نیمه طنزی از ابو مالش
هر حملهای که در دوران تاریخ طولانی ما به کشورمان شده در این چهل سال گذشته به شکل دیگری تکرار شده و یا میشود. در سال ۵۷ همهی ما، وقتی میگویم همه ما منظور من همه گروهها از منتها الیه چپ تا منتهی الیه راست، با هم چنان متحد شدیم که در تاریخ ما سابقه ندارد و به خودمان حمله دوم اعراب کردیم. االبته انصافاً باید یادآور شوم که همه گروهها دنبال اسلام ناب محمدی نبودند ولی ساده لوحی سبب شد که عملاً در حمله دوم اعراب به ایران شرکت کنند. در این حمله اعراب اصلاً با ما کاری نداشتند و ما نیابتاً از طرف آنها به خودمان حمله کردیم و بعدا فهمیدیم رهبرانی که دنبالشان افتادیم از عربها، عرب ترند واصلا از بیخ عربند. انگار دل مان برای اسلام ناب محمدی که نمیدانستیم چیست تنگ شده، مانند ارشمیدس از خزینه بیرون پریدیم و گفتیم یافتیم، یافتیم. خلاصه سعی کردیم پس ازخلافت امویان و عباسیان خلافت علویان را روی کار بیاوریم ولی به جایش خلافت سَفّاکیان را روی کار آوردیم. هنوزچند ماهی از خلافت خلیفه اول نگذ شته بود که تشیع سرخ علوی سرخی خود را در پشت بام مدرسه رفاه نشان داد و در چهل سال گذشته نیز سرخی خود را در زندانها و خیابانها به رخ مردم کشید. خلیفه اول یا همان سَفّاک اول که ابروهایش مانند سبیل استالین بود را اولین باردرماه دیدیم، بعدا اورا از زیر درخت سیب به ایران آوردیم وخیلی خیلی رمانتیک شدیم، حتی جبهه ملی هم رمانتیک شد و با شعر"دیو چو بیرون رود فرشته درآید " به پیشواز خلیفه اول رفت و بیچاره مصدق از این قیاس بقول شاملو در گورگُرده تعویض کرد. همه کسانی که روزشان بدون یک چتول عرق و دو پر خیارشورنمی گذشت به ناگهان دهانشان را آب کشیدند و به جمع سپاهیان روحالله پیوستند و برایش" ازعمر ما به کاه و برعمراو بیفزا" خواندند. خیلیها با آفتابه بر سر خودشان آب توبه ریختند و در صف نماز جمعه ایستادند. خلیفه اول به محض این که در بهشتزهرا دهانش را باز کرد آنها که از ما دنیا دیده تر بودند بوی نا و تعفنِ تحجر را احساس کردند، امثال من که خِنگ تر بودند کمی دیرتر آن بو را حس کردند. این بوی تعفن درچهل سال گذشته بخش زجرآوری اززندگی ما شده است، این جوک روسی مصداق کامل حال روزماست، از بلشویک پیری پرسیدند چرا لنین کفش میپوشید و استالین چکمه؟ گفت برای اینکه درزمان لنین نجاستی که به مملکت زده بودند تا پاشنه پا بیشتر نبود و لزومی نداشت کسی چکمه بپوشد (شما لطف کنید وهنگام خواندن به جای لغت نجاست همان لغتی را که باید من میگذاشتم، بگذارید). نتیجه اخلاقی این جوک روسی این است که در دوران خلیفه دوم همه باید چکمه پوش شویم.
در کمال ناباوری در حالی که خلیفه دوم اعلام کرد که روسیه مقتدر را دوست دارد و پوتین را سیاستمداری برجسته میداند و پوتین نیز متقابلاً در وجنات خلیفه دوم عیسی مسیح را دید، روسها ناجوانمردانه وبدون شلیک یک گلوله توپ، دوباره ما را در دریای مازندران ترکمنچای کردند و ۴۰ درصد از سهم ما را مانند گوشت قربانی بین رفقای سابق کمونیست تقسیم کردند و دو روز پیش وزیر خارجهشان دستور داد که هرچه زودتر جدا شدن رسمی بخش وسیعی ازمملکت را درانقلابی ترین مجلس پس ازانقلاب تصویب کنیم. خلیفه دوم گرفتار اندوه فلسطین و بخصوص غم غَزه است و فرصت ندارد که به جدا شدن دریایی که به قول معروف آبش به درد قلیان هم نمیخورد واکنش نشان دهد. داستان در این جا تمام نشده است، عدهای از مجلس و دارالخلافه از روسها خواهش میکنند که بیایید با ما قرارداد امضا کنید وما را زیر سایه حمایتتان قراردهید وهرچقدر که میخواهید ما را ترکمانچای کنید.
مدتهای مدید ازدارالخلافه برای چینیها پیغام و پسغام میفرستادند که بیایید ما را دوستانه تاراج کنید وحق البوق ما را بدهید. چینیها که مشغول صدورکرونا به سرتاسر دنیا بودند فرصت جواب دادن نداشتند. سرانجام امسال با کلی منت پذیرفتند که دست به یک غارت دوستانه بزنند و حملهای شبیه حمله مغولها را البته بدون خونریزی شروع کنند، مشروط بر آن که میزان غارت مخفی بماند.
تنها حمله مهمی که هنوز اتفاق نیفتاده است حمله اسکندرمقدونی است که من مطمئن هستم که دردارالخلافه خلیفه دوم دنبال یک اسکندر مناسب میگردند تا با او نیز قرار داد امضا کنند.
ابو مالش
فروردین ۱۴۰۰