اگر در دوره های پیشین، رژیم ذلیل اسلامی برای مشروعیت بخشیدن به قدرت سیاسی اش با کمک فرقه ضاله اصلاحات، برقراری تعامل و رابطه میان دو بال حکومتی اش را، به گونه ای تعریف و تنظیم میکرد، تا هر دو جناح این ترکیب تصنعی بتوانند در چهارچوب «جمهوریت» نظام «مقدس» و با استفاده ابزاری از مغلطه «بد و بدتر»، متفاوت عمل کنند و با هم کنشی در باطن، و هماوردی در ظاهر، افکار احساسی مردم را برای مشارکت توده های بی شکل به خدمت بگیرند، تا انتقال مشروعیت به قدرت سیاسی از امر مشارکت انتصاباتی هموار گردد، اکنون به علت فرسوده شدن باور مردم به حقانیت و مشروعیت نظام حاکم، رژیم بی برکت اسلامی میکوشد، فرایند جابجایی های انتصاباتی را با گزینه های کم خطرتر جانشین کند تا سامانه حکومتی اش را از مشکلات کسب مشروعیت خلاص و حوزه های تصمیم گیری را از عدم مقبولیت رهایی دهد.
با توجه به پیچیدگی و تنوع جامعه ایران، و نیز دگرگونی در آگاهی مردم نسبت به لزوم براندازی و تغییر رژیم سیاسی، مشروعیت سازی از طریق مهندسی انتخابات، نقایص و مشکلات قدرت سیاسی را آشکارتر میکند و با برجسته شدن بیکفایتی رژیم اسلامی و فعال شدن شکاف های اجتماعی، از یک سو، و تشدید منازعات غارتگران درون حکومتی، از سوی دیگر، جمهوری اسلامی دیگر نمیتواند، با منابع محدودی که در اختیار دارد، برای به دست آوردن رضایت سیاسی به بازیهای انتصاباتی اکتفا کند و آن را تنها به «صندوق رأی» واگذار نماید. چرا که اساساً رژیم اسلامی در پی تأمین نظر اکثریت مردم نیست، بلکه تنها به دنبال رضایت اقلیت وابستگان حکومتی است تا کارکرد توزیعی از سفره انقلاب مشخص، و ادامه غارت و سرکوب ممکن شود.
کد تازه و بازتعریف شده قدرت، که با رمز نمادین «خالص سازی انقلاب» بیان شده است، به تنگ شدن حلقه گروه حاکم و قدرت بیشتر آنها میانجامد و چندی دیگر الگوی جدیدی از توزیع قدرت و سازوکارهای اعمال آن ارائه خواهد شد. سیاست جدید که منعکس کننده تصمیم و توافق گروههای نزدیک به قلمرو نفوذ و قدرت نظام است، بیشتر بر ساختارهای درونی حکومت و دستیابی به جنگ افزار هسته ای و بمب اتمی متمرکز است.
با خالص شدن سیستم سیاسی، برخی از قوانین حکومتی نیز دستخوش دگرگونی خواهند شد و با توجه به شرایط نامساعد رژیم، عملکردها تحت فشار گزینه های احتمالی به گونه دیگری رقم خواهند خورد. اساس تصمیم گیریهای مهم به سطح فرایندهای ناممکن ولی جبری و ضروری منتقل میشود که پیامد آن همواره شکست خواهد بود. پیامدهای نهادینه شدن چنین کد قدرتی لزوماً به یک دست شدن حکومت نمیانجامد، بلکه درست در جهت خلاف آن به سوی چند پاره سازی نظام سیاسی خواهد رفت. به طوری که بسیاری از زیر مجموعه های سیاسی توسط بیت رهبری و شرکا «مستعمره» میشوند و مناطق عملکردی آنها فشرده و محصور میگردد، البته تا حدی که نگذارد سطح مشخص یا مطلوب وفاداریشان به زیر سطح انکار مشروعیت نظام برسد. این امر تعارضی میان قدرت سیاسی قشر حاکم و دیگر بازیگران حکومتی ایجاد میکند. با وجود آگاهی رژیم اسلامی از این واقعیت، اما برای حفظ مواضع خود و خنثی کردن گزینه های احتمالی سیاسی، استفاده از قوه قهریه و تسویه حسابهای حکومتی و پالایش افراد، که نام دیگر حذف و سر به نیست کردن در رژیم آدم کش اسلامی است، در دستور کار قرار میگیرد.
محدود بودن منابع بر آهنگ اراده و توانایی کنش یک دولت تأثیر دارد و نظام مفلوک اسلامی در حال حاضر برای جلوگیری از آشفتگی سامانه حکومتی اش با گزینه های سیاسی زیادی روبرو نیست و گزینه جبری او، خالص سازی، که از تعامل اراده ای لرزان و اقتداری محدود انتخاب شده است، بدون ابزارهای لازم و سازوکارهای مرتبط، هرگز نخواهد توانست به اهداف پنداری خود دست یابد و آنرا به جامعه انتقال دهد.
سامانه و قدرت سیاسی رژیم اسلامی هیچگاه توسط رای دهندگان داوری و مشروع نشده و نخواهد شد، زیرا قدرت در جای دیگری و به دور از قضاوت مردم نشسته است. تصمیمات مهم سیاسی که مربوط به ساختارهای منافع حکومتی است تنها در بیت رهبری و حلقه نزدیک قدرت اتخاذ میگردد و نه در دفتر ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی، حتی تدارکاتچیان و آفتابه داران مجلس نامبرده هم پیشاپیش در بیت رهبری و نهادهای وابسته انتصاب شدهاند.
اکنون که رژیم اسلامی دوباره وسوسه گرم کردن بازار انتصابات را دارد، که به غلط کردن رهبرشان هم کشیده است، تنها بدین سبب است که کارزار تحریم انتخابات با شعار «رأی بی رأی» مسلط بر افکار عمومی شده و فراتر از آن همبستگی و یکپارچگی اجتماعی را در امری مشترک به نمایش گذارده است و مردم را به این باور ذهنی رسانده که تنها با اشتراک در ارزشها و گسترش ارتباطات و با کمی همت و تلاش قادر به انجام بسیار کارها خواهند بود که میتواند مدل و پایهای برای اقدامها و کارزارهای آینده شود.
حمهوری اسلامی در پی اعتبار بخشیدن به انتصاباتش نیست، زیرا که اساساً مشروعیت اش از آن بدست نمیآید و نیازی هم به آن ندارد، بلکه به جنگ کارزار تحریم انتخابات آمده است. رژیم اسلامی اتفاقاً از این همگام شدن و تکاپوی مردم در امری همگانی برای هدف مشترک هراسان است و با دمیدن بر حضور انتصاباتی قصد دارد کنش مدنی مردم را ناکارآمد و به شکست بکشاند تا موفقیت این کارزار، زمینهساز و الگویی برای حرکتهای آینده مردم نشود. اما این کارزار چنان در ذهنها تکثیر و در عرصه زندگی سیاسی مردم حضور دارد و با تار و پودش عجین شده که نه شکست دادنی است و نه رژیم اسلامی از پس آن بر میآید.
سیاست تازهای که جمهوری اسلامی در حال اجرای آن است کوششی برای بقا نیست، زیرا نه سازوکار بقا و زنده ماندن در دسترس اوست و نه ابزار حفظ قدرت را داراست و اساساً ادامه حیات و بقا، با نگرش مالیخولیایی «فتنه های رنگارنگ» منافات دارد.
سعی و تلاش جمهوری اسلامی در حال حاضر به دلیل عدم امنیت احساسی و شناخت او از آسیبپذیری نظامش، تنها تقلا برای جلوگیری از فناست که با ابزارهای سرکوبگرانه فعلاً نفس کشیدن را برایش ممکن کرده است. اما دستگاه سرکوب هرگز ضمانتی برای پابرجایی حکومت های خودکامه نیست و به مرور زمان کارایی اش را از دست خواهد داد و به ضد خودش تبدیل خواهد شد.
پیچیدگی های نظام سیاسی جمهوری اسلامی و قوانین ضد بشری اش هرگز با جراحی های جزیی و دستکاریهای مصنوعی به رام کردن قدرت سیاسی نمیانجامد. شرایط سخت کشور و وضعیت اسفناک مردم ناگزیر و از روی انگیزه های قوی ملی و اخلاقی به سیاست نزدیکی و ائتلاف نیروهای سیاسی دلاور درون کشور و فعالان با اعتبارتر برون مرزی خواهد انجامید.
با همه تلاشی که جمهوری اسلامی انجام میدهد تا خود را مسلط بر امور و مرد میدان نشان دهد، باز هم جایگاه متزلزلش بیشتر آشکار میشود، و تنها راه حلی که به ذهنهای علیل سرنشینان این کشتی طوفان زده رسیده است، بیمه کردن خود در خارج با دستیابی به سلاح هسته ای و سرکوب بی رحمانه مردم در داخل است، ولی همسفران این کشتی بی ناخدا بدانند که نخواهند توانست از منجلابی که در آن دست و پا میزنند رهایی یابند و چارهای جز غرق شدن ندارند.
برای رژیمی که در محاصره بحران هاست و روزگارش در یک ترس دائمی خلاصه شده است و در وقت اضافه حیاتش بسر میبرد، اینک، یگانه آرزویش زنده ماندن است، اما مرگ، سرزده از راه میرسد. درست مانند انفجار در دیگ بخار موتور ناو خارک، دیگ جوشان خشم مردم بزودی منفجر خواهد شد. آنگاه سقوط تنها یک مسئله زمانی است. انقلابات از پیش برنامه ریزی نمیشوند، آنها اتفاق میافتند.