Tuesday, Feb 23, 2021

صفحه نخست » به مناسبت مرگ یک تروریست و قاتل

keyhan23.jpgکیهان لندن - پرویز دستمالچی - امروز، دوشنبه ۴ اسفند ۹۹، در خبرها خواندم انیس نقاش، یک تروریست اسلامی که در خدمت جمهوری اسلامی بود، در اثر کُرونا درگذشته است. او اولین سوء ‌قصدکننده به جان شاپور بختیار بود که در عملیات خود ناموفق ماند.

شرح واقعه از این قرار است:

در ۱۸ ژانویه ۱۹۸۰ یک تروریست لبنانی به نام انیس نقاش با مأموریت از سوی جمهوری اسلامی ایران به جان شاپور بختیار سوء قصدی ناموفق می‌کند. بختیار زنده می‌ماند، اما در جریان این ترور آن یک زن که در همسایگی آپارتمان دکتر بختیار زندگی می‌کرد زخمی، یک مأمور پلیس کشته و یک مامور پلیس فلج می‌شود که در سال ۲۰۰۸ فوت می‌کند.

نقاش متولد ۱۹۴۸، لبنان، و آرشیتکت است. او سُنّی‌مذهب است و بعد به شیعه می‌گرود. نقاش در اوایل دهه هفتاد میلادی به جنبش فلسطین می‌پیوندد، و در سال ۱۹۷۵ در رابطه با گروگانگیری وزرای اوپک در وین، از سوی سازمان الفتح، به عنوان ناظر، به وین فرستاده می‌شود.

در پی این ترور ناموفق، انیس نقاش دستگیر، محاکمه و محکوم به زندان می‌شود، اما پس از ده سال در پی تلاش‌های جمهوری اسلامی از زندان آزاد می‌شود و به ایران می‌رود و تا پایان عمر نیز در آنجا زندگی کرده است. او در مصاحبه‌هایی(۱) که با وی در ایران درباره این ترور ناموفق انجام گرفته است با صراحت و بطور رسمی به این سوء قصد اعتراف می‌کند. پرسش این است که اگر جمهوری اسلامی در این ترور نقشی نداشته است، چگونه هیچگونه اقدام قضایی علیه شخصی که خود بطور رسمی اعتراف به ترور یک شهروند ایرانی می‌کند و بنابراین مجرم است، انجام نمی‌دهد.

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

پری سکندری روزنامه‌نگار که در دادگاه مربوط به محاکمه متهمان به قتل شاپور بختیار شرکت داشت می‌نویسد:

«... در تاریخ ۱۸ ژوئیه ۱۹۸۰، برابر با ۲۷ تیر ۱۳۵۹، یک گروه تروریست به رهبری انیس نقاش چریک، اهل لبنان، که برای ترور بختیار به پاریس گسیل شده بود، در ماموریت خود ناکام ماند. هشیاری یکی از خویشان بختیار که در را بر روی تروریست‌ها باز می‌کند، اما زنجیر اطمینان آن را بسته نگه داشته بود، سبب نجات جان بختیار می‌شود... انیس نقاش که یک گروه تروریستی مرکب از پنج نفر را رهبری می‌کرد، در تاریخ دهم مارس ۱۹۸۲ محاکمه و همراه سه متهم دیگر به حبس ابد محکوم شد و نفر پنجم نیز بیست سال محکومیت گرفت. از آن زمان به بعد جمهوری اسلامی به هر وسیله‌ای دست زد تا فرانسه نقاش را آزاد کند... مطبوعات فرانسه می‌نویسند موضوع انیس نقاش با قتل سفیر فرانسه «لوئی دالمار» (۱۹۸۱) بی‌ارتباط نبوده است. به هر حال برای آزادی نقاش بود که جمهوری اسلامی در سال ۱۹۸۵، کماندویی را مامور ربودن هواپیمای ایرباس شرکت ارفرانس در آسمان تهران نمود. عواملی که بمب‌گذاری‌های سال‌های ۱۹۸۵- ۱۹۸۶ در پاریس را انجام دادند نیز تقاضای آزادی «بختیارکُش‌ها» را داشتند... سرانجام ، به دستور فرانسوا میتران که در انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر پیروز شده بود، در تاریخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۹۰ انیس نقاش بخشوده و آنچنانکه جمهوری اسلامی تقاضا داشت به ایران فرستاده می‌شود...»(۲).

اما خود انیس نقاش در اینباره در مصاحبه‌اش(۳) در تهران با ویژه‌نامه «رمز عبور» چه می‌گوید؟ در ادامه می‌خوانید:

«...
پرسش: اگر مایل هستید درباره ماجرای ترور بختیار هم صحبت کنیم؟

انیس نقاش: چرا که نه! من از حرف زدن درباره این قضیه ترس و شرم ندارم. این جزو افتخارات من است. به نظر من ایران در پوشش خبری جریان اولین ترور شاپور بختیار کوتاهی می‌کند، درمورد این موضوع صحبت‌های فراوانی در خارج از ایران صورت گرفته است... در بازجویی‌ها به آن افسر تأکید کردم که فرق من با شما این است که من ترور بختیار را بر اساس اعتقادات خودم انجام داده‌ام... من حق دارم که از اسلام خود دفاع کنم... حکم اعدام بختیار صادر شده بود. من به بچه‌ها گفتم که باید هرچه زودتر عمل کنید چون این آدم خطرناکی است ولی آنها هیچ اطلاعات و کانالی نداشتند. بهشان گفتم که من تجربه کار عملیاتی دارم و این کار را بر عهده می‌گیرم. رفتم و کار شناسایی را انجام دادم و بعد از دو هفته بازگشتم و خبرشان کردم که منزل بختیار را پیدا کرده‌ام و حتی توانستم با ایشان مصاحبه کنم. طرح مدونی برای اجرای حکم اعدام بختیار تهیه کردم و دست به کار اجرای آن شدم که متأسفانه آقای خلخالی مرتکب اشتباهی شد و در یک مصاحبه مدعی شد که برای اجرای حکم اعدام شاپور بختیار به پاریس کماندو فرستاده‌ است. اینگونه شد که شاپور بختیار نه جواب تلفن می‌داد و نه وقت ملاقات، و محافظین او نیز افزایش پیدا کردند. به این ترتیب وقت ملاقاتی را که با او گذاشته بودم و قرار بود همانجا کار را تمام کنم، منتفی شد. همزمان با من تماس گرفتند و گفتند... که... باید هرچه زودتر بختیار کشته شود. به این ترتیب حجت بر من تمام شد و بر خودم واجب دیدم که هر کاری که از دستم بر می‌آید انجام بدهم. یک اسلحه ۷ میلیمتر با صداخفه‌‌کن تهیه کردم و رفتم سراغ بختیار. اما اینها شک کردند و در ساختمان را به رویم باز نکردند. من هم بلافاصله تصمیم گرفتم با گلوله قفل در را بشکنم و بروم داخل. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلوله‌ای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم...

پرسش: آیا صحت دارد که شهید عماد مغنیه برای آزادی شما از زندان فرانسه، از فرانسوی‌ها گروگانگیری کردند؟

انیس نقاش: خیر، شهید مغنیه چنین کاری نکرد. هشت فرانسوی در لبنان گروگان گرفته شده بودند و فرانسه برای آزادی اینها با ایران وارد مذاکره شد، چون ایران روی گروه‌های اسلامی لبنان نفوذ داشت. شروط متفاوتی مطرح بود. یکی از موارد مطرح شده در توافق، آزادی من از زندان فرانسه بود. به همین دلیل فردی به نمایندگی از طرف دولت فرانسه وارد سلول من شد تا با هم مذاکره کنیم، من پنج شرط گذاشتم:
اول، در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) بین ایران و فرانسه توافق شده بود که آن کشور، نیروگاه هسته‌ای ایران را راه‌ اندازی کند. ایران نیز در ازای آن تقبل کرد مبلغ یک میلیارد دلار به فرانسه برای اجرای طرح‌های داخلی این کشور کمک کند. با پیروزی انقلاب اسلامی، فرانسه از ساخت نیروگاه هسته‌ای خودداری کرد و پول دریافتی را نیز پس نداد. یکی از شروط من پس دادن این مبلغ به ایران بود که چک اولش را در سازمان ملل دادند به آقای ولایتی و بقیه‌اش را هم اقساطی برگرداندند.
دوم، رجوی در فرانسه اردوگاهی برپا کرده و علیه جمهوری اسلامی فعالیت می‌کرد و دولت فرانسه نیز به آنها کمک می‌نمود، با آنها به توافق رسیدم که رجوی و اطرافیانش از فرانسه اخراج شوند، این کار هم انجام شد و آنها به بغداد رفتند.
سوم، دو عراقی توسط دولت فرانسه از این کشور اخراج و به دولت عراق تحویل داده شده بودند، صدام قصد اعدام آن دو را داشت. شرط شد که اینها به فرانسه برگردانده شوند. نماینده رئیس جمهور فرانسه شخصاً با یک هواپیمای اختصاصی به بغداد رفت و آنها را به این کشور برگشت داد.

چهارم، در جنگ عراق علیه ایران، کشور فرانسه کمک‌های فراوانی به عراق می‌کرد و به آنها اسلحه می‌فروخت. برای آنها شرط کردم، به ایران هم باید اسلحه بفروشند یا اینکه کمک خود را به عراق قطع کنند. دولت فرانسه گفت که نمی‌توانیم به شما اسلحه بفروشیم ولی کمک خود را به عراق قطع می‌کنیم.
پنجم، آزادی من و افرادی که من را در ترور بختیار همراهی کرده بودند. دولت فرانسه شروط مرا پذیرفت و گروگان‌های فرانسوی حاضر در لبنان آزاد شدند، اما من در زندان فرانسه باقی ماندم، به این دلیل که بین شیراک و میتران اختلاف ایجاد شد. ابتدا میتران با ایران مذاکره کرده و قول داده بود که با آزادی گروگان‌های فرانسوی، من هم از زندان آزاد شوم و بعد از او شیراک به قدرت رسید و این مذاکرات را ادامه داد.

در فرانسه قانونی است مبنی بر اینکه تنها کسی که می‌تواند دستور آزادی زندانی را صادر کند شخص رئیس جمهور است. میتران به شیراک گفت طی یک نامه کتبی تمام عواقب مذاکره با ایران را بر عهده بگیرد ولی شیراک نمی‌پذیرفت. میتران نیز در پاسخ اعلام کرد: من به خاطر شیراک این قول را دادم و خود او باید پاسخگو باشد. اختلاف این دو باعث شد که من در زندان بمانم. زمانی که این اوضاع ادامه پیدا کرد، تصمیم به اعتصاب غذا گرفتم و به آنها اعلام کردم، یا قول خود را به جمهوری اسلامی ایران اجرا می‌کنید و یا اینکه من شهید می‌شوم. بعدش آقای رفیق‌دوست که وزیر سپاه بود به نمایندگی از ایران وارد فرانسه شد و طی ملاقاتی به من اطمینان داد که با دولت فرانسه گفتگو خواهد کرد. بعد از چند روز مذاکره قرار شد که من از اعتصاب دست کشیده و در عوض دولت فرانسه بعد از ۴ ماه من را آزاد کند. در این دیدارها آقای رفیق‌دوست قرآنی به من هدیه داد که در ابتدای آن دست‌خط حضرت امام وجود داشت.

پرسش: در این چند سالی که از زندان آزاد شده‌اید و با افزایش سن و سال آیا تغییری در روحیات شما ایجاد شده است؟

انیس نقاش: خیر، خودم فکر می‌کنم هیچ تغییری در مسیر فکری و سیاسیم ایجاد نشده و هرآنچه که در گذشته انجام داده‌ام را صحیح می‌دانم. اما اگر پختگی حال حاضر را داشتم نقشه ترور بختیار را بطور حتم تغییر می‌دادم. در زمان وقوع ترور به علت کمبود وقت نتیجه عملیات ناموفق شد، اگر دو یا سه هفته صبر می‌کردیم و لوازم مناسب انتخاب می‌نمودیم نتیجه این عملیات بهتر از این حاصل می‌شد. برنامه ترور بر این اساس بود که من به همراه دو نفر دیگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختیار شده و در حین مصاحبه با اسلحه صداخفه‌کن او و همراهش را بدون اینکه صدایی بلند شود ترور کنیم بطوری که پلیس‌های نگهبان جلوی منزل او متوجه نشوند. اما متأسفانه با اشتباه آقای خلخالی و صحبتی که انجام دادند، دیگر بختیار نه وقت مصاحبه می‌داد و حتی تلفن‌های ما را پاسخ نمی‌داد. محافظ‌‌های بختیار نیز افزایش پیدا کرد. ما مجبور شدیم که ابتدا با کشتن افراد پلیس در جلوی در منزل بختیار به زور وارد خانه او شویم و به زور تا پشت در اتاق بختیار نیز نفوذ کردیم ولی هرچه تلاش کردم نتوانستم وارد اتاقی که بختیار در آن حضور داشت بشوم، تا چهار ماه در زندان داشتم دیوانه می‌شدم که چطور نتوانسته‌ام یک در را باز کنم تا اینکه در دادگاه قاضی عکس‌های مربوط به در اتاق را نشان داد که از لایه‌های آهن ضد آتش تشکیل شده است لذا متوجه شدم که تلاش برای بازکردن آن بیهوده بوده است...»

این یکی از تروریست‌های جمهوری اسلامی است که خود به ترور و جنایت خود اعتراف می‌کند.

اما متاسفانه دکتر شاپور بختیار ومنشی‌اش سروش کتیبه در ششم اوت ۱۹۹۱ در خانه بختیار با وجود محافظان به شکلی مشابه که انیس نقاش افسوس می‌خورد که چرا چنین عمل نکرده بود، به قتل می‌رسند.

فریدون بویراحمدی که از همکاران «نهضت ملی مقاومت» و مورد اعتماد بختیار به شمار می‌رفت، به او گفته بود دو تن از افسران بلندپایه سپاه علاقمند به ملاقات با او هستند و بختیار موافقت می‌کند. بویراحمدی در ۶ اوت ۱۹۹۱، ساعت ۵ بعد از ظهر، به همراه دو تن از افراد وابسته به جمهوری اسلامی به نام‌های محمد آزادی (نام مستعار ناصر نوریان و کیا) و علی وکیلی راد (نام مستعار امیرکمال حسینی، نام حقیقی کوثری)، هر دو از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به خانه بختیار می‌روند و پس از کشتن او و منشی‌اش، بدون اینکه مورد سوء ظن محافظان بختیار قرار بگیرند، محل را ترک می‌کنند.

پس از ارتکاب این جنایت فجیع، یک روز بعد، محمد آزادی و وکیلی راد در ۷ اوت ۱۹۹۱ با دو گذرنامه جعلی ترکیه، با اسامی‌مستعار موسی کوثر وعلی حیدرکیا عازم سوئیس می‌شوند، اما در مرز فرانسه و سوئیس ماموران مرزی سوئیس متوجه جعلی بودن پاسپورت می‌شوند و آنها را بر می‌گردانند. آنها دوباره، در ۱۲ اوت، اینبار با اتوبوس به سوئیس، به شهر ژنو، می‌روند و در آنجا از هم جدا می‌شوند.

محمد آزادی به احتمال بسیار قوی در ۱۵ اوت موفق به فرار از سوئیس می‌شود. بنا بر اسناد و مدارک دادستانی فرانسه و دادگاه بختیار، محمد آزادی افسر عالی‌رتبه واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و عضوعالی‌رتبه واحد ویژه «قدس» بوده است.

وکیلی راد در ۲۱ اوت در ژنو دستگیر و تحویل فرانسه می‌شود. او محاکمه، محکوم و زندانی می‌شود و پس از آزادی زودهنگام به ایران بازمی‌گردد و در فرودگاه مورد استقبال مقامات رسمی‌ وزارت خارجه جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد.

فریدون بویراحمدی چند روز در پاریس مخفی می‌ماند و سپس «ناپدید» می‌شود.

پیش از ترور موفق شاپور بختیار، دو طرح ترور ناموفق دیگر نیز علیه وی وجود داشت.





Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy