مردم سهم خود را انجام دادهاند و هر روز انجام میدهند. اعتراضات دی ۱۳۹۶، اعتراضات آبان ۱۳۹۸، اعتراضات مردم خوزستان و حمایت شهرهای مختلف، کارگران و دانشجویان نشان داد مبارزهای گسترده و مصمم برای گذار از جمهوری اسلامی و رسیدن به نظامی دموکراتیک، سکولار و همزیستی و همکاری با جامعه جهانی در ایران وجود دارد. این جنبشها نشان میدهد، مردم وظایف و مسئولیت خود میشناسند و به آن عمل میکنند. فقدان رهبری متشکل نشان میدهد رهبران سیاسی وظایف و مسئولیت خود را نمیشناسند و به آن عمل نمیکنند و به مسئولیت تارخی خود آگاه نیستند.
لزوم رهبری متشکل جنبش
تاریخ نشان نداده است که هیچ جنبش مردمی علیه فاشیسم، بدون رهبریِ متشکل پیروز شده باشد.
رهبران برای پیروزی جنبشهای اجتماعی بسیار حیاتی هستند: آنها الهامبخش ادامه مبارزاتاند، نیروها را بسیج میکنند، فرصتها را شناسائی و ایجاد میکنند، استراتژیها را تدوین میکنند، خواستهها را تعیین میکنند و با جمعبندی، ادامهکاری و درسگیری بر مبارزه تأثیر مثبت می گذارند. با وجود رهبری متشکل اعتراضات دیگر اتفاقات جداجدا نیستند، بلکه هر اعتراض به بخشی از یک روند رو به رشد سرنگونی رژیم تبدیل میشود.
هرگونه انکار نیاز به رهبری متشکل و و هر گونه نفی نیاز به تلاش آگاهانه برای سازمان دادن رهبری، تحت عنوان رهبری موازی، رهبری خودجوش، رهبری همهی مردم و ... به نفع جمهوری اسلامی و باز گذاشتن دست جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات یکی پس از دیگری است.
عدهای میخواهند رسانههای جمعی را جایگزین رهبری متشکل کنند. این خطای زیانبخش است که از شکلگیری سازمانی پایدار و ادامهکار، جلوگیری میکند و وظیفهی پیچیده و سنگینِ رهبری را به محافل موقت میسپارد. بیشک رسانههای اجتماعی مکمل ارزنده رهبری متشکل هستند، ولی هرگز جایگزین آن نیستند.
نقایص رهبری در تاریخ و در جنبشهای پیشین، دلیلی بر عدم لزوم رهبری نیست. تجربههای گذشته را باید نفی دیالکتیکی کرد. نارسائیهای رهبری فردگرایانه و خودشیفته[i] را طرد و افشا کرد، از روشهای الهامبخش و بسیج موفق رهبران پیشین آموخت و سازوکاری برای اجتناب از جنبههای منفی رهبری آنها پیدا کرد.
ویژگی رهبری نوین
روشنشدن بیش از پیش اهمیت آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، حقوق شهروندی، رشد تکنولوژی و گسترش رسانههای اجتماعی، جهانیشدن ارتباطات و بازار، رهبری نوین طلب میکند، نه نفی رهبری متشکل.
رهبری جنبش از دو بخش تشکیل میشود: سازمان متشکل کننده جنبش و سخنگویان و نمایندگان جنبش مردم. رهبران و سخنگویان جنبش محصول مبارزهی سازمان متشکل کننده جنبش است، نه اراده این یا آن و یا انتخاب یک حزب معین. رهبران و سخنگویانی که شایستگی خود را در عمل مبارزات نشان میدهند و مردم با اعتماد خود به آنها این مسئولیت را واگذار میکنند.
سازمان رهبری
حکومت اسلامی میداند پایگاهی در مردم ندارد و قادر به حل مشکلات مردم نیست. تنها راه بقای خود را در سرکوب و ایجاد ارعاب میبیند و برای بقای خود از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند.
برای گذار از این نظام باید گستردهترین همکاری و همگامی و بهترین انضباط و تشکل و رساترین افشاگری و اقناعکنندهترین تبلیغات را سازمان داد. فقط یک جبههی گستردهی احزاب، شخصیتها، تشکلهای مدنی و صنفی قادر است نافرمانی همگانی، ریزش بیش از پیش و انزوای کامل حکومت را سازمان و در نهایت سرنگونی را ممکن سازد. جبههی همهی نیروهای سیاسی، مدنی و صنفی، رهبران سیاسی و رهبران میدانی را به یک نیروی همجهت تبدیل میکند. رهبران میدانی را آموزش میدهد، کمک، معرفی و متشکل میکند.
رهبران میدانی به آموزش، اطلاعات از کل جنبش و هماهنگی نیاز دارند. اگر نتوانیم رهبران میدان را زیر چتر یک جبههی متشکل جمع و نیرو، ابتکار و انگیزههای بیکران آنها را همجهت کنیم، فرصتها یکی پس از دیگری، با زیانهای جبرانناپذیر، از بین میرود.
جبههی گسترده، باید فراگیر باشد و همهی نیروهای راست، میانه و چپ را در بر گیرد. هرگونه تلاش برای معرفی جمعی کوچک به عنوان جبهه و سخنگوی جنبش مردم ایران به ضد خود تبدیل میشود و به پیشرفت جنبش کمک نمیکند. همه مردم باید نمایندگان خودشان را در جبهه ببیند.
جبههی وسیع بدون برنامه شکل نمیگیرد.
برنامه جبههی وسیع
جبههی وسیع باید برنامه مدون داشته باشد و آنرا منتشر کند. توافق نانوشتهی «نه به جمهوربه اسلامی» باید به برنامهی مدون تعهدآور فراروید. پیوستن به جبهه نباید به سلیقه و یا دوستی و دشمنی افراد وابسته باشد. وقت آن است که منافع مردم و جنبش را بر منافع فردی و حزبی برتری دهیم. ایرانِ ویران شده بهدست حکومت اسلامی به همهی رهبران سیاسی با تمام توان آنها احتیاج دارد. رشد و محبوبیت هیچ رهبری، جای دیگری را تنگ نمیکند. وقت آن رسیده است که به کدخدائی روستای کوچک خودمان پایان دهیم و شهروندِ با حقوق انسانیِ کاملِ ایران مدرن شویم.
در جنبش کنونی مردم ایران برای سرنگونی حکومت اسلامی گفتمان های گوناگون چون سکولاریسم یا لائیسیته، حقوق شهروندی همگانی یا خودگردانی، جمهوری یا مشروطه سلطنتی، گذار قهرآمیز یا قهرپرهیز، ... وجود دارد که ما هنوز به اجماع نرسیدهایم. بحث بر روی این گفتمانها مثبت و نشاندهندهی رشد و عمق یافتن جنبش است. بسیاری از این بحثها در نظام دموکراتیک با رای مردم حل میشود و در جلسات و گفتگوها به نتیجه نمیرسد. از اینرو، برنامهی جبههی وسیع با احترام به استقلال احزاب و شخصیتها باید روی حداقل فصل مشترک نیروها تاکید کند.
پیشنهاد من برای این حداقل: گذار از حکومت اسلامی، آزادی، دموکراسی، سکولاریسم، حقوق بشر، حفظ تمامیت ارضی ایران و صلح در منطقه و جهان است.
همکاری در جبهه نباید شروطی چون تغییر و یا اعلام موضوع در باره مقولاتی خارج از برنامه جبهه داشته باشد. جبهه، وحدت نیست، جبهه همکاری روی نقاط اشتراک است. همکاری در جبهه مسئولیتی در باره عملکرد خارج از جبههی یک عضو برای دیگر اعضا ایجاد نمیکند.
یک جبههی منسجم و متشکل از آن میان میتواند و باید با انجام کاراتر برخی وظایف امید بیافریند:
- نشان دادن همبستگی گسترده
- افشاگری آنچه رژیم با مردم ایران میکند
- نشان دادن اینکه چه جانیانی بر راس قدرتند
- نشان دادن اصلاح ناپذیری رژیم به مردم جهان
- خنثی کردن و افشای فعالیت لابیهای حکومتی
- کارزار گسترده حقوقی و نشان دادن پایمال شدن حقوق انسانی مردم ایران
- کارزار رسانهای برای افشای عملکرد رژیم
- حمایت از زندانیان سیاسی، صنفی، مدنی و محیط زیست
- همکاری اطلاعاتی برای حفظ جان رهبران سیاسی داخل و خارج
- کارزار جمعآوری کمک مالی برای جبههی گسترده
- . . .
مخالفان برانداز باید با همکاری در جبهه نشان دهند که بعد از رسیدن به قدرت، قادر به همکاری و قادر به حل مشکلات جامعهی ایران هستند.
سخنگویان رهبری
جبههی سازمان یافتهی فراگیر باید رهبران وسخنگویان شناخته شده داشته باشد. بشریت، دوران دموکراسی مستقیم را پشت سر گذاشته است، دوران کنونی دوران دموکراسی نمایندگی است. جبهه، بدون سخنگویان قادر به ارتباط با جنبش مردم ایران و جهان نیست.
با توجه به تجربههای گذشته رهبریهای دیکتاتور و خودمحور[ii] نمایندگان و سخنگویان جبههی مردم ایران باید ویژگیهای رهبری نوین را داشته باشد:
رهبری باید جمعی باشد. (حد اقل پنج نفر)
رهبری باید برکنارکردنی باشد. رهبران در عمل مبارزه باید نشان دهند: آیا قدرت اقناع مردم و جهان را دارند؟ برنامه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها روشن و قابل درک است؟ آنها چگونه میخواهند مشکلات ایران را حل کنند؟ چه تضمینی وجو دارد که ایران تجزیه نشود و یا درگیر جنگ داخلی نشود؟ و ...
در واقع این مردم هستند که رهبران را بر میگزینند. جبهه باید این امکان را بوجود بیاورد که رهبران در عمل مهارت، مدیریت، قدرت اقناعکردن، قدرت بسیج و رهبری، قدرت وحدتبخشی و سازماندهی، قدرت دفاع از منافع ملی، واکنشهای درست و سریع به وقایع جاری و ...نشان دهند. محبوبیت رهبران سنجیده شود و در صورت عدم محبوبیت برکنار شود.
رهبری یا شاید بهتر است بگوئیم نمایندگی یا سخنگویی باید افقی، مشورتی و اقناعی باشد. رهبران باید نظر جبهه را پیش ببرند. همه رهبران در یک سطح هستند، هیچ کسی « فصل الخطاب» نیست و هرگاه رهبری نظر جدیدی دارند، نخست باید درستی نظر خود را برای جبهه اثبات و جبهه را اقناع کنند.
رهبری باید شامل کنشگران سیاسی داخل و خارج باشد. این دو گردان ِجبهه، هرکدام نقاط قوت و ضعف خود را دارند که با همکاری و همگامی مکمل هم هستند.
در رهبری باید نمایندهی زنان وجود داشته باشد.
در رهبری باید نمایندهی جوانان وجود داشته باشد.
باید فرق انقلاب بهمن و جنبش دوران کنونی را درک کند. اولی برگذار تاکید داشت، بدون توجه به مقصد، دمی هم بهگذار، شیوهی گذار و مصد تاکید دارد. با انقلاب بهمن مردم تجربه کردند که فقط گذار از نظام مهم نیست. چه کسانی و چگونه میخواهند گذر کنند، به کجا میخواهند گذار کنند؟ ویژگی عمومی جامعه آتی چگونه است؟ با تجربه فاجعهبار انقلاب بهمن ۱۳۵۷، دقت و وسواس مردم قابل درک است. قدرت تبلیغ، ترویج و اقناعی کلانی از رهبران سیاسی و جبه طلب میکند. باید در نظر و عمل، صلح، رفاه، همبستگی و همزیستی در آینده ایران تضمین کرد.
شرط پیشروی و پیروزی
تا زمانی که اپوزیسیونی متشکل با سخنگویان شناخته شده شکل نگیرد، اعتراضات و مقاومت علیه حکومت، بدون هماهنگی، بدون رهبری، بدون استراتژی و تاکتیکها، و شعارهای مشترک و جدا ازهم خواهد بود و بدون دستاوردهای چشمگیر به وحشیانهترین شکل سرکوب خواهد شد.
اکنون با این فداکاری تودهها زمان اقدام عملی احزاب و شخصیتهای سیاسی است، هر چند این اقدام عملی میبایست دههها پیش انجام میشد. اگر خواهان سرنگونی رژیم هستیم. اگر همراهی مردم را میخواهیم، اگر میخواهیم امیدها و انگیزهها را تقویت کنیم، اگر میخواهیم اعتراضات به نیرویی برای سرنگونی تبدیل شود، باید گروههای مختلف اپوزیسیون چپ، راست و میانه، فقط و فقط روی برنامهی جبههی وسیع و گسترده بیقید و شرکت همگام شویم.
احد قربانی دهناری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای مطالعه بیشتر:
Barker, Colin, Johnson, Alan, and Lavalette, Michael, eds. (2001). Leadership in Social Movements. Manchester: Manchester University Press.
Della Porta, Donatella and Mario. Diani, eds. (2014). The Oxford Handbook of Social Movements. Oxford: Oxford University Press.