واقع یکی از اساسی ترین عوامل در رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی است و این رشد به نوبه خود امکانات آموزش و پرورش را افزایش می دهد.

با تربیت نیروی انسانی و فعال کردن نیروی کار ،بهره وری افزایش یافته، میزان تولید بالا می رود و هزینه تولید کاهش پیدا کرده و درآمد ناخالص ملی افزایش می یابد.

قابل توجه است که این هزینه ها در ۳۰ سال اخیر در تمام کشورهای جهان به شدت افزایش یافته است و به طور متوسط ۶ درصد از درآمد ناخالص ملی جهان را به خود اختصاص داده است.

برای دستیابی بر این مهم، آموزش وظیفه پاسخگویی به نیازهای بازار کار را به عهده می گیرد :

عرضه نیروی کار توانمند، امکان رقابت اقتصادی را بیش از پیش بالاتر برده و به توسعه اقتصادی کمک می کند. توسعه اقتصادی به نوبه خود موجب توسعه نیروی انسانی، افزایش بهره وری نیروی کار، گسترش اختراعات و ابداعات می شود؛ که خود نتیجه آموزش و پرورش است. این چنین است که سیستم آموزشی یک کشور رابطه تنگاتنگ با اقتصاد آن داشته و بر آن تاثیر می گذارد.

برای پاسخگویی به نیازهای جامعه و ضرورت های بازار کار، سیستم آموزشی باید به طور دقیق طراحی شود و ارگان های لازم را برای اجرایی کردن سیاست های آموزشی پیش بینی کند.

در جامعه دموکراتیک آینده سیاست های آموزشی که توسط دولت به مجلس پیشنهاد و سپس تصویب و اجرایی خواهند شد، از یک سو باید امکان پرورش شهروند مسئول و روشن بین را مهیا کند و از سوی دیگر، توازن و تعادل بین تربیت نیروی کار با نیازهای بازار کار را به وجود آورد. این تعادل است که بیکاری را کاهش داده و تنش های اجتماعی را به طور کلی در جامعه کم می کند.

در حقیقت آموزش، توانمندی تکنیکی، اجتماعی و رفتاری نیروی کار را بالا برده و قدرت رقابت اقتصادی را افزایش می دهد، نیروی کار تولید می کند و همچنین وظیفه بازسازی نیروی کار را هم بر عهده دارد. به این دلیل سیستم آموزشی باید به دو بخش بزرگ تقسیم شود :

از یک طرف، آموزش نخستین که شامل تمام دوران تحصیلی از دبستان تا دانشگاه قبل از ورود به بازار کار می شود.

از طرف دیگر آموزش بزرگسالان بعد از جذب به بازار کارو در تمام مدت زندگی فعال شغلی که سه هدف را دنبال میکند:

* آموزش شاغلین، با هدف حفظ شغل و یا امکان تغییر شغل از طریق آموزش و به روز کردن توانمندی های فرد

* آموزش برای بیکاران با هدف به روز کردن توانمندی های آنها برای جذب دوباره به بازار کار

* آموزش منطبق بزرگسالان برای گروه های اجتماعی فرودست با هدف عدالت خواهی اجتماعی

آموزش و سیاست

در کشورهای توسعه یافته، مقوله سیاست و دین در سیستم آموزشی نقش ندارد ولی به عنوان یکی از موضوعات درسی در بخشی از این کشورها، در مدارس آموزش داده میشود، اما در یک جامعه دیکتاتوری و توتالیتر، جدایی بین دولت و جامعه مدنی و نفی تنوع اجتماعی، فضای آموزش را که باید برای پرورش شهروندان فضای امن و خنثی باشد، تبدیل به میدان نبرد سیاسی و ایدئولوژیک میکند، و با حذف دگراندیشان در حوزه آموزش، تثبیت سیاسی خود را هرچه محکمتر میکند.

بیاد داریم که جمهوری اسلامی کە در سال پنجاه وهفت بر اساس قول و قرارهای بیشمار به قدرت رسید، رفته رفته تغییر ماهیت دادە و شروع بە پاکسازی عناصر دلسوز و مسئول کرد. ابتدا از معلمان شروع کرد، روشنفکران و صاحبان اندیشە را از میدان بدر کرده، آنها را یا در زندانها افکند، یا بدار آویخت و یا آنها را مجبور بە خانەنشینی کرد. ابتدا از معلمان شروع کرد، سپس روشنفکران و صاحبان اندیشە را با زندان و طناب دار و خانه نشینی از میدان بدر کرد.

سپس مربیان تربیتی/ پرورشی را با هدف سرکوب گسترده و آلوده کردن آموزش به ایدولوژی اسلامی با قصد و پروژه پرورش «انسان انقلابی مسلمان» وارد سیستم آموزشی کرد که کنترل مدارس را بدست گرفته و جو امنیتی در آن بوجود آورند.این چنین موفق شدند بخشی از معلمان را وادار به سکوت و یا اعلام بی طرفی کنند. این معلمان برای نیازهای معیشتی خود مجبور به سکوت و یا «شعار ما سیاسی نیستیم و کاری بە سیاست نداریم» شدند تا بتوانند بر سر کار باقی بمانند.

بخشی دیگر از معلمان که باسابقە بودند و از لحاظ سیستم اداری و قانونی امکان اخراج آنها مهیا نبود، به اجبار بازنشستە یا بازخرید شدند و یا به مناطق محروم تبعید شدند.

علاوه بر این پاکسازی ها، از همان آغاز، مسئلە گزینش را در استخدام معلمان لحاظ نمودند تا مرز خودی و غیر خودی مشخص شود و بدین گونه بتوانند معلمی را استخدام کنند که تحت اختیار و در خدمت رژیم و سیستم آموزشی و تربیتی باشد. نتیجە اسفبار این سیاست، امروز بە خوبی برای همە روشن و مبرهن است.

دانش آموزان نیز از این حمله فرهنگی در امان نماندند، آنهایی را کە افکار مترقیانە داشتند با برچسب فدایی و مجاهد اخراج کرده و یا توسط سیستمهای امنیتی دستگیر و زندانی کردند و تعدادی از آنها در سنین پایین بە جوخەهای اعدام سپردە شدند. با این اوصاف جو ترس، رعب و وحشت نهفته، در مدارس ایجاد شد و بسیاری از معلمین و دانش آموزان مجبور به تظاهر به بی تفاوتی و به نوعی تسلیم شدند. مربیان تربیتی/ پرورشی فضای آموزشی را آلوده بە شک، بدگمانی و سو ظن کرده به گونەای کە هیچکس بە دیگری اعتماد نداشتە باشد. این چنین بود که جو اختناق و بی اعتمادی در سیستم آموزش و پرورش ما نهادینە شد.

هم راستا با این تحولات، پوشش اجباری، نماد سرکوب زنان، نیز در فضای اموزشی وارد شد و مدارس و دانشگاهها از مکانهای استراتژیک برای تحمیل حجاب اجباری شدند. اجباری بودن چادر سیاە، مانتو و مقنعە مشکی، قهوەای، خاکستری و سرمەای در بخشنامە وزارتی درج شده وبە این ترتیب حکومت بخود اجازه دخالت مستقیم در خصوصی ترین ابعاد زندگی شهروندان را داد. فضای شاد مدرسه با رنگهای تیره یک نواخت، محیط نظامی مدارس کره شمالی و چین را تداعی میکرد.

محتوای کتابهای درسی نیز در همین راستا عوض شدند: کوکب خانم چادر پوشید، سارا مقنعە بر سر کرد و دهقان فداکار پیراهن پوشید! پوشش که یک امری خصوصی است به ابزار ایدیولوژیک و ابزار سرکوب سیاسی و اجتماعی زنان تبدیل شد.

دروس عربی و آموزش قرآن جای پای محکمی درتمام سطوح آموزشی یافتند و حتی تلاش داشتند پیش دبستانیها را بە حوزەهای علمیە سپرده تا کودک ابتدا قرآن را بیاموزد و بعد وارد مدرسە شود.

شرکت در نمازهای جمعە و جماعت شرط اول مومن بودن و دینداری و انقلابی بودن شد.این چنین دانش آموزی باید تلاش میکرد تا از این دروس نمرە حدنصاب را بگیرد وگرنە مردود میشد.

علاوه بر این، آموزش دفاعی در دروس گنجانده شد، تا تمام دانش آموزان آموزش نظامی و عقیدتی ببینند و در مقابل دشمن فرضی که از همان ابتدا بەعنوان حربەای برای سرکوب احزاب و سازمانهای مخالف از آن بهرە می جستند، آمادگی داشتە باشند. بە این ترتیب پای سپاە پاسداران و روحانیون بە مدارس باز شد. مدارس که باید جای امنی برای آموزش علم و دانش باشد، تبدیل به نهادی برای رشد خشونت و شهید پروری شد.

جمهوری اسلامی در طول چهل سال گذشته، تمام تلاش خود را بکار برد تا نهاد آموزشی را به یک نظام ایدیولوژیک مذهبی برای تداوم خود تبدیل کند و بهمین جهت، بطور واضح از قبول سند ٢٠٣٠ کە بە تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیدە است و "بر اصول کرامت و حقوق بشر، عدالت اجتماعی، صلح، شمول اجتماعی و حفاظت و تنوع قومی، فرهنگی و زبانی و نیز بر مسئولیت مشترک و پاسخگویی استوار است." سر باز میزند. رهبر جمهوری اسلامی در واکنش بە سند ٢٠٣٠ میگوید : «اینجا مبنا اسلام است ، مبنا قرآن است ، اینجا جایی نیست کە سبک زندگی معیوب ویرانگر فاسد غربی بتواند اعمال نفوذ کند.»

باید گفت که جمهوری اسلامی علیرغم تلاشهای زیاد، تا کنون نتوانسته است در این جدال فرهنگی موفق شود، گرچه لطمات فراوانی را به محتوای درسی و چگونگی تعلیم و تربیت دانش آموزان وارد آورده است، بهمین دلیل در آینده بعد از جمهوری اسلامی نیاز به یک تغییر و تحول بنیادین در نظام آموزشی بچشم میخورد، مسئولیت آموزش در سیستم نوین، بوجود آوردن فضای امن و خنثی آموزشی، مبرا از ایدئولوژی است که با ترویج ارزشهای دموکراتیک، آفریدن و بکار گرفتن اندیشه انتقادی، تشویق و اشاعه دیدگاه هایی همچون برابری حقوق انسانی، برابری جنسیتی ،عقیدتی، قومی و سکولاریسم و دگر اندیشی باعث توسعه ملی خواهد شد.

آموزش شهروندی و توسعه ملی

حکومت دموکراتیک حاصل پیوند دولت و جامعه مدنی است.آموزش و به ویژه آموزش شهروندی نقش مهمی را در معماری جامعه مدنی و رابطه و پیوند دولت با آن، در ایران فردا به عهده خواهد داشت.

آموزش شهروندی ضامن رشد و پرورش ظرفيت مردم براي مشاركت در تصميم گيري هاي جامعه است و به بروز کنش های عمل آگاهانه و از سر مسئولیت در زندگي اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي منجر خواهد شد.

اهداف مورد نظر در آموزش شهروندان عبارتند از : افزايش ميزان پذيرش مشارکت های اجتماعی، دانايي محوري، مسئوليت پذيري، وطن دوستي، قانون مداري، مشارکت در تغییرات مثبت و انتقادگری و انتقادپذیری...

باید گفت که آموزش شهروندی مقوله‌ای است که با فرهنگ هر جامعه گره خورده است و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را به وجود می آورد. مادامی که یک شهروند در مورد حقوق خود آموزش دیده و از آن آگاه باشد، می تواند مطالبه گر این حقوق در جامعه شده و با مطالبات خود محدودیت برای قدرت حد و حدود تعیین کند.

در عین حال، این آموزش انسان محور است و در حوزه ها و گروه های سنی مختلف قابل تدوین، برنامه ریزی و اجرا است. از این رو، این آموزش ها بی تردید باید از سنین کودکی آغاز شوند. کودکان بهترین پل ارتباطی بین جامعه و خانواده ها هستند. اما با توجه به گروه های سنی مختلف آموزش پذیر، می توان آموزش شهروندی و مدنی را برای تمام سنین و اقشار اجتماعی برنامه ریزی نمود.

آموزش شهروندی در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و در حوزه زیست محیطی و آموزش مدنی و همچنین در حوزه آموزش مهارت های اقتصادی و دیجیتالی، باعث رشد موزون جتماعی و شهروندی شده و یکی از عوامل توسعه ملی است.

به علاوه، تکنولوژی و ابزارهای مختلف آن، به ویژه آموزش مجازی و اینتراکتیو می تواند نقش مهمی برای همه گیر کردن آموزش شهروندی در آینده ایران آزاد و دموکراتیک بازی کند.

آموزش و تکنولوژی

در دوران اخیر تکنولوژی زندگی ما را دگرگون کرده است. این دگرگونی گسترده، در تمام زمینه های زندگی در فضای خصوصی و شخصی و همچنین در فضای عمومی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نفوذ برجسته و چشمگیر داشته است.

با این حضور گسترده تکنولوژی در تمام زمینه ها، ما در واقع ناظر یک جهش عمیق و استحاله جوامع انسانی در سطح جهانی هستیم. این تحول بزرگ بویژه در زمینه رابطه ما با داده ها، دانستنیها، با مقوله دانش، چگونگی یادگیری و همچنین ارتباط و چگونگی انجام فعالیت های حرفه ایی، بسیار محسوس است و رفتار نوینی را در ما آفریده است.

این دگردیسی بسیاری از کشورها را واداشته که برای انطباق مناسب با این شرایط جدید و برای پاسخ سازگار با نیازهای بازار کار، نظام آموزشی خود را باز بینی و همچنین روشهای آموزشی/ روش های پداگوژیکی را مساعد با این تحول تغییر دهند.

امروزه تکنولوژی جای مهمی را در پژوهش در مورد سیستم های آموزشی و روش های تدریس، جایگاه «فراگیران» یعنی تمام گروههای آموزش پذیر و همچنین جایگاه «آموزش دهندگان» تسخیر کرده است.

دسترسی گسترده به دانستنیها رابطه فرد را با یادگیری و همچنین رابطه او را با باورهای اجتماعی سیاسی اش دگرگون کرده است.

اگر بخواهیم بطور مشخص مزایای تکنولوژی در یک سیستم آموزشی و نتایج انرا بررسی کنیم از یک طرف باید بگوییم تکنولوژی امکان ایجاد فضای آموزشی جذاب برای فراگیران را فراهم می کند و کیفیت آموزش و یادگیری را بالا میبرد. دسترسی به منابع متعدد و دانستنیهای گسترده و توسعه روش های آموزشی جدید مثل استفاده از پادکست، وبلاگ ها و رسانه های اجتماعی به فراگیران نقش اصلی و مرکزی در یادگیری را می دهد و آنها را هر چه بیشتر مستقل میکند. یادگیری مستقل به صورت انفرادی و پیوسته برای فراگیران بالا رفتن توانایی در یادگیری، بنای عزت نفس و اعتماد به نفس استوار را باعث میشود.

تکنولوژی موجب میشود کلاس های درسی، «دانش آموز محور» شده و آموزش دهنده نقش تسهیل گر را به عهده بگیرد و یادگیری تبدیل به فرایندی تحقیقی و مستقل شود.

علاوه بر این، به کارگیری تکنولوژی در امر آموزش باعث افزایش بازدهی آموزشی از لحاظ کمی و کیفی شده و همچنین استفاده از حواس چندگانه (مثل بینایی و شنوایی) در یک زمان درک بیشتر مطالب را باعث می شود.

تکنولوژی آموزش همگانی و همه گیر برای تمام سطوح اجتماعی را تسهیل میکند و میتواند ابزار موثری برای مبارزه با تبعیض باشد.

متاسفانه در شرایط فعلی کشورمان ایران به دلایل مختلف از جمله فیلترینگ، سرعت پایین اینترنت، ضعیف بودن خدمات اینترنتی در مناطق محروم و همچنین نبود ابزار تکنولوژیک مناسب در دست قشرهای فرودست به دلیل فشارهای اقتصادی ، استفاده از امکانات تکنولوژیک در جهت آموزش و پیشرفت علمی دچار نقصانهای قابل توجهی میباشد.

بدیهی است که میزان به کارگیری تکنولوژی و کارآمد بودن آن در یک جامعه بستگی به رشد و توسعه ی فرهنگی آن جامعه دارد و تکنولوژی نیز خود در یک چرخه متقابل بر رشد و توسعه فرهنگی، علمی و اقتصادی جامعه موثر است.

برای بازسازی سیستم آموزشی فردای ایران دموکراتیک، تکنولوژی یکی از ابزارهای مهم و اجتناب ناپذیر خواهد بود.

در پایان باید خاطر نشان کرد که جامعه دموکراتیک هدف تعلیم و تربیت و پرورش شهروند مسئول و روشن بین، شهروندی مستقل که با استفاده از ساز و کارهای دموکراتیک موجود، در سازندگی مشارکت دارد و با هوشیاری خود و با استفاده از قانون و اعتراض مدنی باعث توازن قدرت در جامعه شده و در نتیجه تداوم دموکراسی را ضمانت میکند.

طراحی سیستم آموزشی ایران فردا یکی از مهمترین مسئولیت های ماست. نظام آموزشی آینده در ساختن و متداول کردن فرهنگ گفتگو و فراگیری، فرهنگ رواداری و مدارا نقش کلیدی خواهد داشت و هدفش پرورش و تربیت نسلی خلاق، پرسشگر، پویا و آزاده است.

کار گروه آموزش - زنان ایران برای برابری پایدار

جمع آوری و تنظیم : شیوا پارسایی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy