Sunday, Aug 1, 2021

صفحه نخست » با گردهمایی روبه‌روی تئاتر شهر «نهضت ادامه دارد»

pendent31.jpgایندیپندنت فارسی - مجید محمدی

پس از بروز اعتراضات در بیش از ده شهر خوزستان و سپس اعتراضاتی در چند استان دیگر، بوق‌های تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی ایران برای بی‌اهمیت جلوه دادن آن اعتراضات، آن‌ها را «چند ده نفری» اعلام کردند. ویدیوهایی که از این اعتراضات منتشر شده است که زمان آن‌ها شب‌هنگام است و تخمین دقیق ممکن نیست، حداقل صدها و هزاران نفر را در یک نقطه نشان می‌دهند که البته این به معنای این نیست که جمعی در خیابان دیگری نبوده است (به قول اهل منطق، «اثبات شی نفی ماعدا نمی‌کند»). قطع اینترنت در خوزستان برای روزها و ساعات متوالی، مانع از اطلاع‌رسانی شهروندان بوده است. برخی از گردهمایی‌ها اصولا به خبر در بوق‌های تبلیغاتی رژیم تبدیل نشدند یا اگر شدند، فقط ثانیه‌‌هایی از یک رویداد، آن هم در تهران، منتشر شد. برای درک اهمیت این گردهمایی‌ها، هر چند کوچک، به چهار نکته اشاره می‌کنم.

تاکتیک‌های ارعاب انقلابی

نخست آن که جمع شدن مخالفان حکومت پهلوی حتی تا عید فطر سال ۵۷، در همین حدود چند ده نفر یا چند صد نفر بود. در مراسم چهلم فرزند خمینی در مسجد ارک تهران که خود نگارنده هم در آن حضور داشت، چند صد نفر حضور داشتند. مراسم ماه رمضان در مسجد قبا نیز که با حضور مهدی بازرگان انجام می‌شد، در همین حد جمعیت داشت و مخلوطی از نمازگزاران عادی و سیاسیون بود. ناکارآمدی دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی و نیز ضعف دستگاه تبلیغاتی در دوران پهلوی، باعث شد که جمع‌های بسیار کوچک و با عزم جدی، بتوانند به هم پیوند خورند و خیابان و میدان را نه تنها از انحصار حکومت بیرون بیاورند، بلکه آن را انحصارا از آن خود سازند و حتی مخالفان خود را در سطح جامعه نیز ارعاب کنند.

جمهوری اسلامی ایران بسیار سرسخت‌تر و سرکوبگراتر از حکومت پهلوی بوده است، اما فساد و ناکارآمدی و سرکوب مداوم قشر حاکم و قوای قاهره آن را فرسوده است. یک جمعیت پنجاه تا صد هزار نفری سرسخت که به دنبال سقوط رژیم باشد و به چالش دایمی رژیم ادامه دهد، می‌تواند جمعیت پنجاه تا صد هزار نفری وفادار به رژیم (اما فاسد و پاسپورت به‌جیب و دارای حساب بانکی در ترکیه و امارات و تورنتو) را از هم بپاشاند و ترس حاکم را بشکند. لشکر استخدام‌شدگان عادی در قوای سرکوب که برای دستمزد به سپاه و بسیج و نیروی انتظامی پیوسته‌اند، در صورت تداوم اعتراضات و سبعیت بیشتر رژیم، به سرعت از هم می‌پاشد.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

نسل قبل از جوانان دوران انقلاب ۵۷، شناخت نسبتا بهتری از روحانیت شیعه داشت. پدران نسل انقلاب مدام با تعابیری مثل «جیب‌های گشاد»، «زن‌بارگی»، «دورویی» و ‌غیرقابل اعتماد بودن» روحانیت شیعه به آن‌ها هشدار می‌دادند. اما همین افراد مرعوبِ صدای بلند و بلندگوهای کرکننده انقلابیون در خیابان بودند و صداشان به جایی نرسید. رسانه‌های غربی نیز که در گذشته مثل امروز به بیماری فعالیت‌گرایی دچار بودند، به نحوی یک‌طرفه به صدای انقلابیون تبدیل شدند و نه به صدای طرف‌های درگیر؛ از جمله صدای کسانی که انقلاب نمی‌‌خواستند. یک جمعیت پر سر و صدا در دنیایی بدون دموکراسی و آزادی، می‌توانند فضا را در اختیار بگیرند و رسانه‌ها به بوق آنها تبدیل شوند.

انقلابیون ایرانی و خاصه آن بخشی که نظام بعدی را تشکیل داد، مثل همه انقلابی‌های چپ و اسلام‌گرا، تحمل شنیدن صدای مخالف خود را نداشتند و نظامی تمامیت‌خواه شکل دادند و کمتر رسانه‌ای در دنیای آزاد آن روند را می‌دید و گزارش می‌داد. حتی امروز نیز برخی از رسانه‌هایی متمایل به چپ در غرب، حکومت فاسد و تمامیت‌خواه اسلامی را ضد‌امپریالیستی و انقلابی می‌دانند چالش آن را خوش نمی‌دارند و مخالفت با آن و نحوه واکنش حکومت با تیراندازی به معترضان را گزارش نمی‌دهند یا در حاشیه گزارش می‌دهند. یک ویدیو از گردهمایی مقابل تئاتر شهر گویای تیراندازی بعد از شعارهای مرگ بر دیکتاتور است، اما مشخص نیست تیر به چه سمتی شلیک می‌شود.

ریسک بالای چالش قدرت اسلامگرایان

دوم آن که با توجه به سابقه جلادی و ددمنشی حکومت اسلامی در تیراندازی به مردم در خیابان و کشتار و بازداشت‌های جمعی چند هزار نفری در عرض چند روز و سپس شکنجه و اعتراف‌گیری، هر کسی که در خیابان حضور یافته و علیه حکومت و رهبر آن شعار داده است، دارد با جان خود بازی می‌کند و از این رو، این حرکت‌ها ارزش خبری و سیاسی دارد و در آینده سیاسی ایران نقش بازی می‌کند. با انتساب این اعتراضات به این یا آن گروه، از اهمیت آن کاسته نمی‌شود. حکومت برای وزن‌کشی مخالفان باید گردهمایی را آزاد بگذارد و امنیت آن‌ها را تضمین کند تا متوجه شود که وزن مخالفان رژیم چه اندازه است. چنین اتفاقی اما در نظام‌های تمامیت‌خواه مثل جمهوری اسلامی ایران، نخواهد افتاد.

شکست انحصار در حوزه عمومی

سوم آن که هر گونه صدای مخالف حکومت و رهبر و ولایت فقیه، سیطره حکومت تمامیت‌خواه بر حوزه عمومی را به چالش می‌کشد. گروهی بسیار اندک که هم در نماز جمعه شرکت می‌کند، هم کاروان غدیر راه می‌اندازد، هم در «رزمایش مومنانه» غذا توزیع می‌کند، هم در ایام سیل و زلزله فعالیت‌های کمک‌رسانی انجام می‌دهد، هم به سرکوب مخالفان با موتورهای تریل و باتوم و تیراندازی می‌پردازد و هم در راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس و اربعین به صحنه می‌آید، یک کشور را در گروگان خود گرفته است. این‌ها هم پول دارند، هم قدرت پشت سر آن‌هاست، هم سازمان دارند و هم بوق تبلیغاتی.

برای یکه‌تازی این گروه است که خیریه‌هایی که اعضای آن‌ها در سرکوب‌ها شرکت ندارند و عضو حزب پادگانی نیستند، بسته می‌شود و در بلایای طبیعی حتی ورزشکاران و هنرمندان مشهور از حضور منع می‌شوند. کسانی که با این گروگان‌گیری و انحصار حوزه عمومی به حزب پادگانی مقابله می‌کنند، حتی در حتی یک دیوارنویسی، حیات سیاسی یک جامعه چند صدایی را نوید می‌دهند.

حتی در جمهوری اسلامی ایران، تا سال ۱۳۶۱ که همه گروه‌های رقیب قلع و قمع نشده بودند، عرصه عمومی در انحصار حزب‌اللهی‌ها نبود. نظام جمهوری اسلامی ایران تنها با کشتار جمعی و بازداشت‌های گسترده و کشتن و انداختن مخالفان در چاه (نمونه آن در جهرم که شاهدان برای خود نگارنده روایت کرده‌اند) توانست انحصار گستره عمومی را در اختیار گیرد. این جنگ میان حکومت و جامعه هنوز جریان دارد و حکومت در برخی از عرصه‌ها موفق نبوده است؛ از وا دادن به بشقاب‌های پشت بام‌ها و در عین حال ارسال پارازیت، تا طرح‌های ظاهرا قانونی برای «صیانت از فضای مجازی» که صرفا در پی حفظ انحصاری فضای عمومی در اختیار حکومت است، و از گشت‌های ارشاد و اعمال حجاب اجباری که صرفا کارکرد تمامیت‌خواهی و ارعاب در گستره عمومی را دارند، تا کنترل سواحل دریا و کوه و بیابان، و از سانسور کتاب تا صدور مجوز برای فیلم و نمایش و کنسرت و سپس لغو آن‌ها یا جمع‌آوری کتاب‌هایی که مجوز گرفته‌اند.

چگونگی کسب قدرت

رمز به دست گرفتن قدرت از سوی اسلام‌گراها، از طالبان و داعش تا حزب‌الله لبنان و حشد‌الشعبی در سیطره یافتن بر فضای عمومی، حتی با ترور و آدم‌ربایی و کشتار جمعی، تسلط بر فضای عمومی بوده است و هرگونه خدشه به این تسلط، نوعی شکست برای اسلام‌گرایی تمامیت‌خواه است. اصولا اهمیت این خدشه‌ها بسیار بیشتر از آن است که چه کسانی این خدشه را وارد آورده‌اند. کسانی که با نسبت دادن این گونه حضورها به برخی گروه‌ها می‌خواهند آن‌ها را بدنام و منزوی کنند، در جهت تمامیت‌خواهی نظام‌های اسلام‌گرا در حوزه عمومی کار می‌کنند.

چگونگی حفظ قدرت

چرا بی‌حجاب شدن کیمیا علیزاده و مسابقه سعید ملایی با ورزشکاران اسرائیلی (و شرکت آن‌ها در المپیک بدون پرچم جمهوری اسلامی ایران) و حرکت دختران خیابان انقلاب در برداشتن حجاب اجباری اهمیت دارد؟ چرا شادی هواداران یک تیم باشگاهی فوتبال پس از قهرمانی آن اهمیت سیاسی دارد؟ اهمیت آن را در ناسزاهایی که در روزهای المپیک به آن دو ورزشکار در بوق‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران گفته شد، احکام زندان طولانی مدت برای آن دختران، و حمله پلیس به شادی‌کنندکان با شوکر می‌توان دید. حکومت نمی‌خواهد در حوزه عمومی چالش شود، چون می‌داند که ده‌ها میلیون نفر محدودیت‌ها و انحصارات حوزه عمومی را قبول ندارند و در پی آنند که آن‌ها را نقض کنند. حکومت‌هایی مثل جمهوری اسلامی ایران، با ارعاب دائمی و بازداشت دائمی و تهدید دائمی شهروندان است که می‌توانند به حیات خود ادامه دهند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy