وقتی در یک بحث سیاسی از کلمه ی «خارج نشین» یا «اهل خارج از کشور» استفاده می شود، تقریبا هیچکس، برداشت مثبتی از آن نمی کند.
به عبارتی این کلمات تبدیل به نوعی ناسزای سیاسی شده است که برخی از نویسندگان سعی می کنند از آن ها برای در هم کوبیدن طرف مقابل شان استفاده کنند.
خارج نشین و اهل خارج از کشور، در مقابل داخل نشین یا ساکن ایران قرار می گیرد و قصد از بیان آن تحقیر فرد خارج نشین است.
خارج نشین در ذهن این اشخاص، کسی است که در رفاه و آزادی خارج از کشور نشسته و دستی از دور بر آتش دارد (یا اصلا دستی بر آتش ندارد).
خارج نشین درد مردم داخل را نمی فهمد و موضوعات داخل کشور را آن طور که هست درک نمی کند.
خارج نشین اصولا موجودی ست که نباید در باره ی موضوعات داخل کشور اظهار نظر کند، و اگر هم می کند، نباید نظری در باره تغییر یا چگونگی چنین تغییری بدهد....
خارج نشین را می توان به صفات دیگر نیز متصف کرد که از حوصله ی این بحث خارج است.
اما خارج نشین همین هاست که در اینجا گفتیم؟
قطعا خیر. ولی وقتی این صفات را مدام تکرار کنیم، کم کم این صفات به شکل واقعی در ذهن داخل نشینان بی طرف جای می گیرد و تبدیل به فحشی که ظاهرا بی ادبانه و خبیثانه نیست می شود.
همین چند روز پیش، یکی از داخل نشینان که سابق بر این کاسه لیس حکومت نکبت اسلامی بوده و بعد ها که با آن زاویه پیدا کرده تبدیل به مخالف نصفه نیمه ی آن شده، سعی کرد با استفاده از عبارت «اهل خارج از کشور» مرا به خیال خود به گوشه ی رینگ بکشاند و منکوب کند.
خوشبختانه همین انگیزه ای شد برای نوشتن این مطلب که می تواند موضوع خارج نشینی را تا حد زیادی روشن کند.
اول این که خارج نشین، از مریخ به زمین و خارج از کشور نیامده. او از کشور ایران به خارج آمده است. بنابراین او هم ایرانی ست و هیچ کس نمی تواند کسی را که شناسنامه ایرانی دارد غیر ایرانی معرفی کند.
مثلا من ۱۲ سال است که از ایران به خارج آمده ام، و در تمام این ۱۲ سال هم دقیقه به دقیقه در فضای ایران زندگی کرده ام.
شناسنامه ایرانی دارم، کماکان و بدبختانه پاسپورت حکومت نکبت اسلامی را دارم، هیچ پاسپورت دیگری هم ندارم، همیشه ایرانی بوده ام و همیشه ایرانی خواهم بود.
اگر ۱۲ سال پیش برای همیشه به خارج نمی آمدم چند سال بعد که وزارت اطلاعات مرا شناسایی کرد، الان حتما در گوشه ی یکی از قبرستان های ایران دفن شده بودم.
دوم این که خارج نشین، امروز با انواع و اقسام وسایل ارتباطی، از اخبار ایران با خبر می شود، حتی بیشتر از کسی که در داخل ایران است.
سوم این که سال ۱۳۸۸ که در ایران بودم، به علت قطع بودن ارتباطات، بسیار کمتر از کسانی که در خارج بودند، اطلاعات مربوط به تهران و تظاهرات و ساعات برگزاری اعتراضات را در اختیار داشتم و از طریق تلفن از خارج نشین ها برای حضور در تظاهرات خبر می گرفتم.
چهارم این که خارج نشین ها، الزاما در رفاه و آسایش زندگی نمی کنند. بسیاری از خارج نشین ها رنج های بسیاری را تحمل می کنند چه برای گذران زندگی و چه به خاطر موضوعات ایران در حالی که بسیاری از داخل نشینان، به رغم تحمل بسیاری از مصائب و شدائد، دستکم غم وطن ندارند.
نمی خواهم مطلب طولانی شود. همین قدر بگویم که خارج نشین، اگر برای اشخاص معتقد به یکی به نعل یکی به میخ، و خواهان نگه داشتن حکومت فعلی ناسزا ست، دلیل اش ترسو بودن خود آن هاست که نه جرات جلای وطن دارند، نه شجاعت بیان تمام و کمال حقایق موجود که ایران را به این روز انداخته است.