قصاب خواندن ابراهیم رئیسی و اسدالله لاجوردی، یا هر ستمگر و قاتلی، تحقیری توام با اهانت به صاحبان و کارکنان یکی از حرفههای مهم درجامعه است. صنف قصاب و سلاخ در زمره زحمتکشانی هستند که با کاری سخت، شرافتمندانه زندگی میکنند. کاربرد واژه عمله، حمال، دهاتی، کناس و...یا فاحشه سیاسی، کوتوله سیاسی و... با هدف تحقیر دیگری تحقیری دو سویه است، سوئی صاحب یک شغل و ویژگیهای جسمانی و روانی ِانسانی، و سویی دیگر انسانی که به او چنین نسبت هایی داده میشود، هدف تحقیرقرار میگیرند. این نوع مقایسهها و نسبت و صفت دادنها، به ویژه در حوزه سیاست، که زبان آن زبانی همگانی وعمومی (پابلیک) و رسمی ست، بد آموزی، زیانبار و غیرمسئولانه است.
واژگان تحقیر، توهین و ناسزا همسنگ نیستند و در جاهای مختلف بار معنائی متنوع و متعدد به خود میگیرند.
در این یادداشت کوتاه مکث روی واژه تحقیراست و سخن بر سر واژه و مفهوم " توهین" نیست، که هر کس از نگاه و نظر و اندیشگی خود، و از گمان و ظن و باور خود سراغ آن میرود و مصادره به مطلوب میکند. سخن بر سر واژگان تحقیرکننده است، و تا حدودی نیز ناسزا هائی که بار تحقیرآمیز نیز دارند و مخاطب فردی، گروهی، قومی و ملی را با هدفهای روانی، فرهنگی و سیاسی نشانه میگیرند. این نوع واژگان در تمام یا دستِ کم در اکثر زبانها، چه محاوره و چه نوشتار، وجود داشته و دارند. مجموعه این واژگان را شاید در عرصه " زبان تحقیر و خشونت" یا "زبان آرگو، عامیانه وعریان" بتوان مورد بحث و بررسی قرار داد، که نه در حد دانش و سواد من است، و نه جایش در یک یادداشت کوتاه.
من نوعی از زبان را که در زندگیام در جنوب شهر تهران تجربه کرده و به خوبی میشناسم، در رمان " بچههای اعماق"، در برخی از داستانهای کوتاه و در پژوهش " زنگیهای گود قدرت - نقش سیاسی و اجتماعی جاهلها و لاتها در تاریخ معاصر" به کار گرفتهام، و یا در بارهاش نوشتهام تا خاستگاه، ویژگیها و پیامدها و دستاوردهای آن را در حد دانستهای تجربی نشان داده باشم. کاربرد این زبان در عرصه ادبیات و هنر، و حتی گاه در عرصه سیاست عمری دیرینه دارد. این نوع زبان را زبان " دوراز نزاکت و ادب، مستهجن، رکیک، پاخطی، دم گاراژی، سخیف، کوچه بازاری، کوچه بیابونی، پارکی، رُک، عریان، شلخته و بی دروپیکر، بی پروا، گستاخ، هرزه نگارانه و... " خوانده و صفتها و نسبتها به آن دادهاند، زبانی که در محلههای فقیر و پر جمعیت به کار برده میشود و ملغمهای از زبان آرگو، عامیانه، عریان، تحقیر، توهین و خشونت است. این نوع زبان را در ادبیات سیاسی ما " لومپنیسم زبانی " نیز خواندهاند. اگر چه پارهای از واژگان این زبان میتواند در حوزه دشنام و ناسزا تعریف شوند اما به ندرت به قصد تحقیر مورد استفاده قرارگرفته است، واژگان این زبان در آمیخته با عصبانیت، استیصال، پرخاشگری، خشم به زبان خشونت نزدیک میشود.
بی تردید اینهمانیها و همپوشانی هائی میان واژگان و مفاهیم تحقیر، توهین و ناسزا وجود دارد اما تفاوتهای آنها را نیز باید دید، تفاوت هایی مشابه آنچه در واژگان و مفاهیم پرخاشگری، خشم و خشونت میتوان دریافت، که هرکدام معنا وتاثیر گذاریهای خاص خود را دارند. در این میانه زخم زبانِ تحقیر دردناک تر و ماندگارتراست.
در نگاهی اخلاقی - سیاسی کاربُرد واژگان تحقیر کننده اسباب بد آموزی و زشت اخلاقی، و مرّوج زبان ناهنجاراست، و در رفتار شناسی اجتماعی از نگاه رفتار شناسان زنگ خطری برای فرهنگ جامعه دانسته شده است. گفتهاند واژگان و زبان تحقیر اگر چه تاریخ مصرف معین و محدود دارد اما به زبان رسمی و غیر رسمی آسیب میرساند، با این حال برخی بر این باورند که پارهای ویژگیهای این زبان با تغییر شرایط زندگی به سرعت دگرگون میشود.
در ادبیات و گفتار سیاسی در راه بیان نظر خود و رسیدن به هدف از واژگان تحقیر کننده نمیباید استفاده کرد، به ویژه در تحقیر کس و کسانی که در مناسبتها و معادلههای مبارزاتی حضور و نقش نداشتهاند. در گفت و گو و حتی جَدَلهای سیاسی ضروری ست پنجره تازهای به روی فرهنگ و ادبیات سیاسی گشوده شود، زبان تحقیر و خشونت مابه ازای عملی مناسب و تاثیر گذار نخواهد داشت و مخرب است.
.....
منبع: کیهان لندن