Tuesday, Jun 15, 2021

صفحه نخست » فرهنگِ ستایش مُردگان، مسعود نقره‌کار

Masoud_Noghrehkar_3.jpg۱

" مرده پرستی" و تعریف و تمجیدِ غیر واقعی از" متوفی" به احتمال ریشه در فرهنگ "مرگ پرستی " و ستایش مرگ، تفکر اسطوره‌ای، مذهبی، خرافه پرستی، موهوم باوری، و تجربه و حضور در رخدادهای مرگ آفرین دارد. در سرزمین اسطوره و دین (مذهب)، دردیار جنگ‌ها و رخدادهایی که مرگ را امری عادی و روزمره کرده است، درسرزمینی که قبرستان‌هایش محل تفریح و پیک نیک مردم بوده است و مثل علف هرز هر گوشه‌اش امام زاده و مسجد و تکیه و هیئت عزاداری سبزمی شود مرده پرستی و ستایش مردگان عادی و عادت می‌شود. در سرزمین ستایشگری مرده و عزا، طبیعی ست ستایش زندگان رنگ می‌بازد و به حاشیه رانده می‌شود.

۲

روزگاری، که به دو سه سال اول بعد از انقلاب بر می‌گردد، در برخی نشریه‌ها، به ویژه نشریه یکی از سازمان‌های فدائی (معروف به منشعبین ۱۶ آذر) مسئولیتِ نوشتن مطلب در باره "شهدای فدائی" یا چریک‌ها و چهره‌های مشهور چپ، که کشته شده یا مُرده بودند، به من داده شد. من شیفته وار برای نوشتن در باره هر کدام از مرحومان و مرحومه‌ها در میان لغت نامه‌های فارسی و مرثیه نویسی‌ها و نوحه سرائی‌ها می‌گشتم تا بهترین و شورانگیزترین صفت‌ها را بیابم و به " شهدا" و از دست رفته گان نسبت دهم، در حالیکه خوب می‌دانستم که بیشتر این صفت‌ها و نسبت‌ها قرابتی با واقعیت ندارند. نه فقط در عرصه سیاست، هر آن کس که دورو برم از دار دنیا می‌رفت به یکباره شخصیت دیگری می‌یافت و انسانی سرشاراز حسنات و محسنات می‌شد، ویژگی‌های که برای همه از دست رفتگان، به ویژه شهدا عمومیت داشت. متوجه شدم جدا از به ارث بردن یک ذهنیت تاریخی- اسطوره‌ای، باورهای مذهبی وآموزش‌های هیئتی هم نقش نشانده و عمل می‌کنند، آقا شهیدی، آخوند هیئت مان (هیئت جوانان حجتیه - جنوب شهر تهران) گفته بود و توی کله‌هایمان کرده بود که: " پشت سرِ مرده خوبی‌های مرده رو بگین، روحش شاد میشه و اگه بهشتی باشه سر پل صراط به کمک تون میاد. " ستایش مرگ و مردگان نُقل بساط قران خوانی و عزاداری بود.
۳

و این قصه ادامه دارد. من هنوزبعد از دهه‌ها نتوانستم دست از مرده پرستی بردارم. وقتی کسی از نزدیکان و دوستان‌ام می‌میرد آن شورِحسینی‌ی ستایش و اغراق گُل می‌کند. سراغ واژگان و صفت‌ها و نسبت‌های اسطوره‌ای و قهرمانانه و نیک پندارانه آمُخته به گفتار و کردارنیک می‌روم تا نثارش کنم، نثار کسانی که برخی از آن‌ها تا زنده بودند سالی یکبارهم حال‌شان را نمی‌پرسیدم و سراغ کارها و آثارشان نمی‌رفتم، و چه بسا حتی در زمینه هائی تقبیح و سرزنش‌شان هم می‌کردم. علیرغم ارائه تحلیل و سخن و نوشتِ در نکوهش و مذمت این روش هنوز هم دو به شک هستم و نمی‌دانم این نوحه سرائی‌ها و ستایشگری‌ها کار درستی ست یا نه؟!، ادای دین و ارادت است یا می‌خواهم خود را به تماشا و دید بگذارم، تا به حساب آن مرحوم و مرحومه دیده شوم و کسب اعتبار و امتیاز کنم؟. گاهی فکر می‌کنم، به ویژه درمورد گمنامان، این نوع ستایشگری‌ها کار درست و پسندیده ایست و اگر واقعی و منصفانه با ویژگی‌ها و کارها‌ی وی خوانائی داشته باشد آموزنده نیز خواهد بود. وخلاصه مانده‌ام که کار درست کدام است؟!
باری، این چند سطر را نوشتم تا از اقوام و دوستان بخواهم اگر تعریف و تمجید و ستایشی در من و کارهایم می‌بینند، دست به نقد تا زنده‌ام بگویند و بنویسند که بعد از مُردن نه حال‌اش را خواهم بُرد و نه بهره‌اش را!. اگر قرار شد بعد از مرگ من چیزی در باره من بنویسید امیدوارم خود مرحوم، یعنی من را الگو قرار ندهید، چون من در مورد از دست رفتگان، به ویژه شهدای فدائی و دیگرشهدای چپ و ملیون اغراق آمیز و غیر واقعی نوشتم وسخن گفتم، شما این کار را در حق من نکنید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy