• فرایند بر تخت نشاندن ماشین امضای مرگ و سرکوب برای ریاست جمهوری و رهبری آینده
ایندیپندنت فارسی - شواهد برای آنکه نامزد جریان وفادار به خامنهای و نیروهای امنیتی و نظامی برای ریاست قوه مجریه ابراهیم رئیسی خواهد بود؛ روز افزون است: از نامه ۲۲۰ عضو مجلس بهمنظور دعوت از رئیسی برای نامزدی در بیعت ۱۴۰۰ تا سخنانی که از قالیباف در مورد نیامدن به صحنه در صورت حضور رئیسی نقل شده است، مثل اینکه «رقابت با ایشان را خلاف مصالح انقلاب میداند» (فارس، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰)، از مشروط کردن نامزدی خود به نیامدن رئیسی از سوی برخی از نامزدهای جریان اصولگرا (مثل سعید محمد و علی لاریجانی) تا سفرهای استانی رئیسی، و از اعلام حمایت شورای ائتلاف از رئیسی در صورت نامزدی تا حمایت قطعی شورای وحدت از وی (دو شورای ائتلافی تصمیمگیر در این زمینه). یکی از اعضای مجلس دهم نیز اعلام کرده است که رئیسی ثبت نام خواهد کرد.
نیامدن رئیسی، موجب تعدد نامزدهای جناح ولایتگرا خواهد شد و از این رو رئیسی میتواند تفرق میان آنها را از میان ببرد. اصولگرایان شکست خود را در بیعت سالهای ۹۲ (جلیلی و قالیباف) و ۹۶ (رئیسی و قالیباف تا روزهای آخر) ناشی از تفرق در نامزدهای خود میدانند.
تبدیل شدن رئیسی به تنها نامزد مورد توجه اصولگرایان، چهار موضوع را برجسته میسازد:
۱- کارنامه رئیسی در ریاست قوه قضاییه در حذف پشتوانه مالی و تضعیف حامیان رقبای سیاسی؛
۲- تداوم سیاستهای امنیتی رژیم و تبعیت رئیسی از منویات سپاهیان و امنیتیها؛
۳- نحوه حکمرانی رئیسی؛
۴- زین کردن اسب رهبری برای کسی که نقش ماشین امضا را برای ریختن خون هزاران نفر در زندانها بازی کرده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
ریاست قوه قضاییه و حذف رقبا
به مجموع پروندههایی که تحت عنوان مبارزه با فساد در دوران دو ساله ریاست رئیسی در قوه قضاییه رسیدگی شده است، نگاه کنید. اکثر آنها متضمن تضعیف بنیه مالی و حامیان بالقوه کسانی بوده است که میتوانستند ریاست جمهوری و رهبری رئیسی را به چالش کشند: از صادق لاریجانی (پرونده اکبر طبری، معاون وی همکارانش) تا فرزندان مقامات سابق این قوه (دری نجف آبادی و مقتدایی)، حسن روحانی (تامین کنندگان هزینههای ریاست جمهوری او و برادرش) و همکاران او (بازداشت مهدی جهانگیری). چرا از میان انبوه سوءاستفاده کنندگان از قدرت و فاسدان مالی بر روی این افراد تمرکز شده است؟
اصلاحطلبان برای کاهش فشار قضایی از خود در طی سالهای دولت روحانی، نه تنها به انتقاد از قوه قضاییه نپرداختهاند، بلکه در مواردی از وی تمجید هم کردهاند. این امر دست اصولگرایان را برای ارتقای موقعیت سیاسی او باز گذاشته است. اصلاحطلبان امید دارند که اگر نتوانستند بعد از خامنهای حسن خمینی را بر کرسی رهبری بنشانند، همچنان بتوانند با کسی مثل رئیسی کار کنند.
قوه قضاییه رئیسی در خدمت سپاه
سرکوبها از سوی قوه قضاییه و نیز همکاری آن با نهادهای امنیتی، در دوران ریاست رئیسی به شدت گذشته ادامه داشته است. با این که اعدام قاچاقچیان مواد مخدر در ایران کاهش یافته است، در سال ۲۰۲۰ حداقل ۲۳۶ نفر در کشور اعدام شدهاند. پخش اعترافات اجباری از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ادامه داشته است. ربودن فعالان سیاسی و شبکههای مجازی و محاکمه و اعدام آنان در ایران نیز ادامه دارد. رئیسی با این کارها به نهادهای امنیتی نشان داده است که جانشین مناسبی برای خامنهای و خمینی در سرکوب و ترور و آدمربایی و تایید و همکاری با آنهاست.
نحوه مطلوب حکومتداری رئیسی
محوریت امور معیشتی برای اصولگرایان در انتقاد از دولت روحانی به این معنا نیست که آنها به دنبال کسی جهت رسیدگی به تورم و بیکاری و فقر و فلاکت عمومی هستند. آنها میدانند که در چارچوب سیاستهای موجود، بالاخص تروریسم و جهانگشایی رژیم، حتی بعد از رفع تحریمها توسط دولت بایدن هم سرمایههای خارجی به سمت ایران سرازیر نمیشود؛ همان طور که در دوران اوباما نیز بعد از رفع تحریمها چنین اتفاقی نیفتاد. اصولگرایان به دنبال رئیس دولتی هستند که با شعار مبارزه با فساد و رسیدگی به محرومان، برنامههای موشکی و هستهای و تروریسم و گسترشطلبی جمهوری اسلامی را با قوت اداره کند (مثل احمدینژاد، اما بدون دور زدن سپاه و روحانیت)، و رئیسی چنین کسی است.
جمهوری اسلامی ایران نه منابع کافی برای بهبود زندگی مردم تخصیص خواهد داد و نه ساختار ناکارامد و فاسد آن تغییر خواهد کرد. اتلاف همچنان تداوم خواهد یافت (مثل نابودی ۵۰ کیلومتر از جاده اصفهان- نطنز در یک سیل) و فرار مغزها (استادان دانشگاه)، نیروهای ماهر (پرستاران در اوج کرونا) و سرمایه (ده برابر شدن خرید خانه توسط ایرانیان در ترکیه در طی سه سال) به خارج کشور تشدید خواهد شد. تنها انتظاری که قشر حاکم در این شرایط از یک رئیس دولت دارد، فراهم آوردن زمینههای بقای رژیم و مقابله با تهدیدهاست که رئیسی نشان داده چنین ظرفیتی دارد.
زین کردن اسب رئیسی برای «رهبری» آینده
پس از مرگ روحانیون قدرتمندی مثل اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۹۵)، محمود هاشمی شاهرودی (۱۳۹۶)، محمد یزدی (۱۳۹۹)، محمدتقی مصباح یزدی (۱۳۹۹)، و محمد رضا مهدوی کنی (۱۳۹۳) در سالهای دهه ۹۰، به پنج دلیل ابراهیم رئیسی تنها کسی است که نیروهای امنیتی، سپاه، روحانیون قم، و جمعی از اصلاحطلبان میتوانند روی او برای رهبری آینده به توافق برسند:
۱- او دو سالی است که در مقام رئیس قوه قضاییه نشسته است و کرسی ریاست جمهوری، وی را یک گام به رهبری نزدیکتر میکند،
۲- در میان روحانیانی که در نظام حاکم بر ایران در ردههای بالای حکومتی هستند، رئیسی به عنوان عضو هیئت مرگ در سال ۱۳۶۷ و نیز مشارکت موثر در سرکوب چهل ساله مردم ایران (در مناصب عالی قضایی) از هر جهت مورد قبول سازمان سرکوب در جمهوری اسلامی است؛ جنتی به علت پیری (در مقام رئیس خبرگان) و صادق لاریجانی به علت پروندههای فساد (در مقام رئیس مجمع تشخیص مصلحت) نمیتوانند مورد اجماع اعضای رده بالای قوای قهریه قرار گیرند،
۳- چند سالی است که دستگاه تبلیغاتی رژیم از وی فردی ضدفساد ساخته است؛ آن هم در حکومتی که از صدر تا ذیل آن فاسدند. قوه قضاییه در دوران رئیسی کاری در مسیر استیفای حقوق مردم و دسترسی عمومی به عدالت انجام نداده است و صرفا پروندههایی نمایشی برای مقابله با فساد به جریان انداخته است. جمهوری اسلامی ایران میتواند هر مقامی را برای فساد محاکمه کند (از جمله خامنهای) و تنها بر اساس ملاحظات سیاسی است که این کار فقط در مورد چند مهره انجام میشود،
۴- رئیسی سید است و بهتر میتوان وی را با عمامه سیاه به عنوان فرزند پیامبر و نایب امام زمان به تودههای باورمند قالب کرد،
۵- او همچنین نه جوانی ۵۲ ساله مانند مجتبی خامنهای است که گروهی از وی تبعیت نکنند یا زیر بار وی نروند، و نه پیرمردی ۸۰ ساله که نظام نتواند روی رهبری۳۰ سالهاش حساب کند.
شکست سال ۹۶ رئیسی از روحانی در چارچوب جمهوری اسلامی ایران که نظامی تکلیفمحور و بیتوجه به رای مردم است، اهمیتی ندارد. علی خامنهای در نظرسنجی موسسه پژوهش افکار عمومی در سال ۱۳۷۹ هفت درصد محبوبیت داشت (و به همین علت این موسسه بسته شد و مدیران آن بازداشت شدند)، اما دو دهه بعد از آن هنوز رهبر جمهوری اسلامی ایران است و مطمئنا امروز رقمی پایین را به خود اختصاص میدهد. نظام مشروعیتش را نه از مردم، بلکه از موشک و چماق و تیربار میگیرد که رئیسی نیز مانند خامنهای، در استفاده از آنها (مثل سراوان و ماهشهر) تردید به خود راه نمیدهد.
جمهوری اسلامی ایران در سالهای پیش رهبرانش را به عنوان مرجع تقلید و زاهد و ریاضتکش و سادهزیست به مردم ایران میفروخت. اما حکومتی که بر موشک و پهپاد و بمب اتمی و حشدالشعبی و حزبالله لبنان میخواهد اتکا کند (مثل کیم جونگ اون)، دیگر نیازی به این امور ندارد. از این رو رئیسی، هر چند با سابقه سیاه در کشتار جمعی و بدون تجربه اجرایی، رئیس جمهوری و رهبری در قد و قامت تظام جمهوری اسلامی ایران است.
پسرم، علیرضا، گناه تو چه بود؟ مسعود نقرهکار