(بررسی عملكرد بیبیسی از ژانویه ٢٠١٤ تا دسامبر ٢٠١٩)
واكنش روشنفكران، نویسندگان، جریان های سیاسی و افكار عمومی ایران به مداخلهی جمهوری اسلامی در جنگ سوریه، هیچ نسبتی با ابعاد بسیار وسیع این فاجعه انسانی ندارد. فاجعهایی با صدها هزار كشته، میلیون ها آواره و ویرانهایی به جای مانده از این سرزمین كه تبعات آن بدون شك نه تنها مسئلهی امنیت، روابط سیاسی، وضعیت اقتصادی و مناسبات قدرت در آیندهی این كشور، بلكه كل منطقه و خصوصا سرنوشت ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
١- در این یاداشت تلاش خواهد شد به بازتاب این مداخله خانمان سوز در بیبیسی فارسی پرداخته شود. اینكه بیبیسی فارسی نقش نظامی جمهوری اسلامی را در این جنگ چگونه پوشش داده و تا چه حد ابعاد فاجعهبار این حضور مخرب از سوی این رسانه منعكس و مورد انتقاد قرار گرفته است. این مقاله صرفا به گزارش ها، اخبار و مقالاتی محدود می شود كه بیبیسی فارسی در صفحه توییتر خود از از ژانویه ٢٠١٤ تا دسامبر ٢٠١٩ منتشر كرده است.
(بر اساس ماشین جستجوگر توییتر، تصادفی و بدون هیچ دخل و تصرفی. به عبارتی تنها اخبار و گزارشهایی از سوی جستجوگر توییتر به عنوان خروجی این جستجو تعیین شدهاند كه در عنوان آنها كلمات مرتبط با «ایران، جنگ، سوریه» آمده است. بدیهی است كه گزارش های دیگری نیز در این باره از سوی بیبیسی فارسی منتشر شده كه به دلیل استفاده از عناوین غیرمرتبط در نتیجهی این جستجو لحاظ نشدهاند.)
٢- جامعهشناسی «ارزیابی» به بررسی مسئله عدم قطعیت ارزشها، معیارهایی كه بر اساس آن ارزیابی و سنجش صورت می گیرد و پیش زمینهی اجتماعی مسئله مورد بحث می پردازد. یكی از مباحث این حوزه كه در بررسی ابزارهای سنجش دیجیتال مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته، مسئله «شرایط ارزیابی» است. اینكه ارزیابی تحت تاثیر چه موقعیت و مناسباتی صورت می گیرد. به عبارتی مسئلهی ارزیابی، متاثر از چه روابط، قواعد، مناسبات و همچنین زیرساخت های مادی انجام می شود. كل این بحث اما مستلزم وجود «نظارت خارجی» است. نظارت بر روند كار آنهایی كه مدعی ارزیابی پدیدههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هستند. یعنی ناظر بیرونی باید به روند و چگونگی عملیاتی شدن «ارزیابی و سنجش» دست كم به صورت كلی دسترسی داشته باشد. یكی از مهم ترین ناظران ارزیابی عملكرد رسانهها افكار عمومی هستند، مخاطبان و آنهایی كه محتوای تولید شده توسط این رسانهها را دنبال می كنند. در این مقاله تلاش خواهد شد محتوای تولید شده از سوی بیبیسی فارسی در توییتر در ارتباط با مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه از نگاه ناظران و مخاطبان و بر اساس ابزار ارزیابی محتوا در توییتر تحلیل و ارزیابی شود. در ادامه نشان داده خواهد شد، چگونه زمینهی اجتماعی موجود (شرایط ارزیابی)، بر درك كاربران و واكنش های آنها در این ارتباط تاثیر گذاشته و نگاه آنها را نسبت به پوشش خبری بیبیسی فارسی در خصوص جنگ سوریه متحول كرده است.
زمینه یا شرایطی كه در این تحقیق ادعا می شود نگاه كاربرانی توییتر فارسی نسبت به محتوای تولید شده توسط بیبیسی فارسی در ارتباط با مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه را متحول كرده است، اعتراضات دی ماه ١٣٩٦ است.
مسئله تحقیق: بررسی محتوای تولید شده از سوی بیبیسی فارسی در ارتباط با مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه
ابزار نظارت بر عملكرد بیبیسی فارسی در این ارتباط: ابزارهای موجود در توییتر (فیو و كامنت كاربران توییتر فارسی)
شرایط (زمینهی) مورد ادعایی كه به یك دگرگونی معنایی كم نظیر در خصوص نظارت و چگونگی ارزیابی عملكرد بیبیسی فارسی از سوی كاربران و منتقدان منجر شده است: اعتراضات دی ماه ١٣٩٦ و تحولات گفتمانی پس از آن.
توییتر، منطق حاكم بر آن و ارزیابی محتوا
توییتر مانند بیشتر شبكههای اجتماعی فاقد ابزاری برای امكان ارزیابی منفی یا همان « دیسلایک» است. در بیشتر تحقیق هایی هم كه دربارهی «منطق اجتماعی» این رسانه صورت گرفته، امكان «ارزیابی منفی» محتوای تولید شده در این پلاتفرم مورد بررسی قرار نگرفته است. تنها ابزاری كه با آن می توان در توییتر یك محتوا را مورد نقد قرار داد، آن را زیر سئوال برد یا به چالش كشید، نوشتن كامنت است. كامنت هایی كه با توجه به منطق غالب بر توییتر در ارتباط با محدودیت كاراكترهای نوشتار، ضرورت پرهیز از انتشار تحلیل ها و نوشتههای طولانی، ارسال های پیام های صریح، به دور از پیچیدگی و عاری از جنبههای تئوریك و انتزاعی كاركردی به اصطلاح «كمی» یافته است. یعنی بر خلاف آنچه كه تصور می شود، كامنت نویسی در زیر یك توییت، پیش از آنكه مبتنی بر یك بررسی محتوایی در پذیرش یا رد توییت بر اساس ارائه استدلال، توضیح مستدل، تصحیح اطلاعات غلط و ارائهی فكت های مشخص باشد، به ابزاری تبدیل شده است برای اعلام همراهی، تایید، رد و یا مخالفت با محتوای یك توییت.
در ادامه تلاش می شود، با بررسی كامنت هایی كه زیر محتوای تولید شدهی حساب كاربری بیبیسی فارسی در توییتر و در ارتباط با مداخلهی نظامی ایران در سوریه منتشر شده، منطق غالب بر این كامنت ها را مشخص و تغییرات محتوایی آنها در بازهی زمانی ٢٠١٤ تا پایان سال ٢٠١٩ به تصویر كشیده شود. همزمان بر اساس تحلیل محتوای بخشی از گزارش های بیبیسی فارسی در مقاطع مختلف، نه تنها رویكرد این رسانه نسبت به مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه بررسی خواهد شد، بلكه نسبت كاربران توییتر فارسی با نگاه بیبیسی فارسی به این جنگ نیز تحلیل و به تصویر كشیده خواهد شد. اینكه بیبیسی فارسی چه نگاهی به جنگ جمهوری اسلامی در سوریه داشته، بستری كه این مداخله در آن روی داده چگونه نگرش و انتظارات كاربران را تحت تاثیر قرار داده و در نهایت كاربران توییتر فارسی عملكرد بیبیسی را در این باره و در سالهای مختلف این جنگ چگونه ارزیابی كردهاند.
بررسی كلیهی كامنت های نوشته شده زیر محتوای تولید شده در صفحهی توییتر بیبیسی فارسی در ارتباط با مداخله نظامی ایران در سوریه طی شش سال گذشته نشان می دهد كه نوع و تعداد واكنش ها و همچنین شیوهی ایراد آنها، نه تنها از منطق حاكم بر پلاتفرم توییتر، بلكه به شدت تحت تاثیر تحولات سیاسی موجود در ایران بوده است. موضوعی كه در این مقاله از اهمیت محوری برخوردار است و در ادامه با جزئیات به آن پرداخته خواهد شد.
دو مقطع زمانی با دو منطق متمایز
با روی كار آمدن حسن روحانی و به دنبال آن توافق هستهایی با قدرت های غربی، به این تصور دامن زده شد كه «برجام» به در پیش گرفتن رفتار متعارف جمهوری اسلامی در حوزه بین الملل و سیاست های منطقهایی منجر خواهد شد. این جریان نه تنها از سوی دولت، بلكه از سوی شبكهایی سازمان یافته از فعالان رسانهایی، سلبریتی ها، هنرمندان و شخصیت های معتقد به «اصلاحات و صندوق رای تحت هر شرایطی»، تا آنجا پیش رفت كه مداخلهی خون بار، هزینهبردار و بسیار مخاطرهآمیز جمهوری اسلامی در سوریه به عنوان ضرورتی برای تضمین امنیت داخلی، منافع عمومی و تثبیت «عمق استراتژیك» جا بیفتند. گفتمانی كه با نادیدهانگاشتن حق حیات و امنیت مردم سوریه و چشم پوشی از رنج و مصائبی كه دولت مستقر با همكاری مستقیم جمهوری اسلامی بر آنها تحمیل كرده بود، حقوق بشر، توسعه، رفاه و دمكراسی در ایران را قربانی برداشت خاصی از امنیت كرده و این مفهوم فراگیر و پیچیده را به تخریب و ویرانی با بمب تقلیل داده بود. این گفتمان كه بارزترین وجه آن برد رسانهایی آن بود، به مدد سركوب و سانسور و انحصار در حوزه آزادی بیان و مطبوعات توانسته بود این ادعا كه «اگر در سوریه نجنگیم، باید در تهران بجنگیم» را به عنوان «گذارهایی قابل اعتنا» در یك برههی زمانی مشخص به بخش قابل توجهی از مردم تحمیل كند. به این ترتیب در شرایطی كه جمهوری اسلامی در سوریه در حال ارتكاب جنایت جنگی بود، در شرایطی كه اقتصاد نحیف ایران با زیادهخواهی های برون مرزی یك نظام تمامیت خواه در آستانه فروپاشی قرار گرفته بود و در مقطعی كه گروههای نظامی نیابتی، برنامه موشكی و جنگ طلبی در منطقه به بدیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شده بود، فضای رسانهایی «فارسی زبان» كمترین رویكرد انتقادی را نسبت به این رفتار مخاطرهآمیز و ماجرجویانهی جمهوری اسلامی در پیش گرفت.
در ادامه آن بخش از اخبار و گزارشهایی كه بیبیسی فارسی در توییتر از ابتدای سال ٢٠١٤ در این باره منتشر كرده، به همراه واكنش كاربران با لحاظ كردن پیش زمینهی اجتماعی موجود مورد بررسی قرار می گیرد.
فاز اول: انفعال
انتخاب روحانی در خرداد ١٣٩٢، قرداد برجام در تیرماه ۱۳۹۴ و انتخاب مجدد روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ١٣٩٦ را می توان روند رخدادهایی دانست كه به اجماعی هرچند نسبی در ارتباط با مفاهیمی مانند «امنیت داخلی»، «ضرورت مداخلهی خارجی ایران در كشورهای منطقه» و یا دست كم انفعال در برابر آن و همچنین «به حاشیهراندن بحرانهای داخلی» منجر شد. این رویكرد از ژوئن ٢٠١٣ تا دسامبر ٢٠١٧ تقریبا فضای رسانهایی را تا حدود قابل توجهی به تسخیر خود در آورده بود. انفعالی كه البته صرفا به رسانههایی مانند بیبیسی فارسی محدود نبود و بخش قابل توجهی از كاربران توییتر را نیز شامل می شد.
بیبیسی در سالهای ٢٠١٤ و ٢٠١٥ به ندرت گزارشهای انتقادی از مداخلهی جمهوری اسلامی در سوریه منتشر كرد. اخبار و تحلیل های آنها بیشتر اشاره به تقابل سپاهپاسداران با داعش و دیگر گروههای اسلام گرا اختصاص یافته بود و تلاش می شد ابهاماتی در ارتباط با نقش بشار اسد در ارتباط با استفاده از سلاح های شیمایی بر علیه مخالفان خود مطرح كنند. جدول شماره ١ محتوای تولید شده از سوی بیبیسی فارسی و واكنش كابران در قالب پسندیدن (فیو)، ریتوییت و نوشتن كامنت در سال ٢٠١٤ را نشان می دهد:
به عنوان نمونه خبرهای شماره ٢ و ٣ گزارشهایی مناقشهبرانگیز در باره «اعزام پیكارجویان» افغانستانی به سوریه توسط جمهوری اسلامی را نشان می دهد. علیرغم حساسیت بالایی كه این موضوع می توانست در پی داشته باشد، انتشار این گزارشها بیشتر اشارهایی دو سویه به موضوع است: طرح این موضوع در حد یك اتهام به جمهوری اسلامی از یك سو و تاكید بر تكذیبیه جمهوری اسلامی در این خصوص از سوی دیگر. این پوشش رسانهایی در آن مقطع تقریبا هیچ واكنش انتقادی از سوی كابران را به دنبال نداشته است (تصویر پایین).
این روند در سال ٢٠١٥ و با عقد برجام و تقویت گفتمان مبتنی بر مشروعیت دادن به مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و یا دست كم انفعال در قبال آن، بیشتر در رسانهها تجلی یافت. بیبیسی فارسی در این مقطع بیشترین تمركز خود را معطوف به برجام كرد و تلاش نمود تا سیاست خارجی و مداخلهی نظامی ایران در سوریه را به عنوان تابعی از توافق جمهوری اسلامی و كشورهای «پنج به علاوه یك» معرفی كند. جدول شماره ٢ محتوای تولید شده از سوی بیبیسی فارسی در صفحه توییتر این رسانه در سال ٢٠١٥ در ارتباط با موضوع مداخله نظامی جمهوری اسلامی را سوریه و واكنش كاربران را نشان می دهد.
بر اساس جستجوگر توییتر، بیبیسی فارسی دست كم ٥٤ خبر و گزارش در سال ٢٠١٥منتشر كرده كه عنوان آنها مستقیما به موضوع مداخله ایران در سوریه مربوط بوده است. مجموع كل گزارشهای یك سال بیبیسی در این باره، در كل ١٤١٠ بار پسندیده شده و ٨٢ كامنت دریافت كرده است. بیشتر كامنت ها، نقش جمهوری اسلامی در سوریه را مثبت ارزیابی می كنند و از آن به عنوان مداخلهی قانونی نام می برند. تعداد كامنت هایی كه نگاهی انتقادی به رویكرد جمهوری اسلامی در این باره دارند انگشت شمار است و بخش قبل توجهی از كامنت ها نیز حاوی اطلاعاتی خنثی بعضا نامفهوم و نامربوط است.
بیبیسی در خبر شماره ١ («بشار اسد: ایران از لحاظ اقتصادی، سیاسی و نظامی به سوریه کمک میکند») دوازده بار به نقل از بشار اسد از واژهی تروریسم برای مخالفان دولت و ضرورت «مبارزه» با آنها استفاده می كند. اما در این گزارش نسبتا طولانی كه بخش های قابل توجهی از گفتگوی اسد در آن بازتاب یافته، هیچ اشارهایی به تلفات غیرنظامیان در سوریه و نقش دولت سوریه در این بار نمی شود. در همین گزارش به نقل از بشار اسد كمك نظامی جمهوری اسلامی به سوریه به كمكهای تسلیحاتی و مستشاری تقلیل داده می شود، بدون اینكه هیچ اشارهایی به كشتهشدگان نظامی وابسته به سپاه قدس یا «لشكر فاطمیون» در تضاد با ادعای بشار اسد مطرح شود.
در خبر دوم («اوباما: روسیه و ایران آینده خطرناکی در سوریه دارند») آنجا كه اوباما به «كارزار هوایی» مسكو در هدف قرار دادن مخالفان «میانهرو» اشاره می كند، بلافاصله به یكی از مواضع وزارت خارجه ایران ارجاع داده می شود كه ضمن حمایت از عملیات هوایی روسیه در سوریه، این اقدام را «برای مقابله با "تروریسم" در منطقه موثر خوانده است». در ادامه گزارش نیز به اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه پرداخته شده كه حملات هوایی را متوجه «تروریست ها» دانسته است.
در خبر شماره ٤ كه گزارشی از مجید خیامدار درباره سفر جواد ظریف به لبنان است، بر اظهارات ظریف و رهبر جمهوری اسلامی بر حمایت از «دوستان منطقهایی» در دوران پسابرجامی تاكید شده است. عنوان این گزارش «ایران و تحرک دیپلماتیک تازه برای حل بحران سوریه» است، بدون كوچكترین اشارهایی به مداخله نظامی جمهوری اسلامی در بحران سوریه.
اما خبر شماره ٥ گزارشی از افغانهای فراری از جنگ سوریه ارائه می كند كه برای ایران جنگیدهاند. در این گزارش فریبا صحرایی با گفتگو با افغانهای فراری از جنگ، به نقش جمهوری اسلامی در سازماندهی پناهجویان افغان در جنگ سوریه پرداخته است. گزارشی بیطرفانه كه با معیارهای یك كار حرفهایی همخوانی دارد.
فریبا صحرایی در گزارش دیگری (خبر شماره ٦«آیا نقش ایران در سوریه صرفا مستشاری است؟») با اشاره به افزایش تلفات نیروهای نظامی ایران در اواخر سال ٢٠١٥ میلادی در جنوب حلب، اطلاعاتی را به نقل از یكی از اعضای فاطمیون منتشر نمود كه در آن بر حضور دست كم هزار نظامی وابسته به جمهوری اسلامی در بازپس گیری حلب تاكید می شود. اگر چه بیبیسی در این گزارش مدعی پررنگ تر شدن هرچه بیشتر «نقش ایران در این جنگ» می شود، شیوهی پوشش خبری و تحلیلی این رسانه در سالهای بعد نشان می دهد كه بیبیسی نه تنها متناسب با نقش جمهوری اسلامی در این جنگ، به بررسی این مداخله نپرداخته بلكه بیشتر همان روایتی از این جنگ را به مخاطب ارائه داده كه رسانههای دولتی جمهوری اسلامی مدعی آن بودهاند.
در خبر شماره ٨ («گزارشها درباره افزایش حضور نظامی ایران در سوریه») اگرچه قرار بوده به خبر فرستادن «هزاران نفر برای شرکت در عملیات زمینی مشترک برای پس گرفتن شهر حلب به سوریه» توسط جمهوری اسلامی پرداخته شود، اما بلافاصله پس از آن به گزارشی از واشنگتن پست به نقل از «مقام ارشد وزارت دفاع آمریكا» اشاره می شود كه در آن شمار نیروهای نظامی اعزام شده به اطراف حلب «صدها و نه هزاران نفر» عنوان می شود. گزارش در ادامه به اظهارات حسین امیرعبداللهیان، معاون وزارت خارجه ایران می پردازد كه ضمن تکذیب این «ادعا» منكر وجود نیروی رزمی ایرانی در سوریه می شود: تنها «مستشاران نظامی ایرانی متخصص در امور مبارزه با تروریسم به درخواست دولت سوریه در این کشور برای ارائه مشورت حضور دارند".
در ادامه گزارش اگرچه به منابع دیگری از جمله گروه دیدهبان حقوق بشر سوریه در بریتانیا در خصوص استقرار نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در حلب اشاره می شود، اما هر بار بلافاصله تكذیبهایی از سوی مقامات جمهوری اسلامی در این باره ضمیمه آن می شود. پرسشی كه در این باره مطرح می شود این است كه بیبیسی چرا به جای اینگونه نقل قول ها و انتشار تكذیبیههای جمهوری اسلامی، خود به راستی آزمایی ادعاهای جمهوری اسلامی در خصوص عدم مشاركت نظامی در جنگ سوریه نپرداخته است. آن هم در روزهایی كه خبر مربوط به كشته شدن سه فرمانده ارشد سپاه پاسداران در سوریه تازه منتشر شده بود.
در یادداشتی كه حمزهابراهیمی ( با عنوان: جنگ داخلی سوریه؛ ایران در جنوب حلب چه میکند؟) برای بیبیسی فارسی نوشته (خبر شاره ١٤)، به سیاست نظامی جمهوری اسلامی، سوریه و حزب الله لبنان مبنی بر محاصره حلب و «جنوب دمشق» پرداخته شده است. محاصره حلب كه تحت عنوان «الجوع او الرکوع» (گرسنگی یا تسلیم) شناخته می شود، اقدامی بود كه رسما منجر به بروز قحطی در مناطق تحت كنترل مخالفان دولت بشار اسد گردید. «الجوع او الرکوع» (گرسنگی یا تسلیم) یكی از غیرانسانی ترین اقدامهای دولت سوریه برای وادار كردن مخالفان به «تسلیم شدن» بوده كه بر اساس آن كل یك شهر یا منطقه را با محاصره اقتصادی به قحطی می كشاندند. اقدامی كه اعمال آن بدون همكاری مستقیم نیروهای نظامی وابسته به جمهوری اسلامی غیر ممكن می نمود. بر اساس جستجوگر بیبیسی فارسی در همه این سالها صرفا در ٧ خبر یا گزارش به این مسئله اشارهایی اجمالی شده كه سه مورد از آنها مربوط به یادداشتی از لینا سنجاب خبرنگار خاورمیانه بیبیسی می شود و بیبیسی صرفا آن را ترجمه كرده و مورد چهارم در گزارش حمزه ابراهیمی ذكر شده است. در دو گزارش دیگر بیبیسی كه مستقیما از سوی خود این رسانه تالیف شده، اینگونه به جنایت «الجوع او الرکوع» اشاره شده است: «به نظر می رسد که دولت سوریه سیاست "تسلیم یا گرسنگی" را در پیش گرفته که نتیجه بخش بوده است».
ظاهرا منظور بیبیسی فارسی از «نتیجه بخش بودن»، همان به گرسنگی كشاندن و كشتار مردم است كه در نهایت به سقوط این شهر منجر شد.
كلیت خبر شماره ١٥ («یکی از کارکنان صدا و سیمای ایران در سوریه کشته شد») خلاصهایی از نقل قولهایی از خبرگزاری دولتی ایرنا است. در این خبر بیبیسی در حالی در تیتر خود از تركیب «یكی از كاركنان صدای و سیمای ایران» استفاده كرده، كه در نگاه اول این ذهنیت را در مخاطب به وجود میاورد كه «داوود جوانمرد» برای فعالیت خبرنگاری در سوریه بوده است. این در حالی است جوانمرد همانطور كه در بدنهی خبر نیز به آن پرداخته می شود، مدتی در حراست صدا و سیما كار می كرده، سابقهی نظامی داشته و از فرماندهان جنگ در كردستان بوده است. در جای دیگری از خبر بار دیگر اینگونه به ایرنا ارجاع داده می شود: «او با ترکشهای خمپاره "در مبارزه با تروریستهای تکفیری" کشته شده است».
در پایان خبر باردیگر منابع دولتی جمهوری اسلامی مورد استناد قرار می گیرند و حضور جمهوری اسلامی در سوریه به عنوان حضور «مستشاران نظامی و داوطلبان ایرانی» به مخاطب معرفی می شود.
شیوهخبر رسانی مورد اشاره در بیشتر گزارشها و اخبار بیبیسی فارسی به شكلی كه در بالا به آن اشاره شده، در سال ٢٠١٥ ادامه یافت. مشخصات اصلی این نوع خبر رسانی را می توان در مورد زیر خلاصه كرد:
١- منبع اصلی این گزارشها منابع، مقامات و رسانههای رسمی جمهوری اسلامی هستند.
٢- بیشترین شیوهی انعكاس حضور سپاه قدس و دیگر نیروهای نظامی وابسته به جمهوری اسلامی در اخبار بیبیسی، به عنوان همكاری نظامی، مستشاری و سیاسی یك دولت با دولت دیگر بازتاب یافته و موضوع نقش این نیروها در كشتار غیرنظامیان و محاصره شهرها و مناطق محل سكونت مردم از سوی این آنها كمترین بازخورد را داشته است.
٣- مقابله با داعش و آنچه «تروریست های تكفیری» نامیده می شود، در تعداد قابل ملاحظهایی از گزارشها اساسی ترین هدف حضور جمهوری اسلامی در سوریه عنوان شده است. این در حالی است كه حضور نظامی جمهوری اسلامی در جنگ سوریه و سركوب مخالفان به پیش از پیدایش داعش بازمی گردد.
٤- شیوه پوشش این خبرها پیش از هرچیز ظاهرا به پیش زمینهی سیاسی روزنامهنگارانی وابسته است كه گزارشها را تهیه می كنند. در برخی از گزارشهای تصویری كه در آن هویت روزنامهنگار مشخص است، عملا می توان به تفاوت موضع گیری ها در قبال دولت بشار اسد و حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه پی برد. اما خبرها و گزارشهای نوشتاری از یك رویكرد واحد پیروی می كنند، كه چكیدهایی از آن در بالا مطرح شد.
٥- حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه در بسیاری از گزارشها به عنوان تابعی از برجام مورد ارزیابی قرار گرفته است. به عبارتی تصویر مداخلهی نظامی ایران در سوریه در سایهی برجام قرار گرفته و انگار بر اساس توافق مذكور، این مداخله در چارچوب توافقی نانوشته میان قدرت های بزرگ صورت گرفته و چندان جای نقدی ندارد.
٦- جنایت های دولت بشار اسد، در برابر جنایت های داعش به حاشیه رانده شده است.
٧- در بسیاری از گزارشها بارها از واژههایی چون «تروریسم»، «گروههای تروریستی»، «مبارزه با تروریسم» و «حملات تروریستی» به نقل از مقامات جمهوری اسلامی استفاده شده است. نقل قول هایی كه بیبیسی با استفاده از گیومه به زعم خود مسئولیت به كارگیری آنها را از خود سلب كرده است (مانند این خبر- ۲۱ اکتبر ۲۰۱۵: «معاون وزارت خارجه ایران: تعداد مستشاران خود را در سوریه افزایش دادیم»).
٨- تلاش برای شناساندن مداخلهی نظامی ایران در سوریه تحت عناوینی مانند «نقش منطقهایی»، «دستاورد توافق هستهایی» و «حمایت از دولت قانونی».
٩- استفاده از مفاهیمی پرمناقشه برای شناساندن عاملان جنگ در سوریه به نقل از «كارشناسان»، «مهمانان» و منابع دولتی جمهوری اسلامی. به عنوان مثال می توان به استفاده از «سردار عارف» برای قاسم سلیمانی و یا «دلاور» نامیدن تیپ فاطمیون، به نقل رسانههای نزدیك به بسیج (مثلا در این خبر- ۲۳ آوریل ۲۰۱۵: «شیعیانی از افغانستان و پاکستان از جمله اعزامیان ایران به جنگ سوریه») اشاره كرد.
١٠- بسیاری از گزارشها چیزی فراتر از نقل قولهای مكرر از فرماندهان سپاه و رسانههای وابسته به آنها نیست . بدون اینكه هیچ بخشی از این ادعاها و تبلیغات به چالش كشیده یا راستی آزمایی شود (مانند این خبر- ۲۱ ژانویه ۲۰۱۵: «یک فرمانده نظامی: ایران کمک مستشاری به سوریه را ادامه خواهد داد». چهار پارگراف از اظهارات این فرمانده نظامی عینا در خبر مربوطه در گیومه قرار گرفته و بازنشر شده است).
١١- علیرغم وجود شواهد و اطلاعات دقیق و غیرقابل انكار مبنی بر حضور و مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در ایران، بیبیسی فارسی همچنان ادعای مقامات جمهوری اسلامی مبنی بر «حضور مستشاری» را در بسیاری از اخبار و گزارشهای خود منعكس می كرد. مثلا در این خبر - ۱۸ اکتبر ۲۰۱۵ تحت عنوان «ایران عملیات 'مستشاری خود در سوریه را افزایش' میدهد» اینگونه بر ادعای مقامات جمهوری اسلامی تاكید شده است:
آقای امیرعبداللهیان همچنین گفته است: "ما مستشاران نظامی در عراق و سوریه داریم که بهدرخواست دولتهای این دو کشور در آنجا حضور دارند." ایران همواره حضور نیروهای رزمی خود در سوریه را انکار میکند و میگوید که نیروهای ایرانیهای حاضر در سوریه نقش مستشاری و آموزشی دارند.
١٢- تلاش برای «صلح آمیز» خواندن سیاست جمهوری اسلامی در سوریه (مانند این تیتر- ۱۳ اوت ۲۰۱۵: «سفر ظریف به سوریه و لبنان؛ تلاش ایران برای حل بحران سوریه»).
رویكرد بیبیسی فارسی در سال ٢٠١٦ در ارتباط با مداخله نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه در مقایسه با سال ٢٠١٥ تغییری نكرده و بررسی محتوایی گزارشهای این رسانه نشان می دهد، همان رویكردی كه در سال ٢٠١٥ در دستور كار آنها قرار گرفته بود، در این سال نیز تكرار شده است. كاربران توییتر نیز كم و بیش بدون نگاهی انتقادی به این مسئله واكنشهای محدودی نشان دادهاند. جدول شماره ٣ بخشی از محتوای تولید شده در صفحهی توییتر بیبیسی فارسی در سال ٢٠١٦، تعداد «فیو»ها، كامنت ها و رویتویت ها را نشان می دهد (انتخاب بر اساس جستجوگر توییتر):
بررسی كامنت های نوشته شده در سال ٢٠١٦ نشان می دهد، بر خلاف تصور عمومی بیشتر این واكنش ها نه در نقد و زیر سئوال بردن مداخله جمهوری اسلامی، كه بیشتر در تایید حضوری نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و یا دست كم به انتقاد از عملكرد و سیاست كشورهایی مانند ایالت متحده آمریكا و اسرائیل محدود شده است.
به عنوان مثال كاربران به خبری (خبر شماره ٢) تحت عنوان «اوباما: دستان سوریه، ایران و روسیه خونی است» با انتقاد شدید از سیاست خارجی ایالت متحدهی آمریكا در خاورمیانه و قانونی دانستن مداخله ایران در سوریه برای تقابل با «تروریسم»، واكنش نشان دادهاند. در این میان تنها یك كامنت با محتوایی انتقادی از همه دولت ها در ارتباط با جنگ سوریه به چشم می خورد.
در خبر دیگری با عنوان (یك عضو ارتش ایران در مبارزه با جهادی های تكفیری كشته شد)، بیبیسی با استفاده از تركیب «تروریست های تكفیری»، تیتری را برای خبر خود انتخاب كرده كه عینا ادعای نهادهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی مبنی بر «مبارزه آنها با تروریست ها» را تایید می كند. بیبیسی در این مواقع ضمن تكرار ادعاهای جمهوری اسلامی با بركارگیری یك «گیومه»، بار دیگر مسئولیت استفاده از این واژگان را از خود سلب می كند. این در حالی است كه كاركرد این نوع نقل قولها تنها در حالتی می تواند تضمین كننده بی طرفی و رفتار حرفهایی رسانه باشد، كه استفاده از این تكنیك ها از یك سو همزمان ذهن خواننده را با سویههای دیگر خبر و ادعاهای مطرح شده درگیر كند و از سوی دیگر صرفا مختص به انعكاس ادعاهای جمهوری اسلامی نباشد. به عنوان مثال بیبیسی فارسی هیچگاه به نقل از مخالفان در تیتر خبرهای خود از واژههای مانند دیكتاتور، تروریست، مستبد و نظائر آن برای مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی استفاده نمی كند، حتی با استفاده از گیومه.
اما واكنش كاربران به این خبر نیز كمترین انتقاد از حضور جمهوری اسلامی در سوریه را دربرداشته است (تنها یك كامنت). این رویكرد غیرانتقادی كابران و همچنین شیوهی خبررسانی مورد اشاره بیبیسی فارسی در سایر اخبار و گزارشهای موجود قابل مشاهده است و می توان از آن به عنوان شیوه غالب خبررسانی بیبیسی به مسئله مداخله نظامی جمهوری اسلامی ایران در سوریه و همچنین واكنش كاربران به این موضوع دانست.
به عنوان یك نمونه دیگر در خبر شماره ١٧ (ظریف: اجازه تنشآفرینی عربستان در بحران سوریه را نمیدهیم) بیبیسی فارسی با پوشش كامل مواضع محمد جواد ظریف درباره آنچه نقش «تنش آفرین» عربستان خوانده، كلیت مداخله جمهوری اسلامی در جنگ سوریه را به یك تنش دیپلماتیك تقلیل داده و صرفا به این جمله كه «یران از حامیان اصلی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه است» اكتفا كرده است.
بررسی گزارشهای بیبیسی فارسی در باره موضوع این یاداشت و واكنش كابران توییتر در سال ٢٠١٧، نشان می دهد انفعال و بعضا حمایت از مداخلهی نظامی ایران در سوریه در این سال نیز به منوال سابق ادامه داشته است. یكی از تفاوت های محسوس در این سال واكنش تا حدی گسترده كاربران توییتر به گفتههای دونالد ترامپ در باره مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه است. ترامپ كه در اظهارات خود بر حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی از سوریه، حماس و حزب الله تاكید می كرد، توجه كابران توییتر را به خود جلب كرد و به موضوع مداخله ایران در كشورهای منطقه جنبهی تازهی بخشید. بررسی واكنش كاربران نشان می دهد، اگرچه هنوز طرفداران حضور و مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه دست بالا را دارند، اما عدهایی قابل توجهی از كاربران ضمن تایید گفتههای ترامپ در این باره، به انتقاد از برباد دادن ثروت مردم ایران در جنگ سوریه پرداختهاند.
به عنوان مثال، خبر شماره ٤ (سقوط پهباد ایرانی در سوریه توسط آمریكا) از جمله خبرهایی بود كه در آن مقطع مورد توجه بیبیسی فارسی قرار گرفت. كاربران عمدتا با رویكرد انتقاد از سیاست خارجی آمریكا در خاورمیانه و سوریه و یا دفاع از حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه به خبر سقوط این پهباد واكنش نشان دادهاند. كامنت های مشابه كاربران در مورد سایر اخبار مربوط به مداخله نظامی ایران كاركرد مشابهی دارند و در میان آنها به ندرت كامنت اعتراضی دیده می شود.
در خبر شماره ٧ (حمله موشكی سپاه پاسداران ایران به «تروریست ها» در سوریه) كه بر اساس آن جمهوری اسلامی مدعی حمله موشكی به «مواضع داعش» در سوریه شده بود، بار دیگر بیبیسی از واژهی تروریست ها استفاده می كند تا به این ترتیب این تصور مشخص را در مخاطب به وجود بیاورد كه حملات سپاه پاسداران و مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه صرفا بر علیه «تروریست های» اسلام گرا انجام می شود. این رخداد كه در واقع دال بر یك واكنش نظامی صریح بود و سپاه پاسداران نیز مسئولیت آن را به عهده گرفت، از سوی صدها كاربر با واكنشهای مثبت مواجه شد و با تبلیغات قابل توجه عدهایی از سلبریتی ها و رسانهها تصویر موجهی از این عملیات نزد افكار عمومی ساخته و پرداخته شد. اگر چه زیر خبر مربوط به این رخداد تعداد كامنت ها ١٦٦ ذكر شده است، اما تنها نیمی از آنها در دسترس است. در كل كامنت های قابل روئیت (٨٠ كامنت)، تنها سه كامنت سپاهپاسدران و عملكردش را مورد نقد قرار دادهاند. شماری از كامنت های دیگر محتوایی نژادپرستانه و آشكارا عرب ستیز دارند.
بیبیسی فارسی در تنظیم این خبر بارها به نقل از سپاه پاسداران از واژههایی چون «تروریسم»، «تروریستهای تکفیری» و «تروریستهای جنایتکار» استفاده كرده و بدون هیچ اشارهایی به انتقادها از نقش جمهوری اسلامی در سوریه، به بازتاب مواضع سپاه و رهبر جمهوری اسلامی در این باره بسنده كرده است.
اما در خبر شماره ١٤ (حمله موشکی ایران؛ 'حامیان تروریستها' مخاطب 'پیام هشدارآمیز') كلیت شیوه اطلاع رسانی بیبیسی فارسی در ارتباط با جنگ سوریه و نقش نظامی جمهوری اسلامی در این جنگ مشهود است. بخش اول گزارش بیبیسی به نقل قول از پروپاگداندا و تبلیغات رسانهایی سپاه پاسداران، اینستاگرام منسوب به علی خامنهایی، وزیر امور خارجه، رئیس ستاد كل نیروهای مسلح، مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه، سخنگوی سپاه، مشاور وزیر خارجه و خبرگزاری تسنیم اختصاص یافته است. در بخش دوم گزارش جمشید برزگر به تحلیلی كوتاه درباره مواضع احتمالی دولت های منطقه پرداخته و در بخش سوم به زعم بیبیسی فارسی به واكنش های توییتری به حمله موشكی جمهوری اسلامی اختصاص یافته است.
اما از نگاه بیبیسی فارسی این واكنش ها از تاییدها و مجیزگویی های وابستگان سابق و كنونی جمهوری اسلامی از جمله توییت های عطاالله مهاجرانی، یكی از سردبیران خبرگزاری رجانیوز، محمدجواد اكبرین و عباس كلاهدورز فراتر نرفته و هیچ اشارهایی به واكنش مخالفان و منتقدان سیاست های پرخاشگرانه و نظامی جمهوری اسلامی در این ارتباط نشده است. به عبارتی در این گزارش ما صرفا شاهد واكنش مقامات رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی هستیم كه این موشك پراكنی های را با عناوین و گزارههایی از این دست توصیف كردهاند:
«پیام هشدارآمیز، حمله موشکی موفقیتآمیز، جاروی تکفیریها از عراق و سوریه، سیلی سپاه، قدرت مشروع موشكی ایران، در جهت پیشبرد مبارزه مشترک جهانی برای از بین بردن داعش و خطر افراطگرایان، سیلی محکمتری در راه است، پیام وحدت همه ایرانیان در مقابل تروریستها، پیام هشدارآمیز عملیات موشکی، همان منطقهای و نقطهای را که عملیات تروریستی تهران در آنجا طراحی شده بود، از خاک ایران هدف قرار داده دقیقا آن منطقه را منهدم کردیم، پیامی روشن و مقتدرانه، حمله موشکی هم انتقام بود هم تست عملیاتی موشک نقطهزن و هم واکنش به تحریم موشکی».
اینكه در یك گزارش، این میزان از نقل قول های بسیار مخاطرآمیز و تبلیغاتی برای یك نهاد نظامی مانند سپاه پاسداران توسط رسانهایی كه مدعی بی طرفی است، منتشر شود، بدون اینكه گزارش حاوی حتی یك كلمه نقل قول یا ارجاعی انتقادی به عملكرد سپاه پاسداران در سوریه باشد، رفتاری است كه شاید مشابه آن را در هیچ رسانهی بی طرفی نتوان سراغ گرفت.
گزارشهای دیگر این رسانه در سال ٢٠١٧ و در ارتباط با موضوع مورد تحقیق این یاداشت مملو از نمونههای مشابه دیگر است كه بارزترین فصل مشترك همه آنها پوشش كامل مواضع نهادهای نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی و تقلیل حقیقت جنگ سوریه و نقش جمهوری اسلامی به روایت های جمهوری اسلامی است.
یك مثال مشخص در این ارتباط چگونگی پوشش اخبار مربوط به استفاده از سلاح شیمایی توسط دولت بشار اسد است. برخی از خبرنگاران بیبیسی فارسی با ایجاد فضایی شبهانگیز در خصوص عاملان استفاده از بمبارانهای شیمایی در سوریه تلاش كردند تا با مطرح كردن «سناریوهای دیگر» از جمله احتمال استفاده مخالفان از این سلاح، نقش رژیم بشار اسد و به تبع آن جمهوری اسلامی را در این فجایع با ابهامات جدی مواجه كنند.
در تاریخ ١٩ فروردین ١٣٩٧ نفیسه كوهنورد در گفتگویی با استودیو بیبیسی فارسی مدعی شد: «گفته میشود این تصاویر دراماتیک است و ترفند جیشالاسلام برای جلب توجه است.
ناظران بیطرف میگویند سلاح شیمیایی را در زیرزمین هم میشود ساخت و نیازی به کارخانه نیست». این جمله در حالی از سوی این خبرنگار بیبیسی ایراد شد كه دولت ها و نهادهای بین المللی صراحتا دولت سوریه را مسئول حملات مشابه دانسته بودند. سازمان جهانی دیدبان حقوق بشر (HRW ) در نمودار زیر كه در وب سایت «جنگ سوریه» به نقل از سازمان جهانی دیدهبان حقوق بشر منتشر شده، حملات شیمیایی در سوریه از سال ١٣٩٢ به بعد را نشان می دهد. از اولین حمله گاز سارین به خان العسل در سال ۲۰۱۳ تا حمله شیمایی به منطقه تحت کنترل شورشیان در حومه دمشق، دوما، دولت سوریه دهها بار مرتكب حمله شیمایی شده بود [١]. در این منابع می توان جزئیاتی از برخی از این حملات را مشاهده كرد. [1]
این نوع خبررسانی و پوشش «تحلیلی» بیبیسی فارسی در ارتباط با استفاده از سلاح شیمایی در جنگ سوریه در حالی صورت گرفته كه گزارشهای متعددی از نقش جمهوری اسلامی در تهیه و ساخت این سلاح توسط دولت سوریه حكایت دارد. به عنوان مثال و در راستای اثبات این ادعا، یک ماده ساخت آلمان در موشکهای حامل بمبهای سمی سوریه استفاده شده بود كه سازندههای آن رسما اعلام كردند، آن را به بازرگانان ایرانی فروختهاند [٢]. سالها پیش نیز آلمان مستنداتی ارائه كرده بود كه نشان می دهد «ایران با تاسیس چهار الی پنج تسهیلات تولید ماده تسلیحات شیمیایی در حال کمک به سوریه برای برنامهی جنگافزار شیمیایی نوآورانهاش است». به عبارتی سالها قبل از آنكه مخالفان بتوانند در «زیرزمین» سلاح شیمایی تولید كنند، ایران، دولت سوریه را به امكاناتی مجهز كرده بود كه بتوانند در این كشور سلاح كشتار جمعی تولید كنند [٣]. سازمان جهانی دیدبان حقوق بشر هم بارها تایید كرده بود كه «حملات با گاز کلر در سوریه با تسلیحات ساخت ایران انجام شده است» [٤]. به این گزارشها می توان اسناد قابل اتكای دیگر نیز اضافه كرد. از جمله گزارشهای کمیسیون تحقیق حقوق بشر سازمان ملل متحد. به عنوان نمونه این كمیسیون در سال ٢٠١٧ تائید کرده بود که حکومت سوریه مسئول حمله با گاز عامل اعصاب سارین به شهرک خانشیخون در جنوب ادلب در ۴ آوریل ۲۰۱۷ بوده است [٥]. بر اساس این گزارش طی چهار سال نیروهای حکومت سوریه حداقل ۲۰ بار از تسلیحات شیمیایی استفاده کردهاند.
فاز دوم: تجلی انتقاد و تقابل با جمهوری اسلامی
روند انفعال و محدودیت رویكرد انتقادی در قبال عملكرد سپاهپاسداران و دیگر ارگانها و نهادهای دولتی جمهوری اسلامی تا اواخر سال ٢٠١٧ ادامه یافته و این امر با بررسی محتوایی سایر پلاتفورم ها و رسانههای فارسی زبان غیرقابل انكار است. اما در ادامه، تحولات پیش رو از جمله تشدید سركوب های سیاسی، بحران های اقتصادی و فشارهای ناشی از آن، تبعات اقتصادی و امنیتی سیاست خارجی و مداخلهی جمهوری اسلامی در كشورهای منطقه، بازگشت تحریم ها، درگیر شدن افكار عمومی با فسادهای گسترده و نظام رانتی غالب، عدم تحقق وعدههای انتخاباتی حسن روحانی و نارضایتی مردم از كلیت نظام جمهوری اسلامی به اعتراضهای دی ماه ٩٦ منجر شد. تظاهرات و قیامی كه می توان آن را نقطهی عطفی در شكل گیری افكار عمومی در قبال مداخلات نظامی جمهوری اسلامی در منطقه و خصوصا در سوریه نیز دانست.
این اعتراضها بحرانهای ساختاری ناشی از حاكمیت جمهوری اسلامی را كه با انتخاب روحانی و غلبه گفتمان امنیتی در حوزه عمومی و رسانهایی به حاشیه رانده شده بود را بار دیگر به عرصهی عمومی كشاند و نشان داد مشكلات و مطالبات جامعه بسیار فراگیرتر و ریشهایی تر از آن تصویری است كه در سانههای فارسی زبان خارج از ایران ارائه شده بود. تظاهرات در بیش از صد شهر و سركوب بسیار خشن این اعتراضها به همان نقطهای عطفی بدل شد كه در نتیجهی آن از گفتمان اصلاح طلبانهی حكومتی سلب مشروعیت شد و راهكارهایی كه به مدت دو دهه به مدد انحصار رسانهایی و سیاسی و سركوب و به حاشیهراندن مخالفان جدی و روشنفكران در جامعه غلبه پیدا كرده بود، به طور كلی از اعتبار ساقط شد. این تحول به همراه تبعات اقتصادی خروج ایالت متحده آمریكا از برجام كه به نوعی با فعالیت ها و مداخلههای نظامی جمهوری اسلامی در منطقه پیوند خورده بود، مردم را به دور از تاثیرپذیری از تبلیغات رسانههای خارج از ایران، سلبریتی ها و واسطههای دولتی، با واقعیت های ناشی از سركوب شدید، فساد سیستماتیك ، ناكارامدی مفرط دولت و تبعات حضور نظامی جمهوری اسلامی در منطقه مواجه كرد. و این همان تحولاتی است كه نه تنها دو سال بعد در آبان ٩٨ نیز تجلی یافت، بلكه در عرصهی پلاتفرم هایی كه كاركردی اعتراضی تر دارند نیز كاملا مشهود است.
به این ترتیب از سال ٢٠١٨ به بعد اگر چه بیبیسی فارسی با همان رویكرد سابق خود تلاش می كند، تصویری موجه، با تبعات محدود و در راستای همكاری یك دولت با «دولت مستقر قانونی» دیگر به مخاطبان خود ارائه دهد، اما واكنش كاربران به محتوای تولید شده از سوی بیبیسی در توییتر در ارتباط با این موضوع موید یك تغییر نگرش اساسی در این باره است. این تحقیق البته مدعی این نیست كه كاربرانی كه پیشتر مداخلهی نظامی ایران در منطقه را مثبت ارزیابی می كردند، حالا در مقام منتقد سیاست های منطقهایی ایرانی قرار گرفتهاند. این فضای جدید می تواند كاربران موافق مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی را به حاشیه رانده و امكان اظهارنظر از سوی كاربران منتقد با پیش زمینهی سیاسی انتقادی را فراهم كرده باشد و یا تركیبی از هر دو باشد. یعنی تغییر رویكرد بخشی از كاربران قدیمی تر كه موافق مداخله نظامی ایران در سوریه بودهاند و همچنین حضور فعال كاربران منتقدی كه نه تنها با مداخله ایران كه با كلیت رفتارهای سپاه پاسداران و جمهوری اسلامی در داخل و خارج به شدت مخالف اند.
جدول شماره ٦ اخبار بیبیسی فارسی در باره این موضوع در سال ٢٠١٨ را نشان می دهد كه عناوین آنها مستقیما دربردارندهی ارجاعی مستقیم به موضوع این یادداشت بودهاند.
از اولین ماه سال ٢٠١٨ كامنت هایی كه در ذیل اخبار بیبیسی نوشته شدهاند، از فرم زبانی و محتوای كاملا متفاوت با آنچه تا سال ٢٠١٧ شاهد آن بودیم، تبعیت می كند. به عنوان مثال در خبر شماره ٤ (در دو سال گذشته اسرائیل ٢٠٠ پایگاه سپاه در سوریه را هدف قرار داده) نه تنها بر اساس تعداد «فیو»ها، بلكه تعداد كامنت ها و پیامی كه در این نوشتهها منتقل شده، می توان انتقاد كاربران از سیاست خارجی جمهوری اسلامی، اشاره به نقض حقوق مردم سوریه توسط سپاهپاسدران، طرح پرسش هایی در ارتباط با چرایی حضور سپاه در سوریه، دشنام به رهبر انقلاب و فرماندهان سپاه و همچنین درخواست از اسرائیل و آمریكا برای اعمال فشار بیشتر بر رژیم ایران را مشاهده كرد. این كامنت ها همچنین دربرگیرندهی انتقاد از عملكرد اسرائیل در این باره، انتقاد از شیوهی خبررسانی بیبیسی فارسی و همچنین گفتگوهایی تند میان مخالفان و موافقان حمله اسرئیل به پایگاههای سپاه می باشد. كامنت ها بر خلاف سالهای قبل دیدگاههای متنوع تری را شامل می شود و انتقادها نه تنها متوجه جمهوری اسلامی، بلكه بیبیسی فارسی نیز می شود. در خبر ١٣(روسیه خواستار خروج ایران از سوریه شد) و ١٨ (ترامپ نقش ایران و روسیه در غوطه شرقی را رسوایی دانست) نیز كه با واكنش بیشتری از سوی كاربران مواجه شده است، همان رویكردهای انتقادی، متنوع و بحث های تند مشاهده می شود.
اما انتقادها در سال ٢٠١٩ (جدول شماره ٧) نه تنها بیشتر از گذشته جمهوری اسلامی را هدف قرار داده، بلكه به شدت متوجه عملكرد بیبیسی فارسی نیز می شود.
به عنوان مثال در خبر شماره ٦ (تانكر توقیف شده، نفت به سوریه ارسال نكرده)، كه به نوعی اشارهایی است به تبعات سیاست خارجی ایران و حمایت رژیم از سوریه، تعداد كامنت ها در دفاع از مداخله ایران به شدت نسبت به سالهای گذشته كاهش یافته است. بسیاری از كاربران از تصمیم وزارت دادگستری آمریكا مبنی بر ممانعت از ارسال نفت به سوریه توسط جمهوری اسلامی دفاع می كنند و حكومت ایران را غیرقابل اعتماد می دانند. همچنین آنگونه كه از محتوای بیشتر كامنت ها می توان فهمید، قدرت اقناع مردم توسط جمهوری اسلامی در ارتباط با «مشروعیت» حضور نظامی سپاهپاسداران در سوریه به شدت زیر سئوال رفته و در بسیاری از واكنشها می توان دید كه این مداخله دیگر در راستای حفظ «امنیت ایران» ارزیابی نمی شود. شكاف میان حكومت و مردم كه در مسئلهی جنگ سوریه كاملا تجلی یافته، در مواضع و گفتههای برخی از چهرههای مردمی شناخته شده نیز قابل تشخیص است. از جمله انتقادهای وریا محمدی فوتبالیست محبوبی كه سیاست خارجی جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار داده بود، بازتاب گستردهایی در رسانهها و شبكههای مجازی داشت. در همین ارتباط گفتگویی كه به این دست مواضع اختصاص پیدا كرده در توییتر بیبیسی منتشر شد كه كابران نیز به آن واكنش نشان دادند. در بسیاری از كامنت ها كاربران نه تنها مواضع وریا محمدی را ستودهاند كه به كرات شعارهای معترضان در قیام ٩٦ و ٩٨، از جمله «سوریه را رها كن فكری به حال ما كن» را در بحث های مربوط به آن گفتگو تكرار كردهاند.
به این ترتیب بر اساس بررسی محتوای تولید شده بیبیسی فارسی در توییتر از یك سو و واكنش كابران این پلاتفرم به اخبار و گزارشهای بیبیسی از سوی دیگر می توان گفت كه از آغاز سال ٢٠١٨ به بعد این كاربران توییتر هستند كه با نقدهای تند از مداخلهی جمهوری اسلامی در جنگ سوریه نه تنها به سپاه پاسداران و كلیت نظام جمهوری اسلامی تاختهاند، بلكه عملكرد بیبیسی فارسی در این باره را نیز به صراحت زیر سئوال بردهاند. در این فاز (٢٠١٨ و ٢٠١٩) بیشتر كامنت ها نه دربرگیرندهی توضیحات مبسوط، كه بیشتر به عنوان ابزاری با كاركردی «كمی» جهت نشان دادن مخالفت و انتقاد نسبت به رفتار جمهوری اسلامی در منطقه و عملكرد بیبیسی فارسی در این باره به كار برده شده است. به عبارتی تعداد كامنت های مخالف رفتار و سیاست جمهوری اسلامی، می تواند به عنوان ابزاری جهت نشان دادن وزن مخالفان كلیت رژیم و هواداران رسانههایی آنها به كار برده شود.
اما در همین مقطع (٢٠١٨ و ٢٠١٩) علیرغم تغییر رویكرد بسیاری از كاربران در توییتر، سیاست های كلی و شیوهی پوشش اخبار مربوط به مداخله نظامی جمهوری اسلامی در سوریه به سیاق گذشته ادامه پیدا كرده است. به عبارتی اگرچه تغییر رفتار و مواضع كاربران در خصوص توسعهطلبی های جمهوری اسلامی در منطقه، متاثر از تحولات سیاسی و اجتماعی، سركوب شدید اعتراض های ٩٦ و ٩٨، تشدید بحران های اقتصادی و عدم تحقق مطالبات دولت روحانی مشهود است، اما شیوهی كار بیبیسی فارسی در این ارتباط همچنان به روال سابق ادامه پیدا كرده است. شیوه كاری كه بدون رویكردی انتقادی در سالهای ٢٠١٨ و ٢٠١٩ نیز بیش از هر چیز مشمول موارد زیر می شود:
- نقل قول های مستقیم و مكرر از مقامات جمهوری اسلامی
- كم رنگ نشان دادن جنبههای نظامی و ویرانگر رفتار رژیم ایران در سوریه
- عدم پیگیری و راستی آزمایی ادعاهای مطرح شده از سوی سپاه پاسداران و دولت و انعكاس مستقیم این مواضع در اخبار و گزارش ها
- تاكید بر محدودیت تقابل نظامی سپاه با داعش و دیگر گروههای بنیادگرای اسلامی
- قانونی جلوه دادن این مداخله با استناد مكرر به درخواست دولت مستقر در سوریه جهت حضور «مستشاری» ایران در این كشور
- نپرداختن به تلفات غیرنظامیان در جنگ هایی كه سپاه پاسداران در آن حضور مستقیم داشته
- ایجاد شبه در عاملیت دولت بشار اسد در ارتباط با حملات شیمیایی علیه غیرنظامیان
- ایجاد این تصور در میان مخاطبان كه جمهوری اسلامی با این مداخله حوزه نفوذ خود را در خاورمیانه گسترش داده و به یك قدرت منطقهایی تبدیل شده است
- نپرداختن به تبعات اقتصادی این جنگ و هزینهی سرسام آور آن برای مردم ایران
- تقویت این ادعا كه مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه در خدمت امنیت عمومی مردم ایران است
- دعوت از «كارشناسانی» كه با نگاه غیرانتقادی یا كمتر انتقادی به توجیه حضور نظامی جمهوری اسلامی در جنگ سوریه می پردازند.
به این لیست می توان موارد متعدد دیگری را نیز اضافه كرد كه پرداختن به آنها مستلزم بررسی این موضوع از نگاه ناظران دیگر است.
نتیجهگیری
توییتر فارسی بازتاب دهندهی همه واقعیت های موجود در جامعه نیست، اما به شدت از آن متاثر است. در دوران سلطهی گفتمانی كه «انتخاب عاملان كشتار از طریق انتخابات» و خوانشی بسیار مخاطره آمیز از «امنیت داخلی»، عرصه را بر دمكراسی، حقوق بنیادین، عدالت، توسعه، كرامت انسانی، رفع تبعیض و امنیت اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، درمانی و روانی تنگ كرده بود، رسانههای فارسی زبان خارج از كشور، سلبریتی ها و برخی از شخصیت های دانشگاهی و ادبی با كم اهمیت جلوه دادن ابر بحرانهای موجود، سركوب شدید مردم و عملكرد بسیار تنش زای جمهوری اسلامی در منطقه، عملا جامعه را به سوی وضعیتی سوق دادند كه طرح نگاه انتقادی و لحاظ نمودن ارزشهای جهانشمول مانند حقوق بشر و كرامت انسان (به عنوان یكی از محوری ترین اصول رسمیت یافته در حوزه حقوق بنیادین) موضوعیت خود را در عرصهی عمومی از دست بدهد. این وضعیت كه مبنای آن بر انكار بحرانها و مدارا با دولت روحانی بنیان گذاشته بود، در دی ماه ٩٦ در هم شكست؛ تحولی كه در این یاداشت از آن به عنوان نقطه عطفی یاد شده كه كل فضای رسانهایی از جمله پلاتفرم توییتر را تحت تاثیر خود قرار داده است.
با بررسی اخبار و گزارشهای مربوط به مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه (به عنوان یكی از اركان اصلی گفتمان امنیتی مورد نقد این مقاله) كه در شش سال گذشته در صفحهی توییتر بیبیسی فارسی منتشر شده، نشان داده شد كه در بازهی سالهای ٢٠١٤ تا پایان ٢٠١٧ نه تنها بیبیسی فارسی بلكه بخش قابل توجهی از كاربران توییتر كه به محتوای تولید شدهی بیبیسی واكنش نشان دادهاند، فاقد رویكرد اعتراضی نسبت به نقش جمهوری اسلامی در كشتار مردم سوریه هستند. با آغاز سال ٢٠١٨ و ظهور قیامی كه كل این معادلات را دستخوش تحول كرد، اگرچه بیبیسی فارسی به شیوهی اطلاع رسانی خود به شیوهی سابق ادامه داد، اما این كاربران توییتر بودند كه متاثر از زمینهی سیاسی و اجتماعی به وجود آمده به شدت رفتار و سیاست های پرتنش و خشونت بار جمهوری اسلامی و مشخصا سپاه پاسداران را مورد انتقاد شدید قرار دادند. این واكنشها كه بیشتر به عنوان یك «ارزیابی منفی» از محتوای تولید شده از سوی بیبیسی فارسی تجلی پیدا كرده، گزینهایی است در مقابل «فیو»، كه بیشتر در فرم كامنت ها و «بازنشر به همراه توضیح» تجلی یافته است.
بر اساس این بررسی می تواند ادعا كرد، مداخلهی خونین جمهوری اسلامی در سوریه در مقطعی كه رسانههایی مانند بیبیسی فارسی به توجیه و عادی انگاری آن مشغول بودند، كمترین بازخورد انتقادی را در جامعه به دنبال داشته است. رسانهی بیبیسی تا پیش از فراگیر شدن بحران های اقتصادی، سیاسی و امنیتی در ایران توانسته بود بر اساس شیوهی كاری كه در بالا توضیح داده شد، یكی از خونین ترین مداخلات نظامی یك حكومت بر علیه غیرنظامیان یك كشور دیگر را به تقابل یك دولت با تروریسم، اقدام مستشاری، نفوذ در منطقه و نظائز آن تقلیل دهد.
همچنین در این مقاله نشان داده شد كه جامعهی توییتری پس از سركوب خونین اعتراضات ٩٦ نه تنها به تغییر در رویكرد سابق خود نسبت به حضور نظامی سپاهپاسدران در سوریه روی آورده، بلكه عملكرد بیبیسی فارسی را نیز در این باره به شدت مورد انتقاد قرار داده است.
به این ترتیب اگرچه نمی توان منكر رابطه و تاثیرگذاری دوسویه میان رسانه و حركت های اعتراضی شد، اما در این مقطع آنچه نقش تعیین كننده را ایفا كرده و با پس زدن فضای رسانهایی غالب، مناسبات ارتباطی در رسانههای جمعی را به شدت تحت تاثیر قرار داده، قیام دی ماه ٩٦ و آبان ٩٨ است. قیامی كه تبعات آن تا آنجا پیش رفته كه به ذهنیت عمومی نسبت به مداخلهی نظامی خشونت بار جمهوری اسلامی ایران بر علیه مردم سوریه، معنا و مفهومی دیگر بخشیده است، رویكردی غیر از تایید و همسویی با جنایت.
(١) https://bit.ly/32wufUf
(٢) https://bit.ly/2MUvq9z
(٣) https://wikileaks.org/plusd/cables/06PARIS4218_a.html
(٤) https://warreports.org/2017/05/05/1448549682068931_1921038441486717/?fbclid=IwAR1INBbo-Af583zDKIJCtnkT1a1fagmiuD2oHtq6UX3B8LTbPW09zyYrlvw
(٥) https://bit.ly/2VYAHkH
سراقب، ادلب، ۴ فوریه ۲۰۱۸:https://goo.gl/Pt4JXu
خانالعسل، حلب غربی، ۲۲ آگوست ۲۰۱۷: https://goo.gl/F45TfD
لطامنه، حما، ۲۵ مارس ۲۰۱۷: https://goo.gl/fXKQpA
کفرزیتا، حما، ۱ اکتبر ۲۰۱۶: https://goo.gl/jbBzaF
حلب شرقی، نوامبر و دسامبر ۲۰۱۶: https://goo.gl/2zV1nv
دوما، ۷ آوریل ۲۰۱۸: https://goo.gl/K1eR9J
کرونا در ایران امنیتی شد؟ محمدرضا محبوب فر