دیپلماسی ایرانی - نویسنده: هادی دادمهر، پژوهشگر حقوق و روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: دکتر ابومحمد عسگرخانی، دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران عموماً از طریق مواضع سرسختانه ای که در توجیه سیاست هسته ای تهاجمی توسط ایران اتخاذ کرده است شناخته می شود. این تقریب به ذهن ابداً دور از انتظار نیست زیرا وی نه تنها در کلاس درس بلکه گاه در مصاحبه های عمومی نیز به صراحت از ضرورت ساخت بمب هسته ای توسط ایران سخن راندهت و از تعلل تمامی دولت های نظام جمهوری اسلامی در دستیابی به این هدف انتقاد کرده است. ایشان گاه به دولتمردان زمان جنگ می تاخت که چرا فرصت جنگ 8 ساله بخصوص مقطع تاریخی بمباران سکوهای نفتی ایران توسط ایالات متحده را از دست دادند و به نظرات وی در خصوص خروج از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (با استناد به ماده 10 پیمان در خصوص حق خروج در هنگام به خطر افتادن منافع حیاتی دولت ها) توجه نکردند و گاه به دولت های پس از جنگ معترض بود که چرا استراتژی واحد برای تقویت توان انفجاری هسته ای ندارند و به صورت سینوسی عمل می کنند.
دکتر عسگرخانی در پاسخ به سوالات منتقدان درباره منطقی و عملی نبودن سیاست دستیابی ایران به سلاح هسته ای، با خونسردی مثال زدنی و حوصله بسیار، اصول سیاست بازدارندگی در روابط بین الملل را برای مخاطب تشریح می کرد تا دامنه دانش آکادمیک خود درباره نحوه کنشگری دولت ها به عنوان بازیگران عقلانی را در دنیای قدرت محور و فاقد اقتدار مرکزی به تصویر بکشد و در نهایت اثبات کند که دولت ها برای پرهیز از جنگ باید مولفه های قدرت سخت را افزایش بدهند.
بدین ترتیب این استاد روابط بین الملل دانشگاه تهران را می توان مهمترین پژوهشگر متخصص در حوزه مطالعات هسته ای دانست که بخصوص در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد معتقد بود جمهوری اسلامی باید دست از تعلل بردارد و هر چه زودتر به صورت علنی اقدام به آزمایش هسته ای کند تا سرانجام همانند هند و پاکستان حضور ایران در باشگاه دولت های هسته ای ثبت شود. در این میان اگر از هزینه های اخذ این تصمیم دشوار با ایشان سخن گفته می شد پاسخ می آمد که هزینه ها قطعاً سنگین خواهد بود اما تضمین بقاء و تمامیت سرزمینی ایران ارزش این هزینه را دارد. در واقع وی ورای رنج گذرای ایرانی ها در این مقطع تاریخی، به آینده ای چشم دوخته بود که در آن یقین داشت بمب اتم می تواند امنیت و هویت ایران را در قبال خطرات خارجی تضمین کند.
متاسفانه چندی پیش دکتر عسگرخانی را از دست دادیم. پیام تسلیت برخی وزرا و مقامات دولت سیزدهم از جمله وزیر محترم امور خارجه و خصوصاً اشاره ایشان به "نظرات منحصر به فرد دکتر عسگرخانی در خصوص موضوع هسته ای"، می تواند نشانه ای از همدلی با آراء و روحیه استقلال طلبی این استاد رئالیست روابط بین الملل داشته باشد. در این راستا نویسنده به عنوان یکی از پژوهشگرانی که افتخار اتمام پژوهش دوره کارشناسی ارشد روابط بین الملل را تحت راهنمایی دکتر عسگرخانی داشته است، در این نوشتار قصد دارد دور از فضای تبلیغات رسانه ای و تصویری که از ایشان به مخاطب عام ارائه شده است، به تبیین یکی از ابعاد کمتر شناخته شده شخصیت علمی ایشان بپردازد.
اگر جستجوی اینترنتی راجع به مواضع سیاسی دکتر عسگرخانی را رها کرده و گذاری به قفسه کتاب های علمی رشته روابط بین الملل بیندازیم با یک کتاب معروف روابط بین المللی مواجه خواهیم شد که تصور نگارش آن توسط دکتر عسگرخانی برای بسیاری دشوار خواهد بود. زنده یاد عسگرخانی در دهه 80 و از متن تفکر رئالیستی در دانشگاه تهران، کتاب رژیم های بین المللی را منتشر کرد تا برای نخستین بار ضمن وارد ساختن ادبیات مفهومی رژیم های حقوقی به فضای دانشگاهی ایران، توجه همفکران دانشگاهی خود را به اهمیت هنجارها، اصول و قواعد بین المللی معطوف کند.
رژیم های بینالمللی را در تعریف میتوان نهادهایی دانست که تماماً هنجار بنیاد هستند و دربرگیرنده اصول، هنجارها، قواعد و رویه های صریح یا ضمنی تصمیم گیری دولت ها هستند. رژیم ها به تنظیم محاسبات عقلانی دولت ها کمک می کنند و هزینه تصمیم های بین المللی را بین دولت ها تقسیم می کنند. دکتر عسگرخانی در این کتاب تاثیرگذار، استقلال نسبی رژیم های حقوق بین الملل را می پذیرند و از توانایی آنها برای اثرگذاری بر رفتار بازیگران بین المللی سخن می گوید. در منطق دکتر عسگرخانی، قطعنامه های ملل متحد به عنوان بخش مهمی از عناصر تشکیل دهنده رژیم های بین المللی، همچون بذرهایی به تصویر کشیده می شوند که در ابتدا به شکل گیاهان ضعیفی ظاهر شده است اما در ادامه به چنان درختان تنومندی تبدیل می شوند که به تنهایی یک رویه تصمیم گیری را شکل می دهند.
در قضایای مربوط به تهاجم ایالات متحده و متحدان به افغانستان و عراق که متعاقب حوادث تروریستی 11 سپتامبر رخ داد، ایشان از معدود اساتید روابط بین المللی بودند که بر ضرورت تحلیل نقش قطعنامه های صادره توسط شورای امنیت و مجمع عمومی، کنوانسیون های مبارزه با تروریسم و هنجارهای بین المللی در شکل دادن به یک رژیم حقوقی مبارزه با تروریسم و از این طریق هموار ساختن مسیر تهاجم به افغانستان و عراق تاکید داشتند. پر واضح است که از نگاه وی همچون بسیاری از رئالیست های روابط بین الملل، حقوقی یا غیر حقوقی بودن حملات مذکور اهمیت چندانی نداشت اما نکته مهم و مورد تاکید ایشان، ضرورت غفلت نکردن پژوهشگران روابط بین الملل از نقش رژیم های حقوقی در اجرایی سازی سیاست های بین المللی بود.
پژوهشگران حوزه مطالعات بین الملل نیک می دانند که طیف رئالیست های روابط بین الملل عموماً برای حقوق بین الملل جز یک نقش حاشیه ای قائل نیستند. رئالیست ها اساساً حقوق بینالملل را یک متغیر مستقل و تأثیرگذار بر اراده دولت ها نمیبینند و معتقدند دولت های قدرتمند صرفاً هنگامی حقوق بینالملل را اجرا میکنند که در راستای منافع ملی آنها باشد و دولت های ضعیف نیز تنها زمانی به رعایت قواعد حقوقی بینالمللی تن میدهند که توسط دولت های بزرگ وادار به تبعیت بشوند. بنابراین آنها در تحلیل های خود نقش چندانی برای رژیم های حقوقی قائل نیستند و رژیم ها را دست نوشته و تابع منافع قدرت های بزرگ می دانند.
حال اینکه چگونه یک استاد روابط بین الملل می تواند در آن واحد هم خود را رئالیست و در اردوگاه فکری کنت والتز معرفی کند (در حالی که رئالیسم در میان نظریه های روابط بین الملل، دورترین فاصله را با حقوق بین الملل دارد) و هم با اشتیاق از کارایی رژیم های بین المللی و همفکری خود با رابرت کوهن سخن بگوید (در حالی که رژیم های بین المللی در متن نظریه نهادگرایی و در نزدیک ترین فاصله به حقوق بین الملل جای می گیرد) معمایی است که باید توسط خود استاد عسگرخانی تبیین می شد و البته این فرصت به تلخ ترین شکل برای همیشه از ما سلب شد. با این وجود کمترین ثمره علمی حضور ارزشمند دکتر عسگرخانی در دپارتمان روابط بین الملل، آشنا ساختن دانشجویان روابط بین الملل با مفاهیمی بود که حلقه ارتباط میان رشته روابط بین الملل و حقوق بین الملل است.
در همین راستا و در مقام استفاده عملی از آموزه های دکتر عسگرخانی، مناسب است مقامات دولتی بخصوص مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور که با ارسال پیام تسلیت نسبت به بزرگداشت نام این دانشمند ارزشمند اقدام کرده اند، در کنار توجه به نظرات منحصر به فرد دکتر عسگرخانی در خصوص موضوع هسته ای، به هشدارهای علمی ایشان درباره تبعات تصویب قطعنامه هایی که می تواند زمینه حقوقی لازم برای تهدید علیه تمامیت ارضی کشور را فراهم سازد نیز توجه کنند.
در شرایط حساس کنونی که مجدداً موضوع مذاکره با غرب پیرامون برنامه هسته ای جان گرفته به نظر می رسد بهتر است به جای برجسته ساختن مواضع پیشین زنده یاد دکتر عسگرخانی در خصوص سیاست تهاجمی هسته ای (که البته خود در یکی از مصاحبه های اخیر آن را تعدیل کردند)، به آموزه های ماندگار ایشان درباره نقش غیر قابل انکار قطعنامه ها، نهادها و کنوانسیون های بین المللی در بسترسازی و توجیه سیاست های خصمانه علیه کشور توجه شود تا راه برای امتحان مجدد یک بازی قدیمی با حاصلضرب صفر مسدود شود.