Wednesday, May 12, 2021

صفحه نخست » در سوگِ بزرگ‌دانشی‌مردِ فرزانه‌ دکتر محمدرضا باطنی، کاظم کردوانی

kardavani.jpgگنج زری بود در این خاک‌دان / کو دو جهان را به جُوی می‌شُمُرد

"بهار سال ۵۹ بود... دانشگاه‌ها تعطیل شد ولی، ما به دانشکده سر می‌زدیم. یک روز خبر دادند که ستاد انقلاب فرهنگی از استادان دانشکده ادبیات خواسته است در دانشکده حقوق جمع شوند تا مطالب‌شان را برای آن‌ها بگویند... پس از افتتاح جلسه، آقای سروش مفصل صحبت کرد. بعد هم یک نفر دیگر حرف زد... این‌ها به این نیت آمده بودند که وانمود کنند با استادان مشورت شده است و بعدها نگویند پشت درهای بسته تصمیم گرفته‌اند. این بود که بلند شدم و گفتم فرهنگ، انقلاب بَرنمی‌دارد... " (۱)

تنها با پشتِ‌کار و اراده‌‌ای مثال‌زدنی توانست از آن وضعیت بسیار ناهنجار زندگیِ دورانِ کودکی راهی به‌سویِ دانش و دانش‌مندی بگشاید. این پشت‌کار و اراده یکی از مشخصه‌هایِ همیشگی دکتر باطنی بود.

دبستان را تازه تمام کرده بود که پدر را از دست داد. با‌آن‌که تمام دوران دبستان شاگرد اول بود مجبور شد درس را رها کند و در بازار اصفهان کاری بیابد و در بهترین حالت شد منشی یک حجره. بعد شاگردی مغازه‌یِ خرازی‌ فروشی در اصفهان. اما، به‌صورت شبانه درس خواند. سیکل اول دبیرستان را که تمام کرد، معلم شد. چند سالی در روستا و بخش‌هایِ اصفهان به معلمی پرداخت. و هم‌زمان درس خواند و در سال ۱۳۳۶ دیپلم گرفت. هم در دانشکده حقوق (رشته‌ی اقتصاد) پذیرفته شد و هم در دانشسرایعالی. اما، به‌علت وضعیت مادی زندگی دانشسرایعالی (رشته‌یِ زبان و ادبیات انگلیسی) را انتخاب کرد. شاگرد اول شد و بورس تحصیل در انگلستان را دریافت کرد. استاد رساله‌یِ دکترایش مایکل هالیدی (زبان‌شناس بزرگ آن روزگار) بود. به‌علت پاره‌ای سخنان و تماس با مخالفان حکومت شاه با تمدید چند ماهه‌یِ بورس‌اش توافق نشد به ایران برگشت و در گروهِ تازه تأسیسِ زبان‌شناسیِ دانشگاه تهران (با ریاست دکتر مقدم) کار دکترای خود را پایان برد و سپس در همان جا استخدام و به کار مشغول شد. با «انقلاب فرهنگی» و مخالفت علنی با آن فاجعه در بهترین سال‌هایِ بارآوریِ علمی برای دانشگاه و میهن‌‌مان بازنشسته‌اش کردند. پس از دوره‌یِ دیگری از نابسامانیِ زندگیِ شخصی به کار ترجمه روی آورد و سپس به کار سترگ فرهنگ‌نویسی (فرهنگ دوزبانه‌یِ انگلیسی - فارسی) پرداخت.
حاصلِ کارِ دکتر باطنی اما، تنها این فرهنگ‌ها نیست. یکی از بزرگ‌ترین زبان‌شناسان دوران ما بود. گذشته از تربیت دانش‌جویان بی‌شمار، کتاب‌ها و مقاله‌های زبان‌شناختی او هم‌چنان یکی از مرجع‌هایِ معتبرِ زبان‌شناسی در ایران است.
دکتر باطنی هیچ‌گاه نه عضو هیچ سازمانی سیاسی‌یی بود و نه اهلِ کارِ سیاسی به‌معنایِ خاصِ کلمه اما، ذهنی سیاسی (به‌معنایِ روشنفکریِ آن) داشت که آن را می‌توان در قدم‌به‌قدم زندگی‌اش دید. بیان هم‌کاری‌ها و هم‌راهی صادقانه‌اش در این عرصه را باید به فرصتی دیگر واگذارم.
گذشته از دوستی دیرینه‌یِ شخصی و خانوادگی، با دکتر باطنی در «شورای بازنگری در شیوه‌یِ نگارشِ خط فارسی» (که با مهر فراوان دعوت من را پذیرفت) و در کانون نویسندگان ایران هم‌کاریِ نزدیک داشته‌ام. و در این دو عرصه شاهد بزرگواری و دلیریِ روشنفکرانه‌اش بوده‌ام. زمانی که در اوجِ وضعیتِ نفس‌گیرِ قتل‌هایِ زنجیره‌ای و آن دام‌هایِ بلایی که شب و روز بر سرمان آوار بود به دکتر باطنی پیش‌نهاد دادم که به ما بپیوندد و در «کمیته برگزاری نخستین مجمع‌عمومی کانون نویسندگان» (پس از ازدست‌رفتن محمد و جعفر) شرکت کند بی‌هیچ اماو‌اگری پذیرفت و با صمیمیتی بی‌بدیل از هیچ کوششی فروگذار نکرد و پذیرفت که در هیئت‌دبیران کانون شرکت کند.
جنبه‌یِ دیگری از خلق‌وخویِ رضا باطنی، رفتارِ مهربان و شیرین‌کلامی‌هایش در جمع یاران و دوستان بود. انسانی بود بسیار خوش‌مشرب و بذله‌گو؛ لطیفه‌هایی که همواره با آن خنده‌ها و آن ظرافت‌هایِ کلامیِ خاصِ خود همراه بود.
این روزِ رفتن دوست عزیزم دکتر باطنی برای من یکی از تلخ‌ترین روزهای زندگی من است.
درگذشت این بزرگ را پیش از همه به همسر ارجمند و بزرگوارش، شهین خانم نفری، که ما می‌دانیم چه سهم بزرگی در زندگی دکتر باطنی داشته است و به فرزندان عزیزشان شیدان جان و آرش جان عزیزم تسلیت می‌گویم. به دوستان و جامعه‌یِ فرهنگی ایران این غم بزرگ را تسلیت می‌گویم.
یاد بیدار دکتر محمدرضا باطنی همواره با ماست؛ و مانا.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- از گفت‌وگوی محمدرضا باطنی با سیروس علی نژاد و سیمین روشن



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy