ایندیپندنت فارسی - مجید محمدی
بیعت ۱۴۰۰ رویدادی خسته کننده و ملالآور خواهد بود، چون خامنهای نمیخواهد در دوران رقابتهای وفاداران نظام، اتفاقی در ایران کرونا زده و فلاکتبار بیفتد. از همین جهت وی با نامزدی حسن خمینی که پیوندهای عمیقی با اصلاحطلبان حکومتی دارد، صریحا مخالفت کرد. همچنین، به دلیل ایده سید حسن به عنوان رهبر آینده در میان اصلاحطلبان، هرچه که وی را در عرصه عمومی بیشتر در منظر عموم قرار دهد (مثل نامزدی وی برای مجلس خبرگان که صلاحیتش رد شد)، از سوی خامنهای و بیت رد خواهد شد. هرچه در بیعت ۱۴۰۰ وضعیتی دو قطبی ایجاد کند، با مخالفت خامنهای و شورای نگهبان روبهرو خواهد شد. خامنهای حتی با مشارکت زیر ۳۰ درصدی برای پرهیز از تنش سیاسی مشکلی ندارد؛ هرچند میتواند با یک حکم حکومتی در تجمیع آرا دخالت کند و رای را بالای ۵۰ درصد (مثل ۵۰.۵ درصد) اعلام کنند. مصلحت نظام فراتر از این ارقام و آمارسازیها اهمیت دارد.
اما در کنار ملالآوری نامزدها و کارزارها، افرادی هستند که از این فرصت برای سر و صدا استفاده میکنند و به علت نزدیکی با قشر حاکم، مورد توجه بوقهای تبلیغاتی داخلی و رسانههای فارسی زبان خارج کشور قرار میگیرند. این افراد کارکردی دوگانه دارند: از یک سو برای خبرسازی به سراغ تابوهای نظام میروند؛ مثل تحریم انتخابات توسط فائزه هاشمی با تعبیر کمخطر «رای نمیدهم»، یا نقل قولهایی از احمدی نژاد که نظام را در حال سقوط میبیند. فائزه هاشمی به دلیل سابقه در مطبوعات، با روشهای خبرسازی آشناست و از همین جهت بلیت خیالی فائزه-محمود را از زبان احمدینژاد به صحنه عمومی میآورد. در این بلیت، معاون اول، سابقه زندان دارد و زن است و حتما رد صلاحیت میشود، و رئیس جمهوری هم به دنبال یلتسین شدن بعد از فروپاشی است و یک بار قبلا رد صلاحیت شده است. تهدید توخالی ظریف مبنی بر نامزدی در بیعت ریاست جمهوری، نیز از همین جنس است.
چرا بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران (سایتهای شبه دولتی) موارد فوق را پوشش میدهند؟ اینها مشغول گرم کردن تنور خود و تنور بیعت بدون ایجاد دردسر برای خود هستند. این بوقها با تمرکز بر این «ناخبرها» افکار عمومی را از سه بازیگر جدی این رویداد منحرف میکنند: کرونا که این روزها ذهن و زبان و دل مردم را شبانهروز اشغال کرده است (به نقشه سراسر قرمز کشور در حتی برخی از مناطق کویری نگاه کنید)، مذاکرات ژنو که سرنوشت تحریمها و برنامه اتمی را روشن خواهد کرد، و مرگ خامنهای که سیاستمداری در ایران نیست که نگران کشور و خود و گروهش باشد و بدان نیندیشد و بر اساس آن تصمیمات آیندهاش را شکل ندهد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
مرگ خامنهای
در مورد زمان احتمالی مرگ خامنهای نمیتوان گمانهزنی کرد، اما یک نکته برای نیروهای سیاسی در قشر حاکم روشن است؛ این که در کنار نهادهای روحانیت (جامعه مدرسین و مجلس خبرگان) و قوای قهریه (اطلاعات سپاه و دیگر قوای نظامی و امنیتی)، رئیس دولت نیر نقشی کلیدی در دوران گذار و تعیین رهبر بعدی خواهد داشت. به احتمال زیاد، خامنهای در دوره رئیس دولت آینده از دنیا خواهد رفت، یا اگر زنده باشد، مثل خمینی در سالهای آخر نخواهد توانست نقش فعالی در تصمیم گیریها ایفا کند و در آن شرایط، بر قدرت رئیس دولت افزوده خواهد شد. پسرفت قوای دماغی علی خامنهای در دو سال اخیر به وضوح قابل مشاهده است. او در بیان آمارها و کلمات با مشکلات جدی روبهرو بوده است.
آنچه خامنهای را در مقام رهبری نشاند، هشت سال ریاست جمهوری او، در کنار تصور رفسنجانی از وی به عنوان فردی قابل مدیریت بود (خلاف دومی اثبات شد). کسانی که کسی مثل ابراهیم رئیسی را در مقام رهبر میخواهند، نخست میخواهند وی را به مقام رئیس دولت ارتقا دهند. موج حملاتی که در سالهای اخیر از سوی بخشی از حکومت علیه حسن روحانی صورت میگیرد، با هدف تضعیف نقش او در دوران گذار احتمالی و پس از مرگ خامنهای در دوران ریاست جمهوری وی، صورت گرفته است. اگر کسی دیگری هم در هشت سال گذشته در مقام رئیس جمهوری بود، اوضاع عمدتا به همین شکلی بود که الان هست: تحریمها، فسادها، ناکارآمدیها، دخالتهای منطقهای و برنامههای هستهای و موشکی، برنامههای شخص حسن روحانی نبودهاند تا بدون او جمهوری اسلامی ایران به سمت و سوهایی دیگر برود.
در دوران بعد از حسن روحانی، علی خامنهای گامهای بلندتری به سوی مرگ برخواهد داشت و با توجه به قدرتی که ولی فقیه در جمهوری اسلامی ایران دارد و میتواند مدام نیروها را جابهجا و سرکوب کند و قدرت و ضعف بخشد، نیروهای سیاسی (آنهایی که همه چیز را به خارج انتقال نداده باشند) نگران آینده و سرمایههای سیاسی و اقتصادی خود هستند. طبیعی است که آنها در تعیین رئیس دولت آینده، موضوع جانشینی را مد نظر داشتهاند و خواهند داشت.
مذاکرات برجام
پس از آن که سفیر فرانسه در تهران مذاکرات برجام را به بیعت ۱۴۰۰ پیوند زد، با تهاجم و فحاشی برخی از اعضای مجلس مواجه شد. اما در یک دنیای واقعی، مذاکرات بر سر تحریمها و روند برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران مستقیما با تحولات سیاسی داخلی ارتباط دارد. این ارتباط ممکن است مثل مرگ خامنهای یا کرونا نباشد، اما مذاکرات یکی از بازیگران در تعیین سرنوشت پاستور است. این که موافقتی میان جمهوری اسلامی ایران و ۵+۱ در مورد بازگشت دو طرف به برجام صورت گیرد، حتما در این که تا چه اندازه افراد در بیعت شرکت کنند و این که کدام نامزد بیشتر مورد توجه قرار گیرد، نقش بازی میکند. البته خامنهای با گفتن این که نمیخواهد مذاکرات ژنو فرسایشی شود، این خواست خود را آشکار کرده است که نمیخواهد این مذاکرات نقشی در تعیین نتیجه بیعت ۱۴۰۰ داشته باشد.
اعلام بازگشت به برجام توسط بایدن در ماههای اخیر، در حوزه مهار جمهوری اسلامی ایران نقش منفی بازی کرده است، چون اکثر اقدامات آن بعد از اعلام پیروزی بایدن آغاز شد (غنیسازی ۵ تا ۲۰ و بعد ۶۰ درصدی برای باجگیری از کسی که خودش را طرفدار سیاست مماشات معرفی کرده است). اما این اعلام و مذاکرات در پی آن، حداقل این امکان را به دولت امریکا و دولتهای اروپایی داده است که در بیعت ۱۴۰۰ نقش بازی کنند؛ هر چند نقشی فرعی. رسیدن به نتیجه (هر نتیجهای)، به نفع نامزد اصلاحطلبان حکومتی خواهد بود.
نقش تعیینکننده همهگیری کرونا
در بیعت سال ۹۸ همهگیری کرونا را از مردم پنهان کردند و اقشار مذهبی و رانتخواری که منافع آنها با منافع روحانیت شیعه گره خورده است، در آن شرکت کردند. اما کرونا بازیگر نقش اول در بیعت ۱۴۰۰ خواهد بود؛ به سه دلیل:
۱. رایدهندگان معمول در طی چهار دهه جمهوری اسلامی ایران، اقشار مذهبی و بیشتر مسن بودهاند. در بیعت ۱۴۰۰ بخشی از آنها به علت مرگ بر اثر ابتلا به کرونا (بخشی از حداقل ۷۰ هزار و احتمالا ۳۰۰ هزار نفر)، و بخشی دیگر به علت ترس از کرونا، در محلهای رایگیری حاضر نخواهند شد. اکثر جمعیت بالای ۶۵ سال به بالا، بیش از یک سال است که خانهنشین است و در شرایطی که وزیر بهداشت صفهای مرغ و روغن را عامل موج چهارم مرگ و میر اعلام کرده است، در مورد بیرون آمدن جهت رای دادن تاملی جدی خواهد داشت.
۲. رای دادن معمولا بر اساس امید به تغییری هر چند کوچک صورت میگیرد. کرونا در ایران به علت فقدان نوری در انتهای تونل (با واکسیناسیون کمتر از یک درصدی تا زمان این نوشته) امید به زندگی عادی را از بخشهایی گسترده از جامعه ستانده است. مجموعه سخنان امیدبخش مقامات در مورد گذشتن از پیک کرونا یا تولید واکسن ایرانی یا صدور واکسن به خارج، تهی از آب درآمده و کمتر کسی سخنان آنها در این موارد را باور میکند. حتی وزیر بهداشت دیگر نمیتواند به اقدامات دولت در این موارد باور داشته باشد. او میگوید: «اگر نگاه کارشناسی در کشور خریدار داشت در موج چهارم نمیافتادیم.»
۳. درست است که دولت روحانی در دوران کرونا توانایی تزریق نقدینگی به جامعه و بالاخص خیل بیکاران را نداشت، اما دولت بعدی نیز به علت استقراض گسترده دولتهای قبلی و خالی شدن خزانه از ذخایر ارزی قابل دسترسی (از بالای ۱۲۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ به حدود ۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰به گزارش صندوق بینالمللی پول)، نمیتواند در باغ سبزی به رای دهندگان نشان دهد. مردم ایران با کرونا تنها گذاشته شدهاند. در این شرایط، چه انگیزهای میتواند موجب شرکت دهها میلیونی آنها در بیعتی باشد که از نظر مقامات، همیشه با رفراندم به سودِ تداوم نظام یکی معرفی شده است؟
کرونا نقشی در تعیین نامزدها نخواهد داشت، اما با کاهش قابلتوجه مشارکت، نظام را از «مشروعنمایی» محروم میکند و رئیس دولتی بدون پشتیبانی عمومی را به پاستور خواهد فرستاد.
جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران درگذشت
دعوت به کودتای حسن روحانی؟!