چند روز پیش، از شدت خستگی و درماندگی گریه ام گرفته بود (حالا شما یک آدم صد کیلویی سیبیل کلفت را در نظر بگیرید که گریه اش گرفته است شاید یک کم بخندید :) ) و دست دعا به سمت آسمان برداشته بودم که خدایا! چی می شد یه سه ساعت، نشد دو ساعت، نشد یه ساعت، به بیست و چهار ساعت شبانه روز من اضافه می کردی، تا من بدن ام از شدت خستگی به ارتعاش نیفتد و بتوانم با نوشته هایم خدمت حکومت نکبت برسم!
ینی اصن یه وضی!
خدا بگویم این راه اندازندگان کلاب هاوس را چیکار کند که این پلتفرم هم اضافه شد به پلتفرم های فضولی کردن های من و البته نه مثل معتادهای بی کار، ده دوازده ساعت بلکه حدود یکی دو ساعت در ساعاتی که روی مبل ام کله پا شده ام گفت و گو ها را گوش می کنم و البته کلی در این یکی دو ساعت ها چیز یاد گرفته ام!
اولین چیزی که در اتاق های مختلف با آن برخورد کرده ام، این بوده است که ما «ایرونیا» در کلاب هاوس هم ایرونی هستیم و اونهم چه جور!
گفتم اگر مرحوم جمال زاده، «خلقیات ما ایرانیان» را نوشت، من هم «اخلاقیات ما ایرونیا در کلاب هاوس» را قلمی کنم شاید آیندگان را به کار آید!
اولین نکته ی ایرونی در کلاب هاوس، کسانی هستند که می خواهند شروع به صحبت کنند! انگار وارد میهمانی شده باشند، یک ساعت سلام علیک و اظهار خوشحالی از پدیدآمدن این اتاق های گفت و گو و تشکر از گرداننده ی جلسه که به او اجازه داده تا حرف بزند. در آخر هم اگر مودریتور میکروفون را بر روی او نبندد و با تیپا او را از روی سن، پایین نیندازد، خداحافظی و این حرف ها!...
دومین نکته، پریدن وسط صحبت کسی که حرف می زند، و اجازه خواستن از مدیر اتاق برای این که «یه دقیقه لطفا به من وقت بده من سوال ام رو مطرح کنم» یا «میشه اجازه بدی من حرف بزنم چون کار دارم باید برم» یا «قربونت برم! من جایی مهمون هستم سر و صدا زیاد ه، نوبت ام رو نگه دار من دوباره بر می گردم»...
سومین نکته در حالی که مدیر اتاق، از شدت درخواست های به جا و بی جا گیج شده و هی دارد می گوید خانم ها آقایون لطفا اجازه بدید! اجازه بدید لطفا! من قاطی کردم! رفیق مدیر اتاق وسط می پرد و می پرسد میشه من دو کلوم حرف بزنم که مدیر اتاق که از پشت دستگاه هم معلوم است که موهایش مثل نامجو افشون پریشون شده، می گوید حرف ات رو بزن...
چهارمین نکته این که اتاق مربوط به نقاشی های ون گوگ است، صاحب سخنان در باره ی نقاشی های باجالانلو صحبت می کنند و هر قدر مدیر فلک زده خواهش و تمنا می کند که از ون گوگ حرف بزنید از باجالانلو حرف نزنید توو گوش کسی نمی رود که نمی رود...
نخیر! ایرونی بازی های ما در اتاق های گفت و گوی کلاب هاوس با یک مطلب و دو مطلب قابل تشریح نیست! اگر اجازه بدهید من بروم یک نفسی تازه کنم بپرم وسط یک اتاق دیگر باز هم برای شما «خصلت» جمع آوری کنم! :)
محکومیت عجیب یک فعال دانشجویی