مقدمه
کمتر از یک هفته دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار خواهد شد. تمام شواهد و آخرین نظر خواهی ها دال بر این هستند که آقای جو بایدن، نامزد حزب دموکرات، در انتخابات پیروز خواهد شد، اگرچه، بر اساس تجربه انتخابات سال ۲۰۱۶، هنوز نمیتوان بطور قطعی نتیجه انتخابات را پیش بینی نمود. برای نگارنده مهمترین موضوع تاثیر انتخابات آمریکا بر سیاست این کشور در قبال منطقه خاورمیانه و بخصوص ایران و سرنوشت مردم صبور و شریف آن میباشد. پر واضح است که حاکمیت در ایران نیز مانند اغلب کشورهای جهان این انتخابات را دنبال میکند، و بنابر این سوال مهم که باید مورد تحلیل قرار گرفته و بدان پاسخ داده شود، این است: حاکمیت در ایران آقای بایدن را ترجیح میدهد یا آقای ترامپ را؟ موضوع مقاله کنونی بحث درباره این سوال میباشد.
اگر ترامپ مجددا انتخاب شود
در صورت انتخاب مجدد آقای دانالد ترامپ فشار آمریکا بر ایران افزایش خواهد یافت. این موضوع را تمامی دستیاران ایشان، از الیوت آبرامز نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران، تا رابرت ابراین مشاور امنیت ملی آقای ترامپ، در هفتههای گذشته تایید کرده اند. اساس این سیاست با این هدف است که یا حاکمیت مجبور شود به مذاکره با آمریکا رضایت دهد، که این خواسته شخص آقای ترامپ میباشد، و یا شرایط داخلی آنچنان وحشتناک شود که مردم شورش کرده و جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، که هدف اصلی مایک پامپئو وزیر خارجه آمریکا و همفکران او میباشد. ولی امکان سومی نیز وجود دارد که کمتر راجع به آن بحث میشود، و آن "عراقی نمودن" ایران میباشد، بدین معنی که با افزایش فشارها نه حاکمیت به مذاکره رضایت دهد، و نه مردم شورش کنند. در این صورت ایران در شرایطی خواهد بود که عراق در دهه ۱۹۹۰ بود: تحریم کامل اقتصادی و ایجاد سختترین شرایط، ولی بدون سرنگونی حاکمیت، که در آن صورت با انتخاب مجدد آقای ترامپ این گزینه مطرح خواهد بود که چون تمامی فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی به نتیجه نرسیده است، باید در ایران مداخله نظامی مستقیم شود، که هدف اصلی لابیهای عربستان، اسرائیل، و امارات متحده میباشد.
اگر بایدن انتخاب شود
آقای بایدن بارها گفته است که اگر انتخاب شود، در صورتی که ایران نیز به تعهدات اولیه خود در قبال برجام بازگردد، آمریکا نیز به برجام باز خواهد گشت. در آن صورت تحریمهایی که بر طبق برجام لغو شده بود و یا به حالت تعلیق درامده بود، و آقای ترامپ آنها را باردیگر بر مردم ایران تحمیل کرده بود، دوباره به شرایط دوران آقای اوباما بعد از برجام باز خواهد گشت. در آن صورت بهبود شرایط اقتصادی کشور آغاز خواهد شد. ولی به گمان نگارنده استراتژی و سیاست اصلی نظام سیاسی-اقتصادی-امنیتی آمریکا درباره ایران کم و بیش مستقل از رئیس جمهور است، و آقای بایدن نیز فشارهای دیپلماتیک آمریکا، و حتی تهدیدهای نظامی آنرا علیه جمهوری اسلامی ادامه خواهد داد، ولی بطور ملایم تر و با برنامهای دراز مدت تر. حاکمیت در ایران نیز به خوبی در مورد این موضوع آگاه است.
حاکمیت در ایران ترامپ را ترجیح میدهد یا بایدن را؟
با توجه با آنچه که در بالا به آن اشاره شد، شاید این سوال که حاکمیت ترامپ را ترجیح میدهد یا بایدن را سوالی ساده با پاسخی روشن باشد، و فرض بر این باشد که حاکمیت حتما آقای بایدن را ترجیح میدهد. ولی به گمان نگارنده موضوع به این سادگی نیست و پیچیده میباشد.
جناح انتخابی حکومت که در حال حاضر رهبری آن با آقای حسن روحانی است آقای بایدن را ترجیح میدهد. این جناح برجام را مهمترین دستاورد خود میداند، متمایل به مذاکره و مصالحه با غرب، بخصوص آمریکا میباشد، و مایل است در برابر تمایل بخشی از حاکمیت که متمایل به همکاری دراز مدت و استراتژیک با چین و روسیه است، با مذاکره و مصالحه با غرب تعادل ایجاد کند. به گمان نگارنده این موضوع کاملا روشن است و نیازی به بحث گسترده ندارد. ولی بخش قالب حاکمیت، که بیشتر اهرمهای قدرت را در دست دارد، کدام کاندیدا را ترجیح میدهد؟
"دولت پنهان" و راست افراطی آمریکا
جمهوری اسلامی مانند بسیاری از کشورهای جهان دارای یک "دولت پنهان" یا Deep State میباشد. "پنهان" بودن بدین معنی نیست که رهبران و کارگزاران این "دولت" ناشناخته هستند، بلکه بدین معنی است که آنها خارج از موازین و قوانین رسمی عمل میکنند، اگر لازم باشد این قوانین را نقض میکنند، و برای خود منافع و مصالح عمدهای قائل هستند که برای دفاع از آنها هر اقدامی را انجام میدهند. بعنوان مثال، دربرابر وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه وجود دارد. دربرابر وزارت خارجه "مشاور ارشد رهبری در سیاست خارجی" وجود دارد که اغلب بالاتر از وزیر خارجه عمل میکند، به جای تعین سرنوشت زندانیان سیاسی توسط دادگاههای رسمی، بازجویان آنها در اطلاعات سپاه برای آنها مجازات تعین میکنند، و با کنترل دهها بنیاد و سازمانهای خارج از کنترل دولت رسمی توان مالی عظیم و امپراطوری بزرگ رسانهای دارد، و مسلح نیز میباشد. برجام را دولت رسمی مذاکره و امضا میکند، ولی "دولت پنهان" با شلیک موشکهای خود که بر روی آنها شعارهای ضد اسرائیل نوشته شده اند مخالفت خود را ابراز میکند.
"دولت پنهان" در ایران همیشه دولتهای جمهوریخواه راستگرا را بر دموکراتها ترجیح داده است. مهمترین دلیل این موضوع این است که سیاستهای راست سنتی و افراطی آمریکا درباره ایران همیشه بسیار خشن تر از سیاست دموکراتها بوده است، و این خشنگرایی به سود "دولت پنهان" است، چون آنرا بهانه کرده تا فضای سیاسی را هرچه بیشتر مسدود کند؛ سرکوبها را افزایش دهد، و افکار عمومی را از بی لیاقتی خود در امور اقتصادی و همچنین فساد عمیقی که نهادینه شده است را منحرف کند. در عین حال این سیاستهای خشن آمریکا سودهای اقتصادی افسانهای برای "دولت پنهان" داشته است. سه نمونه درباره این ادعا بخوبی صحت آنرا نشان میدهند.
نمونه اول: در سال ۲۰۱۳، یعنی هفت سال پیش، یک وبسایت انگلیسی درباره خاورمیانه از نگارنده خواست که به مناسبت دهمین سال هجوم آمریکا و بریتانیا به عراق درباره نتایج استراتژیک این هجوم از دید یک ایرانی مقالهای تحلیلی برای آنها بنویسد. نگارنده در آن مقاله نوشت که بزرگترین برنده آن هجوم، به غیر از اسلحه سازان و اسرائیل، نیروهای رادیکال ایران، یعنی همان "دولت پنهان"، بودند که از آن هجوم و حملات تند جرج بوش پسر به ایران استفاده نموده و به بهانه تهدید علیه امنیت ملی فشارها را بر نیروهای معتدل، اصلاح طلب و دموکراتیک به نحو بی سابقهای بالا بردند.
در همان سال ۲۰۰۳، سال هجوم به عراق، احمدینژاد شهردار تهران شد. دولت بوش پیشنهاد جامع دولت آقای سید محمد خاتمی برای مذاکره با ایران را در ماه مه ۲۰۰۳ رد کرد، و اگر کار اشغال عراق پیچیده نشده بود، به ایران نیز حمله میکرد. بعد از طریق " طراحى درست و چندلايه " [بر طبق آنچه که سرتیپ محمد باقر ذوالقدر گفت] "دولت پنهان" احمدینژاد را به ریاست جمهوری رساند. دوران هشت ساله احمدینژاد نیازی به مرور مفصل ندارد: هدر دادن صدها میلیارد دلار درامد نفتی؛ ساختاری کردن فساد؛ غارت سرمایههای ملی؛ سرکوب و سانسور بی سابقه، سرکوب جنبش سبز، و یک سیاست خارجی -- اگر بتوان به آن "سیاست" گفت -- ماجراجویانه با شعارهای کورکورانه علیه اسرائیل و انکار واقعه تاریخی هولوکاست، و غیره. اکثریت عظیم مردم هزینه این دوران را پرداختند، ولی "دولت پنهان" و حامیان آن، یعنی همان "اصولگرایان،" هم تسلط خودرا بر کشور مستحکم تر کردند و هم به ثروتهای افسانهای دست یافتند.
در عین حال هجوم به عراق باعث شد که نه تنها رژیم صدام حسین سرنگون شود، بلکه گروههای شیعه که سالها در ایران آموزش دیده و حمایت شده بودند در عراق به حکومت برسند. هفده سال پس از هجوم به عراق، علیرغم کوششهای آمریکا، عراق هنوز تحت تاثیر جمهوری اسلامی است، و دستکم در تمامی معادلات سیاسی خود باید ایران را در نظر داشته باشد. لزومی به یادآوری نیست که سیاست ایران در منطقه، از جمله عراق، را "دولت پنهان" رهبری میکند.
نمونه دوم: تحریمهای دولت آقای اوباما علیه ایران را در نظر بیاوریم، تحریمهایی که برای اولین بار ارتباط بانک و موسسات مالی ایران را با جهان خارج قطع کرد. آقای اوباما دموکرات هستند، ولی همانطور که در بالا به آن اشاره شد، ماهیت و اهداف اصلی سیاست خارجی آمریکا، بخصوص درباره کشورهایی مانند ایران، به مقدار زیادی مستقل از رئیس جمهور است. چه گروهی در ایران بیشترین سود را از این تحریمها برد، که مصادف با دوران دوم ریاست جمهوری تحمیلی احمدینژاد بود؟ پاسخ ساده و روشن است: دلالان، کاسبان تحریم، کسانی که بازار سیاه کالا را کنترل میکنند، و متحدان آنها که همگی یا حامی "دولت پنهان" هستند، و یا خود آن دولت. اینها همانطور که به آن دربالا اشاره شد به ثروتهای افسانهای دست یافتند که به آنها اجازه داده است تا یک امپراطوری عظیم رسانهای در ایران داشته باشند و به مقابله با گروههای مخالف خود و تبلیغات شدید و دروغگویی درباره آنها بپردازند، در حالیکه شرایط اقتصادی طبقات متوسط و پایین بسیار بدتر شد. از لحاظ سیاسی نیز سپاه و دولت مختنق، فاسد، و بی لیاقت احمدینژاد سرکوب، سانسور، و دستگیریهای سیاسی را به شدت تشدید کرد.
نمونه سوم: سیاست خصمانه آقای ترامپ درباره ایران را که با حمایت عربستان و اسرائیل اجرا میشود در نظر بیاوریم و از خود بپرسیم، چه گروهی بیشترین سود را از چنین سیاستی برده است؟ بار دیگر پاسخ روشن است: "دولت پنهان" و هواداران آنها. آنها مخالف برجام بودند، چون برجام خطر جنگ را از ایران دور کرد، به مردم دستکم از لحاظ اقتصادی امید داد، و باعث شرکت بزرگ مردم در انتخابات سال ۱۳۹۶ شد. "دولت پنهان" و نیروهای رادیکال فقط خواهان تنش با غرب هستند، چون تحت چنین شرایطی، و به بهانه خطر علیه امنیت ملی کشور، به دلیل کنترل سپاه و قوه قضاییه، یعنی دستگاه سرکوب، میتوانند بر کشور مسلط باشند.
در مقابل هر زمان که طبقات متوسط و پایین، و بخشی از طبقه بالا که به حاکمیت وصل نیست به آینده تا حدی امیدوار میشوند، به شرکت در انتخابات راغب تر نیز میشوند که به سود نیروهای معتدل، واقع گرا و خواهان کم کردن تنش با غرب هستند، چون "دولت پنهان" انتخاباتی را میخواهد که با چاشنی نظارت استصوابی همه، بجز نیروهای "خودی،" را از صحنه خارج کرده، و با شرکت حد اقلی مردم، یعنی نیروهای حامی خود، "پیروز" انتخابات باشد.
در این شرایط روزی نیست پیاده نظام "دولت پنهان،" یعنی اصولگرایان -- که در حقیقت به هیچ اصولی، بجز اینکه کشور متعلق به آنهاست، اعتقادی ندارند -- هر روز به برجام و بانیان آن حمله میکنند، و حتی آنها را به محاکمه و کشتن تهدید میکنند. در چنین شرایطی است که، بعنوان مثال، محمد باقر قالیباف، که در سال ۱۳۸۴ تا آستانه حذف همیشگی از صحنه سیاسی به دلیل جرمهای بزرگ پیش رفت [که آقای روحانی در مناظره خود با او در سال ۱۳۹۶ آنرا یادآوری کرد]، و در حالیکه شهرداری تهران در دوران مدیریت او غرق در فساد بود بطوریکه معاون او دارای پرونده چند هزار میلیارد تومانی در قوه قضاییه میباشد، او با ده درصد آرا توسط نیروهای حامی "دولت پنهان" تهران به ریاست مجلس میرسد، و در حال مشغول فعالیت برای رئیس جمهور شدن است.
اتحاد "دولت پنهان" با ترامپیستهای ایرانی
جهان نیوز، یکی از بلندگوهای "دولت پنهان" در چهارشنبه ۳۰ مهر، ۲۱ اکتبر، شدیدا به آقای بایدن حمله کرد، و ایشان را درباره تحریمهای اقتصادی مسول شناخت. این وبسایت که متعلق به "جمعیت رهپویان اسلامی،" یکی از تندروترین گروههای راست افراطی ایران است که توسط سرداران سابق سپاه اداره میشود، اصلاح طلبان را متهم کرد که پنهانی با غرب در ارتباط بودند، و به آن پیام دادند که تنها راه پیشبرد اصلاحات در ایران شکستن کمر مردم از طریق تحریمهای اقتصادی است. جهان نیوز اصلاح طلبان را متهم کرد که برای آقای بایدن ستاد انتخاباتی در تهران تشکیل داده اند.
بر کسی پوشیده نیست که هم چین و هم روسیه مایلند که آقای ترامپ برنده انتخابات شود. علیرغم شعارهای تند ایشان علیه چین، روزنامه نیویورک تایمز افشا نمود که ایشان بخاطر فعالیتهای اقتصادی خود در چین به دولت آن نزدیک به ۲۰۰،۰۰۰ دلار مالیات داده است، در حالیکه حد اکثر مالیاتی که آقای ترامپ به دولت آمریکا در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ پرداخته ۷۵۰ دلار بوده است. بخشی از چپهای ایران از نوع تودهای آن که خواهان اتحاد استراتژیک ایران با چین و روسیه هستند نیز تمایل خود به پیروزی آقای ترامپ را در شبکههای اجتماعی به نمایش گذاشته اند.
موضع ترامپیستهای ایرانی مقیم اروپا و آمریکا، از سلطنت طلبان گرفته تا مجاهدین، نیز نیازی به توضیح ندارد. همگی خواستار انتخاب مجدد آقای ترامپ هستند. تلویزیونها و رادیوهای ایرانی مقیم جنوب کالیفرنیا مملوّ از برنامههایی است که در آن آقای ترامپ ستایش میشوند. یکی از ترامپیستهای ایرانی نیز که برای لابی اسرائیل کار میکند خواهان محاصره دریایی ایران است، که به جنگ منتهی خواهد شد.
بنا بر این یک اتحاد عجیب بین "دولت پنهان،" برخی از هواداران اتحاد جمهوری اسلامی با چین و روسیه، و ترامپیستهای ایرانی مقیم اروپا و آمریکا درباره "ضرورت" انتخاب مجدد آقای ترامپ شکل گرفته است. وقتی برخی مینویسند که "سیاست پدر و مادر ندارد" بی دلیل نیست.
کلام پایانی
خروج آمریکا از برجام توسط آقای ترامپ بزرگترین خدمت او به نیروهای راست افراطی ایران و "دولت پنهان" بوده است. اگر آقای ترامپ دوباره انتخاب شود، باز هم به سود این نیروها خواهد بود چون، اول، برجام به کلی نابود خواهد شد؛ دوم، تنش بین ایران و آمریکا، دستکم برای مدتی همچنان بالا خواهد بود -- اگر به جنگ نرسد -- و، سوم، حتی اگر "دولت پنهان" که برای یک دولت نظامی در ایران در سال آینده خیز برداشته مجبور به مذاکره با آمریکا شود، باز هم به سود این نیروها خواهد بود، چرا که خود را بعنوان "منجی" مردم عرضه خواهند کرد. کشورهای اروپایی نیز درباره این موضوع بخوبی آگاه هستند و به آقای بایدن گفته اند که در صورت پیروزی باید بلافاصله به برجام بازگردد تا به نیروهای معتدل، اصلاح طلب و واقع گرا در داخل ایران کمک شود.
"دولت پنهان" نیز از این موضوع آگاه است و به همین دلیل برای استعفا و یا برکناری آقای روحانی تا پیش از آغاز ریاست جمهوری آقای بایدن مشغول فحاشی و فشار آوردن است.
نگارنده به سوسیال دموکراسی معتقد است، و بنا بر این جمهوریخواهان و دموکراتهای راستگرا و همچنین معتدل آمریکا نظیر خانم هیلری کلینتن و آقای بایدن را رد میکند. ولی در حال حاضر انتخاب بین بد و بد تر، و یا بد تر و بدترین میباشد. به گمان نگارنده آندسته از هموطنان مقیم آمریکا که مایلند در انتخابات آمریکا رای دهند باید کارنامههای دو نامزد اصلی این انتخابات درباره ایران را مرور کنند. بیشتر هموطنان ما که در آمریکا زندگی میکنند تحصیل کرده هستند و دارای شغلهای خوب میباشند، و بنا بر این چه آقای بایدن رئیس جمهور شوند، و چه آقای ترامپ دوباره انتخاب شوند، در زندگی آنها برای ۴ یا ۸ سال آینده تفاوت مهمی ایجاد نخواهد شد. در نتیجه به گمان نگارنده سیاست این دو نامزد درباره ایران و تاثیر آن بر سرنوشت مردم و کشور میبایست مهمترین مبنای تصمیم گیری برای رای دادن باشد.
صفحه فیسبوک نگارنده
رازِ بقایِ رژیم و چشم انداز براندازی! محمد هادی