Wednesday, Mar 17, 2021

صفحه نخست » پرهیز از جفای قلم به شاهزاده‌ی جمهوری‌خواه

Reza_Pahlavi_3.jpg نقطه - در روزهای اخیر، رخدادی تازه در سپهر سیاسی ایران را شاهد بودیم. کارزار نه به جمهوری اسلامی، اینک بر بسیاری شناخته شده و بزودی می‌فهیم و می‌دانیم که چه نرخ و سوقی دارد. شکست‌های پیاپی امید در ایرانیان، از جمله در انتظار اتحاد و کار گروهی اپوزیسیون برونمرز، نوعی نگاه بدبینانه و پوشیده در پیش‌داوری‌ها را برای همه‌ی ما سبب گشته است. امری طبیعی‌ست و نمی‌توان از جوشش احساسات/شکست‌‌ها جلوگیری کرد. اما گاهی جفا می‌کنیم؛ از جمله به رضا پهلوی!

در سپهر کنشگری سیاسی، تا بوده است دو طیف فعالیت داشته‌اند. طیفی که می‌نویسند و طیفی که در کنش‌ها همراه هستند. گروهی هم در هر دو طیف جای می‌گیرند. طیف نویسنده و مقاله‌نویس، زمان خود را بر سر آن می‌گذارد که با قلم خود، در کانال مسائل سیاسی به کنشگران و مردم سمت و جهت دهد. طیف کنشگر، در کارهای جمعی و گروهی، تبادل نظر، یارگیری و ایجاد حرکت و جنبش‌های سیاسی فعالیت می‌کند.

باید گفت، که اقبالی باید و مهارتی، تا کسی بتواند در هر کدام از این طیف‌ها و و یا هر دو شناخته شود و به گسترش و بیان افکار و اهداف خود بپردازد. در ایران، بدلیل سانسور بر کتاب‌ها و رسانه‌ها و اینترنت، و سرکوب کنش‌های مدنی و سیاسی مخالف نظام، کار هر دو طیف بسیار سخت و خطرناک است. هر از گاهی، کسی را به زندان می‌برند، یا مدتی طولانی یا به کرات در زندان روزگار می‌گذراند و با تهدید‌ها و مشکلاتی که از خود فرد فراتر رفته و به خانواده نزدیک و دوستان او نیز دامن می‌کشد، این افراد کار مبازره‌ی سیاسی را جامه‌ی عمل می‌پوشانند. کمیت و کیفیت مبارزات در درون ایران، آنقدر گسترده و وسیع است، که نظام نمی‌تواند سر همه را زیر آب کند و با روش‌های گوناگون، سعی در حذف و تخدیش شخصیت مبارزین دارد.

در خارج از کشور، موانع بر سر راه کنشگر سیاسی از نوع دیگری هستند. بیشتر خود کنشگران برای خود «دردسر» و مانع می‌تراشند و مخاطبان و دولت‌های کشور سکونت کنشگر، مشکلات خاصی را بر سر راه اینان قرار نمی‌دهند. در همین منوال که به کنشگران سیاسی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بسی جفا و بیداد که از سوی ما بر هم روا دیده شده است. در همین زمینه و گستره، سایت نقطه مطالب زیادی را انتشار داده است که روی دو سرفصل برای ارزیابی و تخمین از کار کنشگران متمرکز شده‌اند.

سر فصل اول، در برگیرنده‌ی اصول اولیه باور و نگاه کنشگران به مسائل سیاسی ایران و جهان است که آنها را در دسته‌بندی‌های بزرگ از جمله، باور به دموکراسی و سکولاریسم، طرفداران حکومت‌های غیردموکرات توسعه‌گرا، تمایل به جهان غرب و یا قدرت‌های شرق، نقد از لیبرالیسم و اردوهای سیاسی در رقابت با لیبرالیسم جای میدهد.

سر فصل دوم، یا همان تاکید پیوسته سایت نقطه، رفتار این کنشگران است. رفتار، یا آنچه که انسان‌های جوامع گوناگون در همسویی و یا ناهمسویی با دیگران بروز می‌دهند. این رفتار بی‌شک ریشه در فرهنگ جوامع، نوع پرورش و آموزش و مهم‌تر از همه، مسیر زندگی سیاسی فرد دارند. ایران ما، بدلیل اینکه سالهاست نتوانسته‌ایم تجربه‌ی کار گروهی در احزاب سیاسی آزاد و بزرگ را داشته باشیم، از کاستی در این زمینه رنج می‌برد. پدیده‌ی نویسندگی هم از این رفتار ناسنجیده و جفاکاری مبری نیست.

وقتی می‌نویسیم، و اقبال این را یافته‌ایم که سایت گویا و دیگر سایت‌های پر بیننده ما را پوشش دهند، باید، نوشتن را با تماس تلفنی و درددل با دوستان، فرق نهیم و حق و باطل را یکی نکنیم. کافی‌ست به گذشته‌ی دست‌چین‌ها و تصمیم‌های سیاسی خودمان نگاهی بیافکنیم. آیا برای مثال، حامی یک جریان سیاسی در ایران نبودیم و رای به آن را با همین شور و حال امروزمان، ترویج نمی‌کردیم؟ در اشتباه بودیم! جز این است؟ اکنون، راهی جز تمکین در برابر رای و توجه خواننده داریم؟ آری، راه درست آنست، که می‌توانیم از شتاب این شتر گرم‌نفس قلم و افکارمان بکاهیم! با همان شوری که دیروز را سفارش می‌کردیم، و خود نیز در آن می‌جوشیدیم، امروز هم هشدارهای نامستدل ندهیم؛ می‌توان خویشتن‌داری سیاسی را در کنار قلم، و میان رفتار، آزمود.

شاهزاده‌ی جمهوری‌خواه

طرفداران سیستم حکومتی پادشاهی در ایران، از همان سال ۵۷ تا به امروز کم نبوده‌اند و کم نجوشیده‌اند. از پایبندان به پادشاهی رضا پهلوی، داریوش همایون و تا کسانی چون فرود فولادوند را در بین آنان دیده‌ایم. گروه باورمند و سخت‌کاری هم هستند و خواهند بود. هر کس، هر ایرانی، که نه تنها به این گروه، بلکه با هر گروه سیاسی دیگری، با انگ و پوزخند و اتهام رفتار نماید، شک نکنید پلورالیسم و یا تکثرگرایی سیاسی را، یا نمی‌فهمد یا بدان باور ندارد. در فردای ایران، هیچ طیف سیاسی، از قدیمی‌ترین تا نوظهورها، از سازمان‌های چریکی گرفته تا هموندان وزرای محمدرضا پهلوی، باید و در موزاییک سیاسی ایران جای خواهند داشت. تشر‌هایی چون «تجزیه‌طلب»، «مجاهد»، «چریک‌فدایی»، «سلطنت‌طلب»، «توده‌ای» و از این دست، هیچ دلیل موجه و قانونمندی را برای حذف این گروه‌ها، از سپهر سیاسی ایران فراهم نمی‌آورد. همه، تحت قانون اساسیی سکولار و دموکرات، حق ترویج افکار و اندیشه‌ی سیاسی خود را خواهند داشت. باید تمرین نماییم که این مهم را در خود، درونی ساخته و در آغوش بگیریم. اگر ما در سبک و سنگین‌های خود، به این نتیجه رسیده و پیرو شده‌ایم که «جمهوریت»، بهترین سیستم حکومتی برای ایران فردا است، آنوقت، ابدا تکثرگرایی را نمی‌فهمیم اگر در گزاره‌ای حتی، پادشاهی‌خواهان را سخیف بدانیم و بنماییم.

از زمانی که در یاد هست، تمام اردوی جمهوری‌خواهان با یک پرسش «آزاردهنده» و برای چندین دهه، چالشی را بر سر راه شاهزاده رضا پهلوی گذاشته‌اند: «تو اگر راست میگویی و دلسوز ایران هستی و می‌خواهی از جایگاه خودت برای سرنگونی جمهوری اسلامی بهره ببری، دست از پادشاهی بردار و بگو که جمهوریخواه هستی!» کسی هست که این عبارت اخیر برایش ناآشنا باشد؟ اگر هست، یا طفل است و یا مسائل سیاسی را دنبال نمی‌کند.

اینک، پس از چهل و اندی سال، کسیکه اگر انقلاب سال ۵۷ روی نداده بود، پادشاه بعدی ایران بود، کسی که می‌بیند در کمتر از نیم قرن، تحولی روی داده و داوری مردم ایران درباره‌ی پدرش و پدربزرگش و دستاورد‌های انقلاب، به نفع تاریخ سیاسی او است، کسیکه می‌بیند در نقد‌ها و تحلیل‌های، حتی چپ‌ها، نام پدرزرگش را با لقب کبیر می‌آورند و اقرار می‌شود به اینکه، بجای انقلاب سال ۵۷ باید به اصلاحات مقدور بدست شاه تن می‌دادیم تا کشور به دست ارتجاع سرخ و سیاه نیافتد، یکباره، از باور خود به جمهوریت می‌گوید: «من به جمهوریت دل بسته‌ام و نه به پادشاهی»! چرا چنین می‌کند؟ جز این است، که با «نه» گفتن به سیستم پادشاهی، خود را از «رویای» نشستن بر تاج و تخت هم بیرون می‌کشد؟ یک روز از این خبر نمی‌گذرد که «وادنگی» با قلم خود پرت کنیم که «شاهزاده تو در اشتباهی! تو، نمیدانی که «من» و «ما» ‌از تو چه می‌خواهیم! تازه، شاهزاده! کی گفته، نیاز امروز ما است که تو باور خود به جمهوریت را بیان کنی؟ حالا اینکار را هم کردی، قبول، لشکرت کو شاهزاده؟» آیا اینگونه نگاه و عکس العمل پر شتاب به وقایع اخیر، نوعی جفای قلم به جان کلام و نفس حقیقت نمی‌باشد؟ نه ما (نقطه) می‌خواهیم و نه می‌توانیم و غلط هم می‌کنیم که بگوییم کی بنویسد و کی ننویسد و چه بنویسند! اما مستدل نوشتن کار هر کسی نیست. استدلال درست، در زمان انتشار کارزار مذکور؛ که روی کاغذ و نه بیشتر دور هم نمی‌مانید!، و بازخورد تند با این نوار صوتی از رضا پهلوی، از اینگونه‌ نیست. بی‌شک دلایل زیر، در شرایط و چینش سیاسی سال آتی ایران را نباید نادیده گرفت:

الف) جمهوری اسلامی بسیار بیش از آنچه انتظار می‌رفت دوام آورده است.
ب) جدا از اینکه هرم این سیستم حکومتی بر خدعه‌ و نیرنگ آیات عظام بنا شده و دست روی شاهرگ باورهای مذهبی مردم دارد، اما قدرت‌های توتالیتر «اردوی شرق» و همسایگی ایران نیز بسیار فرصت و امکانات کافی یافتند تا این آشیانه‌ی سیاسی را در برابر آمریکا سرپا نگاه دارند.
پ) خسران و ضرر ملت ایران در ازای هر سال این حکومت، از رقم و شمارش و درک فراتر رفته است. اپوزیسیون ایران نیز فهمیده که با این روش، مبارزه‌ی کم دستاورد، نمی‌تواند کاری کارساز برای ملت دربند خود سامان دهد. بیش از این، با روش و رفتار چند دهه‌ی گذشته نمی‌توان ادامه داد.
ت) نزدیکی بین اپوزیسیون داخل و خارج ایران، بدلایل و با ابزارهای بسیاری، در یکی دو سال گذشته، محسوس‌تر و قابل اعتماد‌تر شده است.
ث) چهار سال فشار، در دوران دونالد ترامپ، پس‌لرزه‌های اقتصادی و اجتماعی خود را بیشتر از همیشه به نمایش گذاشته است.
ج) سطح اعتراضات و شورش‌های مقطعی، رژیم را به تنگنا می‌برد و احتمال تاکتیک اشتباه از سوی رژیم کم نیست.

اینجاست، که اگر خوب بنگریم، دو رخداد ۱) «کارزار نه به جمهوری اسلامی» که می‌تواند نوزاد اتحاد اپوزیسیون داخل و خارج باشد و شاید دریچه‌ی خوبی را برای اپوزیسیون نظام، و بکوشش شورای ملی گذار، دامن بزند و ۲) ابراز تمایل رضا پهلوی، کسیکه سابقه‌ی سیاسی شفاف و پاکی دارد، به اردوی جمهوری خواهان، بتوانند موجب رویدادی شوند، که همه‌ی ما قلم‌بدستان هم را از این سیر تسلسل خسته کننده رها سازد. کوچک ننمودن یکدیگر، نادیده ناگرفتن قدرت مردم، یکسوی این میدان می‌ایستد و قلدری و قدرت رژیم ایران نیز در سوی دیگر این میدان لشکر می‌گستراند.

نقطه



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy