Monday, May 3, 2021

صفحه نخست » داستان ندیمه، اصل ماجرا را عوضی گرفته است، مجید محمدی

Majid_Mohammadi_2.jpgاتوود نه تنها به درک ما از دوران معاصر کمکی نمی‌کند بلکه اذهان را از ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه منحرف می‌سازد

مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی

پس از آن که ترامپ به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد و چپ‌ها متوجه شدند که مسیحیان تبشیری در ایالات متحده اکثرا بدو رای داده‌اند و علی‌رغم بسیاری از مشکلات شخصی‌اش با وی همراه دارند، یک باره داستان کهنه و بی‌ربط ندیمه به پروژه‌ای تلویزیونی تبدیل و در چند فصل ساخته شد (دو اپیزود اول و دوم فصل چهارم در ۲۷آوریل ۲۰۲۱ توسط هولو پخش شد). تماشای این مجموعه کند و ملال‌آور از ابتدا تا انتها رنج‌آور است، از این جهت که داستان اصولا کشش دراماتیک برای ساخته شدن در ده‌ها اپیزود را ندارد و گویی در یک داستان کوتاه ده‌ها هزار سطل آب ریخته‌اند تا کاسه ماستی را به دریاچه دوغ تبدیل کنند.

بعد از ساختن و توزیع این مجموعه، سروکله زنان کلاه‌سفید به سر با شنل‌های قرمز در تظاهرات ضد ترامپ هم پیدا شد. چپ‌های سوسیالیست، فمینیست‌های اسلامگرا و هویتگرایان تصور می‌کردند که ۱۹۸۴ یا قلعه حیوانات زمانه خود را پیدا کرده‌اند تا با پخش و نشر این داستان بتوانند ترامپ و هواداران مذهبی‌اش را زن‌ستیز و طلیعه‌داران نظام‌های تمامیت‌خواه و بالاخص چنین نظامی در ایالات متحده معرفی کنند.

اخطار توخالی

چرا این اثر از لحاظ اخطار اجتماعی نه‌تنها بی‌ارزش بلکه مخرب است؟ چون دارویی است که نه تنها هیچ بیماری را درمان نمی‌کند، بلکه بیمار را از بیماری واقعی منحرف می‌سازد. غیر از عدم تشخیص، روش مواجهه با بیماری نیز هیچ نسبتی با تجربه ادبی بشر ندارد. قرص یا شربتی هم که به بیمار می‌دهد بد مزه و بد طراحی شده است.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

این اثر می‌خواهد در مورد آینده مثل ۱۹۸۴ یا «روز بعد» (مخاطرات هست‌های) یا «روز بعد از فردا» (مخاطرات محیط زیستی) اخطار دهد (اتوود: «خیال نکنید که امکان ندارد این حوادث برای ما و در کشور ما اتفاق بیفتد.»)، اما اخطارش مبتنی بر توهم و بی‌اطلاعی از تاریخ و غفلت از خطرهای اصلی است. داستان ندیمه اخطار می‌دهد که در آینده ممکن است دینداران مسیحی ایالات متحده را به کشور تمامیت‌خواه گیلیاد تبدیل کنند که زنان در آن به بردگان جنسی برای تولید مثل تبدیل شوند. بر خلاف شم سیاسی بسیار قوی اورول که خطر مارکسیسم در ایجاد نظام‌های تمامیت‌خواه و اقتدارگرا را به درستی درک کرده بود، اتوود از نظر اجتماعی و سیاسی کاملا بی‌اطلاع و متوهم است. او نه مسیحیت، نه تمامیت‌خواه و نه ایالات متحده را به درستی درک کرده است. اثر او نه تخیل و آینده‌نگری مبتنی بر روندها و حس کردن جهت‌گیری‌ها، بلکه مبتنی بر نوعی فمینیسم کور و چپگرایی خودحق‌پندار و قربانی‌پندار است.

خطر امروز تمدن غربی از یک سو اسلامگرایی شیعه و سنی است که می‌خواهند تمدن غربی را از میان ببرند و با به دست گرفتن قدرت در جهان، شریعت را به اجرا درآورند، و از سوی دیگر هویتگرایی مبتنی بر دولت حداکثری برای مهندسی اجتماعی از بالا و کنترل اذهان با اتکا به پاکیزگی سیاسی است. اتوود در میان انبوهی از نشانه و شواهد برای این دو خطر عظیم که امروز با هم هماهنگ و متحد کار می‌کنند (لیندا سرسور در کارزار سندرز مشغول بود و پلوسی در خدمت ایلهان عمر؛ جان کری نیز به ظریف وعده می‌داد که دوره دوم ترامپ اتفاق نمی‌افتد و آنها باید «مقاومت» کنند)، اثری ابلهانه خلق کرده است که مسیحیان صرفا برای تولید مثل زنان را به بردگی کشیده‌اند، آن هم در ایالات متحده. در این اثر ابلهانه البته کشور خانم اتوود (کانادا) قبله آزادی برای امریکایی‌هاست.

مسیحیت امریکایی را نفهمیده

مسیحیت پروتستان هرگز همانند اسلام به اسب تمامیت‌خواه دینی تبدیل نخواهد شد، به چهار دلیل:

۱- فقدان تمرکز و سلسله مراتب قدرت در ساختار کلیساهای پروتستان بر خلاف کلیسای کاتولیک (بدون سلسله‌مراتب قدرت در روحانیت شیعه ولایت فقیه خلق نمی‌شد.)

۲- تنوع عقیدتی و اجتماعی و فرهنگی که در کلیسای پروتستان دیده می‌شود، تا این حد که در برخی از این کلیساها ازدواج همجنسگرایان پذیرفته است و در برخی نامقبول، زنان و مردان هر دو می‌توانند کشیش شوند و هیچ کلیسایی نظام سانسور و حذف در میان پیروان خود راه نینداخته است.

۳- دین مسیحیت در ایالات متحده نوعی دین مدنی است که تفکیک دین و دولت را پذیرا شده است و هیچ نشانه‌ای بر خلاف آن دیده نمی‌شود.

۴- مسیحیت پروتستان بر خلاف اسلام دارای شریعت نیست تا بتوان بر آن ولایت فقیه و نظام مذهبی بنا کرد. اگر اورول جوهره ایدئولوژی مارکسیسم را درک کرده و آن را به خوبی در ظرف ادبیات ریخته، اتوود در باب مسیحیت کاملا جاهل است.

در تنها دینی که با زنان رفتاری مشابه با کشور گیلیاد می‌شود، اسلام است که پاکیزگی سیاسی دارد در جهت «حکومت اسلامی ساختن» در ایالات متحده کار می‌کند. جامعه‌ای که زنان آن نمی‌توانند آزادانه مسافرت کنند، تحت کنترل مردان هستند، در حوزه عمومی حجاب دارند و قدرت اقتصادی ندارند، شما را به یاد کدام دین می‌اندازد؟

ایالات متحده را نفهمیده

تنها نیرویی که در ایالات متحده می‌تواند نظام تمامیت‌خواه شکل دهد، چپ سوسیالیست و هویتگراست، چون این جریان:

۱- به دنبال بی‌قدرت ساختن توده‌ها از طریق خلع سلاح عمومی است.

۲- فدرالیسم را نادیده می‌گیرد و می‌خواهد همه منابع قدرت و ثروت را به دست دولتی فربه و همه‌توان به نام دولت فدرال بسپارد.

۳- زندگی شهروندان را در همه ابعاد به دولت فدرال وابسته سازد از آموزش تا بهداشت و درمان و از فرهنگ و رساه‌ها تا تغذیه و حمل و نقل عمومی.

۴- قضات را فعال سیاسی می‌خواهد تا قانون اساسی را به سطل زباله بیندازند و آیین دادرسی را نادیده بگیرند و مطابق خواست فعالان سیاسی چپ رای بدهند.

با وجود چنان دولت فدرالی است که اگر گروهی در پی تمامیت‌خواهی باشد، می‌تواند سوار آن ماشین شده و تا هر کجا که می‌خواهد براند. تک تک سیاست‌های چپ هویتگرا را از این منظر نگاه کنید: همه در پی همه‌توانی و همه‌جا‌گستری دولت فدرال است.

اما ایالات متحده امروز به نظامی تمامیت‌خواه تبدیل نمی‌شود چون هنوز نظامی فدرال است که اقتصاد و فرهنگ آن اکثرا غیر دولتی است، رسانه‌ها علی‌رغم تولید هزاران تن اخبار دروغ و تبلیغات سیاسی آزادند، مردم صدها میلیون اسلحه در اختیار دارند، و نهادهای مدنی قدرتمندند. این نظام با اجرای سیاست‌های دمکراتها می‌تواند ظرفیت تمامیت‌خواه شدن را پیدا کند، اما در آن شرایط اتحاد چپ‌ها و اسلامگرایان شانس و ظرفیت بسیار بیشتری از مسیحیت برای تاسیس نظام تمامیت‌خواه خواهد داشت.

آنچه ایالات متحده را به معجزه قرن بیستم تبدیل کرد، فردگرایی و مسئولیت فردی، عقلانیت، شایسته‌سالاری، تجارت آزاد و سرمایه‌داری بود نه وضع حمل یا سقط جنین خانم‌ها بر اساس اراده خود (که حق آنهاست). آنچه نیز امروز این کشور را تهدید می‌کند، نظام تولیدمثل برده‌وارانه نیست، بلکه تهدید مبانی این کشور با هویتگرایی، نفرت از خود به دلیل نقاط تاریک در تاریخ خود (که در تاریخ دیگر کشورها بسیار سیاه‌ترند)، باج‌دهی به اروپا و چین در تجارت، «شریعت تنوع‌خواهی» از بالا، سوسیالیسم و سهمیه‌‌بندی در دانشگاه‌ها و محیط‌های کار است. این تهدیدات اصولا توسط خانم اتوود درک نشده تا در اثر «اخطار دهنده»اش جایی پیدا کنند.

تصور اتوود از ایالات متحده مبتنی است بر مواجهه جامعه «سیلم» (ماساچوستز) با فردی که در میان مردم به عنوان ساحره مشهور است. از این رخدادها ده‌ها هزار مورد در دیگر نقاط دنیا روی داده است و «اندیشمندان غربی» آنها را بدین خاطر زن‌ستیز و نژاد‌پرست نمی‌خوانند. این تقلیلگرایی کودکانه شبیه به تقلیل یک کشور ۳۳۰ میلیونی قرن بیست و یکمی به رویداد پیاده شدن یک برده از کشتی در سال ۱۶۱۹ و به همین خاطر نژادپرست خوانده کلیت این کشور، تنها از اذهانی صادر می‌شود که می‌خواهند با این برچسب‌زنی‌ها غول را در کیسه کنند و سرنوشت این کشور را با احساس گناه عمومی در دست گیرند. این جماعت تفاوت ساده میان سرزمین و دولت-ملت (تاسیس شده در ۱۷۷۶) را درک نمی‌کنند.

تمامیت‌خواهی را نفهمیده

جوهره تمامیت‌خواهی، تولید مثل گروهی از زنان برای زنان دیگر یا تجاوز به زنان نیست. اینها اعمال زشتی هستند که در نظام‌های اقتدارگرا و غیراقتدارگرا رخ می‌دهند. جوهره تمامیت‌خواهی نفی آزادی بیان، تشکل‌ها، تجمعات و رسانه‌ها و مذهب است. کسانی که به دنبال نشانه‌های تمامیت‌خواهی در ایالات متحده می‌گردند باید به سراغ غول‌های اینترنتی و شبکه‌های اجتماعی بروند که دیدگاه‌های مخالف چپ و هویت‌گرایی را سانسور می‌کنند. نشانه‌های تمامیت‌خواهی را باید در دانشگاه‌ها و رسانه‌ها دید که با دادن امکان تبلیغات به فاشیست‌ها و هرج مرج‌طلبانی مثل آنتیفا یا لابی جمهوری اسلامی، آزادی بیان را با ارعاب و تهدید و برچسب‌زنی محدود می‌سازند.

شخصیت‌های تکراری و تخت و غیرانضمامی، مکان‌هایی که هیچ ارتباطی با خط داستانی ندارند، دیالوگ‌های بدون ظرافت ادبی که حتی از دیالوگ‌های نمایش‌های واقع‌نمای تلویزیونی کم‌مایه‌ترند، بازی‌های غیر‌ابتکاری با کلمات و تصویر بسیار مبهم از نظام حاکم که قرار است نقش اصلی را بازی کند، هیچ‌کدام تاثیری بلندمدت بر ذهن خواننده یا بیننده نمی‌گذارند. رمان‌نویس تنها با درک تکنیک‌های رمان‌نویسی نیست که به خالق آثاری به‌یاد‌ماندنی تبدیل می‌شود، که اتوود البته در همین زمینه‌ها لنگ می‌زند. رمان‌نویس باید درک درستی از زمانه‌اش داشته باشد. مارکز، هارپر لی، تولستوی، هاکسلی، گنچاروف، و کوندرا بدون این درک نمی‌توانستند صد سال تنهایی، کشتن مرغ مقلد، جنگ و صلح، دنیای شگفت‌انگیز نو، ابلوموف، و سبکی تحمل ناپذیر هستی را خلق کنند. با هر یک از این رمان‌ها میتوان یک دوره تاریخی و شرایط اجتماعی پس‌زمینه رمان را درک کرد. اتوود نه تنها به درک ما از دوران معاصر کمکی نمی‌کند، بلکه اذهان را منحرف می‌سازد. اتوود مثل همه چپ‌ها و هویتگرایان درکی عوضی از جهان پیرامونش دارد و در حباب خود ساخته‌اش گرفتار آمده است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy