ویژه خبرنامه گویا
برای درک بیشتر از ابعاد ویرانگر «انقلاب اسلامی» نگاهی بر دگرگونیهای فرهنگی در کردار و اندیشه ایرانیان پس از وقوع این فاجعه جایگاه ویژهای دارد.
اگرچه هیچیک از ساختارهای ملی جامعه ایرانی از سلاخیهای رژیم در امان نمانده، به تازگی این بار حتی جغرافیای انکارناپذیر تاریخی و باستانی کشور ما هم دستخوش یک تجاوز دیگر رژیم قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزاری رویترز، بنی گانتز وزیر دفاع اسرائیل میگوید جمهوری اسلامی «در پایگاه هوایی کاشان نحوه استفاده و هدایت پهپادها را به گروههای نیابتی خود آموزش میدهد و این پایگاه نقطه کلیدی در صدور تروریسم هوایی ایران به منطقه است».
بنی گانتز در سخنرانی خود در دانشگاه رایخمن شهر هرتزلیا افزوده: «تروریستهای متحد ایران با هدف استفاده از پهپادهای ساخت این کشور در پایگاه پهپادی کاشان آموزش میبینند».
به گفته وی، «صدها فروند از این پهپادها هم اکنون در یمن، عراق، سوریه و لبنان وجود دارند و تروریسم نیابتی ایران در زیر پوشش ارتشهای تروریستی سازمان یافته» گسترش یافته است.
با توجه به نفوذ سازمانهای اطلاعاتی اسراییل در دستگاههای نظامی و امنیتی رژیم، در این گفتههای بنی گانتز نباید شک کرد. اما باید وحشت کرد که در جنون مذهبی و جنگ نانوشتهای که رژیم به قیمت نابودی ایران علیه اسراییل به راه انداخته، شهر تاریخی و گردشگری میهن ما، کاشان، امروز به «پهپاد آباد» تبدیل شده است.
کاشان در منطقهای به نام «سیلک» در قلب جغرافیای ایران، یکی از کهن ترین تمدنهای جهان با قدمتی هفت هزار ساله و اثری ثبت شده از سوی یونسکو، عنوان نخستین تمدن شهرنشینی انسانها را نصیب خود کرده است.
در تاریخ معاصر ایران نام شهر کاشان با محل تبعید و قتل امیرکبیر، تاسیس نخستین کارخانه تولید منسوجات در کشور، و مرکز مهم پیروان آیین بهایی مترادف بوده است.
شهر گل و گلاب و پایتخت فرش و قالی جهان، قوم تاریخی یهود کاشان را به نام «اورشلیم کوچک» لقب داده اند.
از طنزهای تلخ تاریخ کشور ما نیز همین بس که شهری که رژیم ضد ایرانی حاکم بر آن به مرکز ماجراجوییهای خود علیه قوم یهود در کشور اسراییل تبدیل کرده، یهودیان ایرانی متولد آن از جمله میهن پرست ترین هموطنان ما هستند که جز سربلندی و نام آوری برای ایران گامی در زندگی پربار خود برنداشته اند.
نمونه حی و حاضر چنین ایرانیانی داود آلیانس (لرد دیوید آلیانس) است که کتاب زندگینامه خود را «بچه کاشی» نام گذاشته است.
لرد آلیانس که در سال ۱۳۲۹ خورشیدی (۱۹۵۰ میلادی) در هجده سالگی با تنها ۱۴ پوند کاشان را به مقصد شهر منچستر در انگلستان ترک کرد، تنها ۱۰ سال بعد به مقام یکی از بازیگران اصلی صنایع نساجی بریتانیا رسید و در دهه ۱۹۹۰ میلادی مطبوعات این کشور او را سلطان نساجی جهان معرفی کردند و ملکه الیزابت لقب لرد را به وی اهدا کرد.
پروفسور گوئل کهن، یکی دیگر از مفاخر علمی ایرانیان در دانشگاههای معتبر جهان که زندگینامه لرد آلیانس را ترجمه فارسی و ویرایش تاریخی کرده است در مقدمه «بچه کاشی» مینویسد:
«همچنان که صفحات این کتاب نشان میدهد، داود آلیانس در هر فرصتی از بازگویی زندگینامه خود از افتخار ایرانی بودن و شهروندی شهر کاشان سخن میگوید و از عطر گلاب قمصر و جلوه باغهای دل افروز فین کاشان عاشقانه یاد میکند. او همچنان در جایگاه کنونی نیز خود را بچه کاشی و داود کاشی مینامد».
بد نیست برای خاتمه کلام، تنها بخشهای مربوطه و کوتاهی از کتاب «بچه کاشی» را که نویسنده خواندن آن را برای نسل جوان کشور آموزنده تر از هر دانشگاهی معرفی میکند در اینجا نقل کنیم:
» این روزها (برای ادامه معالجه سرطان) اوقات زیادی را در شهر تل آویو میگذرانم. درست در تیررس راکتهای ساخت ایران و شلیک شده توسط حماس که پانزده ثانیه پس از پرتاب به تل آویو میرسند. تحت این شرایط آن چه تمام فکر و ذهنم را به خود مشغول داشته این است که چطور میتوان به این جنون خاتمه داد و صلح را به این سرزمین جنگ زده آورد؟ صلحی پایدار که به نفع هر دو طرف اسراییلیها و فلسطینیها باشد..... تلاشهای آمریکا و اروپا و کشورهای مسلمان برای این منظور با شکست روبرو شده. به عقیده من تنها کشوری در جهان که قادر خواهد بود این گره کور را بگشاید ایران است. ایران که با فرهنگ هر دوطرف آشناست و از نفوذ لازم برای میانجیگری برخوردار است.... اجداد یهودی ما در برخی از مقاطع تاریخ ایران دوران دشوار و آشفتهای را تجربه کردند اما رضا شاه به یهودیان ایران آزادی داد و فرزندش محمد رضا شاه هزاران یهودی رانده شده از عراق و چند کشور عربی دیگر را در ایران پذیرفت تا بتوانند برای شروع زندگی دوباره به آمریکا و اروپا و اسراییل بروند.... من به میراث ایرانی خود و رابطهام با محمد رضا شاه پهلوی افتخار میکنم. مردی که متاسفانه دست کم گرفته شد و غرب با او ناجوانمردانه رفتار کرد. به ویژه در آخرین سال عمرش که مبتلا به سرطان و به شدت بیمار بود.... شاهی که من میشناختم چهرهای به مراتب خوش طینت تر و انسان تر از دیوی بود که دشمنانش از او ترسیم کرده بودند و اکنون زمان آن فرا رسیده که نقش او در تاریخ ایران و خاورمیانه بازنگری شود...البته شاه میتوانست برای حفظ قدرت و سلطنت خود بجنگد ولی او هرگز سلطنت را با ریختن خون مردمش نمیخواست...» . »
(لازم به یادآوری است که همه درآمدهای فروش کتاب «بچه کاشی» در اختیار «بنیاد خیریه فریبرز مطلوب» قرار میگیرد. لرد آلیانس همچنین یکی از بزرگترین پشتیبانان مالی سازمانهای ایران شناسی، خیریه پزشکی برای بیماران سرطانی و دانشگاه منچستر است)
مهر ماه، ابوالفضل محققی
آیندهی جهان و آیندهی ایران، کورش عرفانی