ایندیپندنت فارسی - حسن امرایی
دکتر محمدعلی موحد که خردادماه آینده به نودونهمین سال حیات خود گام خواهد گذاشت، ازجمله چهرههای برجسته عرصه فرهنگ و ادب و اندیشه است که در هر حیطهای ورود کرده، اثری درخور اعتنا و ماندگار از خود به یادگار گذاشته است. از حوزه عرفان و ادبیات کهن گرفته که دو اثر شاخص او، تصحیح مقالات شمس در سالهای پایانی دهه ۶۰ و تصحیح مثنوی در سال ۹۷، همانند نگینی در این عرصه میدرخشند تا آثاری در زمینه حقوق و حقوق بینالملل و حقوق بشر (کتابهای در هوای حق و عدالت و حقوق مدنی)، مباحث مربوط به خلیجفارس و جزایر سهگانه، تا اثری در تاریخ معاصر (خواب آشفته نفت در چهار جلد)، که ازجمله آثار روشنگر در زمینه مباحث مربوط به تاریخ ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ است.
شناگری در هر کدام از این دریاها، خود نیازمند دانش و معلوماتی است که رسیدن به آن، عمر و زمان بسیار میخواهد، تا چه رسد به اینکه بتوانید در چند عرصه مختلف موضوعی، ورود کنید و نهتنها اثر بیافرینید که آن آثار، خود به معیار و متری برای همان عرصه تبدیل شوند و دریچهای تازه به روی اهل تحقیق و پژوهش بگشایند.
کتاب «در کشاکش دین و دولت» هم از جمله این آثار است؛ بهخصوص این روزها که بحث دین و قدرت عبدالکریم سروش، دیگر اسلامپژوه ایرانی، چالشی جدی را در میان نواندیشان و روشنفکران دینی درافکنده است، میتواند محل مراجعه باشد و بر برخی تیرگیهای تاریخ صدر اسلام پرتوی بیفکند.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
این کتاب به نوعی تاملات دکتر موحد است درمورد مباحث مربوط به تاسیس حکومت اسلامی در صدر اسلام، اسلامی که ۲۷ رجب امسال (۱۱ مارس ۲۰۲۱)، ۱۴۵۳ سال از تاسیس آن گذشت، روزی و شبی که به نقل از روایتهای اسلامی و قرآن، وحی بر پیامبر اسلام نازل شد و بعدها بعثت نام گرفت.
مهمترین ویژگی این اثر نهچندان حجیم را باید در عمومیکردن برخی از مباحث تاریخ صدر اسلام دانست که امروزه هم جامعه و هم حکومت جمهوری اسلامی، با آن دست به گریبان است؛ دورهای ۳۰ساله که از مرگ پیامبر اسلام شروع میشود و تا زمان صلح امام حسن با معاویه را دربرمیگیرد. دورهای سخت پرسشبرانگیز که مدام در نزاعهای بین جریانهای سیاسی و فرهنگی خود را بهرخ میکشد، زنده میشود و از دل تاریخ بهدر میآید و به موضوع روز تبدیل میشود. روز و شبی نیست که در نشریات و سخنرانیهای مختلف و بهویژه در کلام جریانهای منتسب به هسته سخت قدرت، برههای از این تاریخ تفسیر و تحلیل نشود و بهعنوان حربهای برای فروکوفتن طرف مقابل از آن بهره نگیرند.
از این رو است که روایت و تحلیل چهرههایی چون دکتر موحد که افرادی مرجع اما به دور از ساخت قدرتاند، تا اندازهای میتواند بینشی تازه به مخاطبان اینگونه مباحث ارائه کند و تقدسمآبی مستتر در روایتهای مختلف صدر اسلام را با تیغ روایتهای تاریخی تا اندازهای کنار زند و صحنه آن دوران را نهتنها از زاویه یک امر مقدس، که از منظر چالشها برای بهدست گرفتن قدرت نیز مورد توجه قرار دهد؛ چنانکه درباره ماجرای «سقیفه» و خلافت ابوبکر و سپس عمر مینویسد: «جماعت انصار در مسابقه قدرت شکست خوردند و بهناچار، تسلیم شدند.» (ص ۲۱) او در همین زمینه اشاره میکند که مراد از خلیفه نه مقامی آسمانی چون پیامبر که دقیقا مقام یک امیر و والی بوده است: «گمان نمیرود آن روز که در سقیفه بنیساعده سخن از جانشینی پیغمبر میرفت، هیچگونه مفهومی جز امارت، یعنی مرجعیت دنیاوی، برای خلیفه قائل بودند.» (ص ۲۶)
اثری که مطالعات آن ۴۰ سال قبل انجام شد
خود آقای موحد در مقدمه اثر آورده است که مطالعه در این زمینه و فیشبرداری از آن را چهل پنجاه سال قبل آغاز کرده است که نشان میدهد بحث دین و دولت برای او، از همان روزهای شکلگیری جریان حکومت دینی مطرح بوده است. همچنانکه پیش و پس از او، علما و فقهای بزرگی چون آیتالله نائینی، آیتالله خراسانی و بعدها آیتالله شریعتمداری و برخی دیگر از فقها (حتی فقیهی چون آیتالله سیستانی در این سالها) همچنان روایت حکومت فقها را مورد چالش قرار دادهاند، روایتی که آیتالله خمینی با «نظریه ولایتفقیه»، پیشروی آن است.
این چالش در آن سالهایی که دکتر موحد در سنین میانسالی قرار داشت، مورد توجه برخی روشنفکران جریان چپ هم بود. برای نمونه دکتر مصطفی رحیمی سه ماه قبل از انقلاب به شکلی دقیق بحث ولایتفقیه و نزاع بین حقوق ملت با دولت دینی را به چالش کشیده بود یا در گفتوگوی محمود دولتآبادی در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» به این موضوع اشاره شد که طرح اولیه سریال سربداران را او با این پیشزمینه ذهنی نوشته است که بتواند تشکیل نهاد و دولتی اسلامی در تاریخ ایران (دولت سربداران) را رصد کند و میزان توفیق آن در اداره امور را مورد چالش و کندوکاو قرار دهد؛ اما در آن فضای تبآلود و هیجانزده، این تلاشها کمتر شنیده و دیده شدند و سبب شد تا انقلاب ایران رخ دهد و مسیری را بپیماید که برخی از مشکلات ریشهای و نظری آن همانند زخمی بر استخوان بماند و هر از گاه سر باز کند.
آقای موحد نیز از همین زاویه و دغدغه و با نگاهی تاریخی به سراغ موضوع رفته است: «بررسیها آغاز شد و تکهتکه یادداشتها فراهم آمد. حتی پیشنویس بخشهایی از فصولی را که بالنسبه انسجامی در میان اجزای آن مییافتم، در قلم آوردم» (ص ۱۳) اما از قرار، گستردگی موضوع به اندازهای بود که او را از ادامه کار منصرف کرد.
بنابر آنچه که آقای موحد در نشست نقد و بررسی کتاب ( ۱۳ آذرماه در کتابخانه ملی) بدان اشاره کرد و ای کاش که در دیباچه اثر هم آن را میآورد، این کتاب در واقع تحقیقی چند زمینهای است که قرار بود در سه جلد منتشر شود. به گفته آقای موحد، «آنچه برای کتاب در آن دوره در نظر داشتم، این بود که در جلد دوم هم به خلافت و سلطنت در بنیامیه و بنیعباس و گفتههای تئوریسینهای هرکدام بپردازم. در جلد سوم هم بنا داشتم که به بحث تشیع و دولت بپردازم»اما از قرار، فضا بهسمتی حرکت کرد که حتی جلد نخست هم آنگونه که مولف میخواست انسجام نیافت.
منابع دست اول
نکته مهم در این اثر، استفاده از منابع دست اول و بهتر است بگوییم «نزدیکترین منابع از نظر زمان نگارش به دوره تاریخی موردنظر» است. در واقع آقای موحد سعی کرده است گزارش دستاولی از مهمترین و نزدیکترین منابع به تاریخ صدر اسلام را با رویکردی گزینشی در ربط و نسبت با شکلگیری دولت اسلامی، مورد اعتنا قرار دهد. او با طرح برخی پرسشها، به سراغ روایتهای تاریخی میرود و سعی میکند پاسخی برای آن پرسشها بیابد.
برای نمونه، از جمله پرسشهایی که مطرح میشود، «بیطرفی علی در ماجرای قتل عثمان» است که با روایتهای مختلف آن را تجزیهوتحلیل میکند. او در فرازهایی از کتاب (ص ۵۱)، روایات و اتهامات هواداران عثمان و بنیامیه را میآورد: «علی را مسئول قتل عثمان میدانستند و بر آن بودند که سرنخ مخالفتها در دست اوست... به گفته ولید بن عقبه، خانه عثمان را بنیهاشم غارت کردند و طلحه و زبیر و عایشه هم، علی و یاران او را در این ماجرا متهم میداشتند.» (ص ۵۱)
موحد در روایتهای دیگر، نقلهایی را میآورد که علی را بیطرف نشان میدهد. چنانکه «وقتی طرفداران عثمان به نزدش میآیند که از او گواهی بگیرند که عثمان به ناحق کشته شده است، علی استنکاف میکند و از موضع بیطرفی خارج نمیشود و از اظهارنظر در این مورد که عثمان مظلوم بود یا ظالم، خودداری میکند.» (ص ۵۰)
نویسنده با چینش روایتهای مختلف، هواداران عثمان و هواداران علی را تحلیل و در برابر هر کدام از این روایتها، استدلالهایی را نیز بیان میکند، اما به نظر میرسد در برخی از موارد، داوری را به مخاطب وامینهد و از داوری صریح میپرهیزد. همچنانکه در ماجرای احتجاج علی با خوارج که از اساس منکر اصل حکومت اسلامی بودند، بی آن که به حدیث یا قرآن یا بیانات پیامبر استناد کند، گفته است: «جامعه نمیتواند سرخود اداره شود و درهرحال از مدیری- چه صالح و چه فاسد- گزیری نیست...توجه شود به این نکته که امام دست به یک استدلال عقلانی میزند؛ به قول پیامبر یا روش او استناد نمیکند، از قرآن هم چیزی نمیگوید. جامعه بدون حکومت، دستخوش هرجومرج است.» (ص ۱۲۷)
تردید در برخی باورهای پیشین درباره شخصیتهای صدر اسلام ازجمله مواردی است که دکتر موحد کوشیده با کندوکاو در روایتها و حتی سرکشی به تحلیل مورخان خارجی که نگاه غیردینی به ماجراها داشتند، آن را در کتاب خود لحاظ کند؛ نمونه آن، تحلیلی است که از شخصیت ابوموسی اشعری بهدست داده است. تحلیلی که نشان میدهد بهزعم نظر برخی محققان چون دکتر جعفر شهیدی (مورخ معروف تاریخ صدر اسلام)، او شخصی سادهلوح نبود: «سوابق ابوموسی بهعنون یک بازرگان یمنی مقیم مکه و نیز عملکرد او در دوران والیگری بصره، که فرماندهی عملیات را خود شخصا بهعهده داشت، او را سادهلوح و احمق معرفی نمیکند.» (ص۲۵۴) بلکه تایید میکند که او از ابتدا مخالف امام علی بود و «ورود علی در امر خلافت را فتنه مینامید». (ص۲۵۷) لذا انتخاب او بهعنوان داور بیطرف اصولا جای تردید داشت. نکتهای که خود علی نیز در هنگام انتخاب او بر زبان آورد. اگرچه مشخص نیست و تاکنون هم کسی به این پرسش پاسخی نداده است که چرا علی به چنین کاری رضایت داد و چرا نتوانست منتقدان و مخالفان را قانع کند که اگر قرار است نمایندهای ازسوی او انتخاب شود، چرا خودش نباید او را انتخاب کند؟ چنانکه ابتدا عبدالله عباس را پیشنهاد داد.
روایتی شجاعانه درباره عمر
تصویری که در روایتهای شیعیان از عمر وجود دارد، عموما با حب و بغض و حتی توهین همراه است؛ دکتر موحد اما در توصیف عمر مینویسد: «مردی کاردان بود، هوشیار و خردمند، با صلابت و صاحبعزم، که چون زمام امور را بهدست گرفت، هیچ گام مهمی برنداشت که با اصحاب حل و عقد، یعنی بزرگان و صاحبنظران به مشورت ننشست و در مراجعه و نظرخواهی از آنان، اکثریت و اقلیت نمیشناخت و حتی تصمیم خلیفه بعد از خود را نیز به شورایی وانهاد.» (ص ۲۷)
نکته مهم درباره کتاب این است که تا چه اندازه میتوان به این روایتها اعتماد کرد. روایتهایی که اصل اتفاق آن در ۱۴۰۰ سال قبل رخ داده و ۲۰۰ سال بعد از آن، نوشته و روایت شده است. از این منظر، آقای موحد در نشست یادشده، خاطرنشان کرد که همین الان بر سر برخی رخدادهای ۴۰ سال قبل همین کشور اختلافنظر فراوان است؛ در حالی که تمامی آن وقایع ثبت و ضبط شدهاند.
شاید بتوان عصاره کتاب آقای موحد را در بخشی از نوشته او یافت. آنجا که مینویسد: «درباره تکتک این روایتها سخن بسیار توان گفت ولی وقتی همه آنها را کنار یکدیگر بگذاریم و بخواهیم زمینه مشترکی برای آنها پیدا کنیم، به این نتیجه میرسیم که خلافت یک امر دنیایی تلقی میشده است که بر اساس قدرت چانهزنی و رقابتهای قبیلهای در آن مینگریستند. از این زاویه دید بود که انصار سهمی برای خود میخواستند و عُمر، قدرت قریش را به رخ دیگران میکشید.» (ص ۲۹)
کسی که خمینی از او وحشت داشت