Saturday, Aug 21, 2021

صفحه نخست » برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، عامل فقر و گرسنگی ملت‌های ایران و لبنان

pen20-1.jpgایندیپندنت فارسی - بدیع یونس

پس از انعقاد توافق هستهای، باراک اوباما، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا، بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار به رژیم ایران هدیه داد. این پول به‌ جای اینکه به نفع شهروندان ایران هزینه شود، برای بی‌ثبات‌‌سازی منطقه و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی وفادار به رژیم جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه خرج شد. با این حال،‌ جانشین او، دونالد ترامپ، با اِعمال سیاست فشار حداکثری و قرار دادن ایران در لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی بین‌المللی (اف‌ای‌تی‌اف)، ذخایر ارزی (دلار) ایران را به پایان رساند تا اینکه هزینه دور زدن تحریم‌ها به حدی بالا رفت که از سال ۲۰۱۷ به بعد، قاچاق صادرات و واردات کالا حدود ۳۰۰ میلیارد دلار برای رژیم ایران هزینه برداشت.

علی ربیعی، سخنگوی دولت حسن روحانی، ۹ اسفند ۱۳۹۹ تصریح کرد: «هزینه مبادله به‌شدت گزاف شده و لیست سیاه مهم‌ترین مسئله برای ایران پس از تحریم‌های مستقیم است.» عبدالناصر همتی، رئيس پیشین بانک مرکزی ایران، نیز سخنان علی ربیعی را تایید کرد. در نتیجه، ذخیره ارزی ایران از ۱۲۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ به ۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ کاهش یافت. از آن زمان، ایران به بحران شدید اقتصادی وارد شد و این امر بر گروه‌های وابسته به رژیم تهران از جمله حزب‌الله لبنان تاثیری چشمگیر و آشکار گذاشت.

قبل از سال ۲۰۱۷، رژیم ایران بدون اینکه به وضعیت ناهنجار زندگی مردم و توسعه اقتصادی در کشور خود اهمیتی قائل شود، همه ساله میلیاردها دلار به گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به خود در منطقه می‌داد اما از سال ۲۰۱۸ به بعد، گروه‌های یادشده ناگزیر شدند به‌ منظور کمک به رژیم ایران و تلاش برای بیرون کشیدن آن از ورطه وخیم اقتصادی، سهمی به عهده بگیرند.

مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی

به این ترتیب، این گروه‌ها در دو بُعد نقش ایفا کردند: نقش داخلی برای تامین برخی از هزینه‌های خود و نقش خارجی (ایرانی) برای تامین دلار برای رژیم تهران. البته گروه‌های مزبور این اقدام را از طریق اقتصاد موازی خود بر ویرانه‌های اقتصاد رسمی، همان‌گونه که در لبنان اتفاق می‌افتد، انجام می‌دهند. حزب‌الله لبنان با بهره‌جویی از تسلطی که بر دولت لبنان دارد، توانست دلارهای موردنیاز رژیم ایران که را در خزانه رهبری و سپاه پاسداران انباشته می‌شوند تامین کند و این اقدام، نه تنها به سود مردم ایران و لبنان تمام نشد که آن‌ها را بیش از پیش در قعر فقر و درماندگی فرو برد.

البته وضعیت وخیم و ناهنجار ایران برای اغلب مردم جهان آشکار است اما ماجرا در لبنان از این قرار است:

پس از سال ۲۰۰۵، سازمان حزب‌الله لبنان از طریق تفاهم‌های سیاسی (۲۰۰۶)، ترورها (۲۰۰۵ تا ۲۰۲۱) یا به دست گرفتن کنترل پایتخت در سال ۲۰۰۸، بر لبنان حکومت کرد. با این حال، لبنان در بازه زمانی ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۸ توانست با کمترین درآمد اقتصادی که داشت، همچنان مسیر خود را بپیماید. بهبود اندک و مقطعی وضعیت امنیتی همراه با ثبات نسبی گردشگری در لبنان به مردم این کشور قدری امید و آرامش داد اما در سال ۲۰۱۸، همین امیدواری اندک نیز به پایان رسید و لبنان در سراشیبی سقوط قرار گرفت. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که چرا لبنان سقوط کرد و مسئول فروپاشی این کشور کیست؟

با بازگشت تحریم‌های آمریکا علیه ایران در سال ۲۰۱۸، حسن نصرالله دستورهایی از تهران دریافت کرد که از این قرار بودند: «قدرت را در دست شما دادیم، از آن برای بقا و حفظ موقعیت خود استفاده کنید و آماده باشید تا آنچه در این مرحله نیاز داریم برای ما فراهم کنید». حزب‌الله سالانه حدود ۸۰۰ میلیون دلار از دولت ایران بودجه دریافت می‌کرد و حسن نصرالله، رهبر این سازمان، در یکی از بیانیه‌هایش گفته بود: «تا زمانی که ایران پول دارد، ما هم پول داریم؛ همه نیازهای ما از بودجه، حقوق رزمندگان، خوراک و پوشاک تا موشک و راکت مستقیم از جمهوری اسلامی ایران می‌رسد.»

شاید بسیاری از مردم متوجه این نکته که «تا زمانی که ایران پول دارد، ما هم پول داریم» نشده باشند، اما رژیم ایران به‌خوبی می‌داند که وضعیت اقتصادی‌اش خوب نیست. بنابراین حسن نصرالله باید در این مرحله حساس مسئولیت را بر عهده گیرد تا هم به بقای خود را در این شرایط مهم ادامه دهد و هم نیازهای تهران را برآورده کند.

به این ترتیب، حزب‌الله اقدام‌هایش را آغاز کرد و همه‌ چیز از طریق اقتصاد سیاه که شماری از نهادهای اجتماعی همچون «بنیاد شهید»، «کمیته امداد»، شرکت‌های پیمانکاری و شرکت‌های زیرساختی علاوه بر تعاونی‌های مصرف‌کننده، تولیدکنندگان لاستیک صنعتی و تجارت خودرو را شامل می‌شد، به ضرر مردم لبنان تمام شد. البته برجسته‌ترین شاخص در اقتصاد موازی حزب‌الله «موسسه قرض‌الحسنه» است که بیشتربه یک بانک مرکزی برای گرداندن سیستم مالی حزب‌الله شبیه است که به گفته حسن نصرالله، در چند سال اخیر حدود دو میلیارد دلار از طریق آن ردوبدل شده است. در نتیجه، حزب‌الله با ایجاد شبکه مالی و صرافی‌ها پیوسته در تلاش برای جمع‌آوری دلار و ارسال آن از طریق زمینی به سفارت ایران در سوریه بود.

از سوی دیگر، تسلط حزب‌الله بر نهادها و مراکز خدمات عمومی مانند فرودگاه، بندرگاه و گذرگاه‌های مرزی، زمینه قاچاق و تجارت غیرقانونی برای این سازمان را فراهم می‌کند و در نتیجه، به اقتصاد موازی در لبنان کمک می‌رساند. تداوم این روند به کاهش شدید درآمدهای گمرکی منجر شد و ذخیره ارزی بانک مرکزی لبنان را به پایان رساند، زیرا برای اکثر کالاهای قاچاق مانند سوخت و گندم، با توجه به نرخ رسمی مبادلات لیره در برابر دلار (یک دلار برابر با ۱۵۱۵ لیره)، از طریق بانک مرکزی یارانه دریافت می‌شود.

پس از سال ۲۰۱۸، حزب‌الله برای جبران آنچه از ایران دریافت کرده بود، سعی می‌کند رژیم تهران را با پول مردم لبنان حمایت کند؛ در حالی‌ که ملت ایران از این پول هیچ سودی نمی‌برند و همه این ثروت و دارایی به حساب خامنه‌ای و سپاه پاسداران واریز می‌شود. به همین دلیل، حزب‌الله ورود سوخت از ایران را خواستار شد تا آن را در بازار لبنان به فروش رساند و پولش را به دلار به ایران بازگرداند؛ حتی اگر این امر به افزایش سرسام‌آور نرخ دلار در لبنان منجر شود.

البته فروش نفت ایران در بازار لبنان تنها هدفی نیست که رژیم تهران آن را دنبال می‌کند، زیرا حزب‌الله علاوه بر این اقدام، دارو و تجهیزات پزشکی هم از ایران وارد کرده و قیمت آن‌ها را به دلار به ایران فرستاده است که در نهایت به سود سپاه پاسداران تمام می‌شود.

در واقع، سیاست راهبردی اقتصاد مقاومتی از فرودگاه‌ها و بندرگاه‌ها تا گذرگاه‌های زمینی لبنان به نفع رژیم ایران در حال اجرا است. هنگامی که لبنان بندر بیروت را از شرکت‌های عثمانی و فرانسوی پس گرفت و میلیاردها دلار در ازای بازگرداندن این بندر پرداخت، حزب‌الله با بهره‌برداری از نفوذ خود در کشور، این بندرگاه را برای ورود و قاچاق هرنوع کالا و اجناس باز کرد؛ بدون اینکه مالیات یا حق‌الزحمه‌ای پرداخت کند.

با این حال، حزب‌الله به درامدهای میلیارد دلاری‌اش از این بندر هم اکتفا نکرد و تصمیم گرفت موشک، سلاح و نیترات آمونیوم را از طریق این بندر به لبنان وارد و بدون رعایت معیارها و پروتکل‌های لازم، در انبارهای بندرگاه ذخیره کند. تردیدی نیست که انفجار فاجعه‌بار ۴ اوت ۲۰۲۰، که به ویرانی کامل بندرگاه بیروت و نیمی از پایتخت لبنان منجر شد، ناشی از مواد خطرناکی بود که در انبارهای بندرگاه ذخیره شده بود.

در فرجام، می‌توان گفت که حزب‌الله و در پس آن رژیم ایران، لبنان را به سرنوشت تیره و فاجعه انگیزی محکوم کردند که آینده آن را مذاکرات ایران و آمریکا در وین تعیین می‌کند. اگر تهران بتواند با واشنگتن به توافقی شبیه سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ برسد، قدرت رژیم جمهوری اسلامی ایران نه تنها در سطح داخلی، بلکه در سطح منطقه نیز افزایش خواهد یافت و لبنان نیز از نظر سیاسی کاملا به کنترل حزب‌الله درخواهد آمد. هرچند اگر ایران و آمریکا نتوانند برای بازگشت واشنگتن به برجام به توافق برسند، باز هم مردم ایران و لبنان باید هزینه این خسارت را متحمل شوند.





Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy