Friday, Apr 9, 2021

صفحه نخست » «رضا پهلوی به رضاشاه دوم تبدیل نمی‌شود و نباید شود»، رضاشاه خواهان باید در دل سپاه پاسداران به دنبال رضاشاه اسلامی بگردند، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgشرایط و دوره زمانیِ برآمدنِ رضاشاه و نقش رضاپهلوی در صحنه سیاسی امروز ایران که میانشان یکصد سال فاصله است از هم منفک‌اند. انفکاکی آگاهانه و ناگزیر. ظهور رضاخان مصادف است با قرار گرفتن جامعه ایران در سراشیب سقوط. در مقاله‌ای با عنوان «ایران نوین با اصلاحات رضاشاه معنا پیدا می‌کند» آورده ام؛ «در شمال ایران، میرزاکوچک خان در گیلان و کمونیست‌ها در رشت که تحت تأثیر بلشویک‌های روس بوده و در مازندران امیر موید، قدرت منطقه بومی خود را در دست داشتند. در جنوب شیخ خزعل در آذربایجان شیخ محمد خیابانی در کردستان سمیکو نقش مستقل محلی خود را ایفاء می‌کردند و شورش‌های محلی و مسلحانه غوغا می‌کرد و شیرازه کشور به معنای واقعی از هم پاشیده شده بود». در اوج بی لیاقتی قاجار و پوسیدگی درونی نظام که جامعه و مملکت را تا مرز فروپاشی کشانده بود رضاخان ظهور می‌کند و مملکت را از این وضعیت و آسیب بیشتر می‌رهاند. دوره رضاخان و هنگام جلوس سلطنت که به مقام شاهی رسید، جامعه ایران بالحاظ جهل و بی سوادی، متروک و مسبوع بود. خرافات به حدی بوده که مردم از واکسیانسیون و آبله کوبی امتناع می‌جستند تا مبادا اجنه در جلدشان رود. ما از دوره‌ای سخن می‌گوییم که چهارگوشه قلمرو ایران روستانشینی و مناسبات ایلی/قبیله‌ای برقرار بوده است. جریانات جدی سیاسی مانند حزب و دسته و گروه که تأثیرگذار باشند علت وجودی نداشته و رضاشاه روند نوسازی ایران را به تنهایی آغاز کرده بود. تنها طبقه نسبتاً مؤثر که تلاش داشت تا روند حوزه سیاسی و کلاً مدیریت جامعه را در کنترل خود داشته باشد روحانیت شیعی بود که رضاشاه سد راه آنها شد و دست‌شان را از این عرصه‌ها کوتاه نمود. بنابراین در این دوره نه موضوع آزادی مطرح بود و نه دموکراسی. اصلی ترین مسئله برای سر و سامان بخشیدن به مملکتی که در حال فروپاشی بود برآمد ناسیونالیسم ایرانی بود که می‌بایست از قِبل‌اش پایه‌های یک دولت جدید مناسب با زمان ریخته می‌شد. بنابراین اصلاحات رضاشاه را نمی‌توان با موضوعاتی همچون آزادی و دموکراسی که اصلاً مطرح نبودند ملاک ارزیابی قرار داد. رضاشاه را بایست به میزانی سنجید که واقع بود و نه بیش از این.

از کودتای میهنی و نجات بخش سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاخان یک سده می‌گذرد. با پایان این سده و گام نهادن در سده ۱۴۰۰، هر چند امروز ایرانیان با شرایط دهشتناک یک حکومت دینی مواجه هستند که جامعه را در سراشیب سقوط آزاد قرار داده است اما ذهن، رفتار و نوع مطالبات ایرانیان در شرایط حاضر بالحاظ مفاهیم ارزشهای انسانی با دوره رضاشاه تفاوت ماهوی دارند. با وجود بقایای ارزشی فرقه گرایی در ذهنیت گروها و شخصیت‌های سیاسی اما مفاهیم از قبیل سکولاریسم، آزادی، دموکراسی، حقوق مدنی و شهروندی و برابری حقوق زن و مرد در میان اکثریت نسل جوان امروز ایران برخلاف دوره رضاشاه، طنین انداز است. «پیمان نوین» و شرکت رضا پهلوی در کارزار «نه به جمهوری اسلامی» در انطباق کامل با چنین مفاهیم بوده و شخص ایشان نیز متأثر از چنین مفاهیم انسانی هستند. اگر زمان رضاشاه ناسونالیسم ایرانی منطبق با تشکیل دولت مدرن و ایران نوین بوده، در زمان رضاپهلوی ناسیونالیسم تکثرگرای ایرانی منطبق با ارزشهای انسانی (حقوق بشر، آزادی و دموکراسی) و نوع کشورداری مناسب با آن، است. و از آنجائیکه رضاپهلوی فرزند ناسیونالیسم تکثرگرای ایرانی ست بنابراین نمی‌تواند در جلد رضاشاه دوم ظاهر شود. به باورم رضاپهلوی را بایست بعنوان نماد همبستگی ملی که هسته مرکزی آن را ناسیونالیسم تکثرگرا ایرانی می‌سازد پذیرفت. کمپین «نه به جمهوری اسلامی» و در ادامه، تدارک برای نه بزرگ به انتخابات فرمایشی نظام دینی، زمینه هایی هستند برای ساختن پایه‌های همبستگی ملی ایرانیان در مقابل چنین نظامی. بنابراین آخرین سخنان رضاپهلوی که به بیرون درز پیدا کرده حاوی گره زدن یا مساوی قلمداد کردن همبستگی ملی با جمهوری خواهی نیست و این دومی آن اولی را نمی‌تواند تحت پوشش بگیرد. همبستگی ملی با شرکت کنندگان متنوع آن می‌تواند اساسی برای ایران آزاد و آباد و میسر ساختن فضایی برای تعیین نوع حکومت با رأی آزاد مردم باشد.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy