جدیت و میزان واقعی اعتقاد ما در قالب افراد و سازمانها در مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی به میزان پرداختن شبانهروزی و صمیمانه ما بدون پیشداوری، بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و گروهی و عشق به آیندهی این سرزمین و مردم آن ممکن میگردد.
در تلاش تکتک افراد و جربانهای سیاسی برای شکل دادن و واقعیت بخشیدن به یک نیروی متشکل فراگیر که بتواند یکپارچه از مبارزه مردم و خواستههای آنها حمایت کند همپای آنها در صحنهی مبارزه حضور یابد تبارز مییابد. تلاش برای تجمیع تمامی نیروهای اپوزیسیون حکومت اسلامی جهت یافتن راهی واقعی وعینی برای رسیدن به نتیجه مطلوب.
استفاده از تمامی امکانات، پتانسیل و تواناییهای خود بدون چشمداشت فردی و گروهی صرفاً در خدمت به جبهه مبارزه با جمهوری اسلامی و حرکت برای ایجاد یک همگامی و اتحاد عمل مشترک است که معیار پایبندی ما را به مردم نشان میدهد.
هر گونه فاصله گرفتن از واقعیتهای اجتماعی و برجسته کردن مسائل جنبی که ما را از پرداختن به مسئله اصلی باز میدارد و در عمل ما را در لابیرنتی اسیر میکند که مرتب دور خود بچرخیم و کلافی تنیدهشده از بخشی واقعیت، بخشی ذهنیت، بخشی پیشداوری، بخشی عادت، بخشی نقش افراد جاافتاده در سیستم تفکر وعادتکرده به یک شیوه مبارزه که سازمان و یا گروه را ملک طلق خود میدانند با حق آبوگل برآن، ما را به بیراهه میبرد.
ارزشگذاریهای پوپولیستی باقیمانده از دوران انقلابیگری که هرگز عمیقاً به نقد آن ننشستهایم و هنوز آن دوره را در قضاوت نهایی قسمتی قابل توجه از افتخارات خود میدانیم و ناخودآگاه در برخورد با مسائل بهخصوص در ارتباط با دیگر جریانهای سیاسی و افراد به همان شیوه عکسالعمل نشان میدهیم، نقطه ضعف جدی ما در برخورد با دیگر جریانهای سیاسیست.
نگاهی که هنوزملاک دوری و نزدیکی ما به این یا آن جریان سیاسی و اجتماعی را تعیین میکند که حاصل آن درجازدن، نهایت دلخوش کردن به گروه یا سازمانی است که به آن تعلق داریم، در آن فعالیت و بهگونهای سلطنت میکنیم! شاید از این روست که در هیچ جبههای نمیگنجیم! «ما را پادشاهی در پوست گردویی که آن را بخشی از جهان میدانیم کفایت میکند.»
درست است که حزب چپ و سازمان فدائیان اکثریت مانند مجاهدین دیواری از آهن دور خود نکشیده و بساطی از تشیع در قالب رهبر غایب و سلطنت در سیمای رهبر حاضر بهراه نینداخته و خود را تافتهای جدابافته و بالای دیگر جریانها نمیداند! درست است که پیوسته از دموکراسیِ درونسازمانی دفاع کرده، انتقاد از خود و رهبری را تا عالیترین سطح قبول داشته است، اما این آزادی، دمکراسی و باز بودن که باید خود را در حرکت اجتماعی، همگامی و گفتوگوهای روشن و سازنده در جهت ایجاد یک اتحاد عمل متمرکز نشان دهد، همیشه توسط دیواری نامرئی پیچیده در قالب تزهای ذهنی افراد قدیمی و تأثیرگذارعملاً محدود گردیده و بهنوعی به چرخیدن خوشآیند در سایهی دمکراسی درونگروهی و بحثهای طولانی که سالهاست تکرار میشود، تبدبل گردیده است.
عادت و رضایت گروهی بحثکنندگانی که سخت بر هم میتازند، بحثوجدل میکنند و فکر میکنند بحثهای پایانناپذیر نظری که چندین دهه است در شکلهای مختلف در این سازمانها جریان دارد، تنها بحثهای مهم جنبش انقلابی است که سرنوشت انقلاب و ائتلافها را روشن مینماید و از استقلال سازمانی آنها دفاع میکند.
رهبرانی که در یک ماراتن نیمقرنی به هم نزدیک میشوند، دور میگردند، همدیگر را تائید یا تکذیب میکنند، دلخور میشوند، با یادآوری خاطرات و سالها در کنار هم بودن محبتشان گل میکند؛ با خوشقلبی بدون کینه همدیگر را در آغوش میکشند، دور هم مینشینند اندکی استراحت میکنند؛ اما در نهایت با صرف این همه وقت و نیرو به هیچ نتیجهگیری مشخص و تاثیرگذار که بتواند عامل وصلکننده و نزدیکی جریانهای اپوزیسیون خارج از کشور به هم و جذب نسل جدیدی که باید جایگزین آنها گردد، نمیشوند.
نگاه دور از غرض بر آن چه که طی این ۴۰ سال بهدست آوردیم!
تشکیلاتی که متأسفانه گذشت ایام بدنه آن را کوچک و کوچکتر کرده زمان نقش خود بر چهره و توان رهبران پا از ۷۰ بیرون نهاده زده است، توان گرفته بیآنکه نیروی جوان، شاداب و پُرتلاشی جایگزین این نسل گردد! نگاه کنیم به یکنواختی نوشتهها، به نثر یادگارمانده از یک دوران که ما نیز به آن تعلق داریم، به محافظهکاری شدید در بطن هر نوشته و اعلامیه که به صورت شرطی شده در طول چند دهه خود را بر نوشتهها و نوع نگاهمان به مسائل اجتماعی و سیاسی تحمیل میکند.
بخشی از عدم دلکندن از اصلاحطلبان حکومتی و چشم بستن بر عملکرد آنها نیز از همین محافظهکاری نشأت میگیرد. محافظهکاری که خود را درعدم حمایت از کسانی چون مسیح علینژاد نشان میدهد و با بدبینی دست مدیای ساخته و پرداخته غرب را در پشت سر کسانی چون او جستوجو میکند اما اصلاحطلبان برآمده از کشور در جریان جنبش سبز را معزز میدارد.
از سرنگونی جمهوری اسلامی سخن گفته و مینویسند اما در هراساند که مبادا کلکشان به گوشهای از لباس آقای رضا پهلوی بخورد و همگامی آنها را در مبارزه با حکومت اسلامی در کنار او نشان دهد. از همین منظر شعار نه به جمهوری اسلامی چندان خوشآیند مذاقشان نمیشود. «باید دقت کرد!»
رهنمودها، اعلامیهها، فراخوانها بیآنکه بخواهند بهنوعی آغشته به همان تفکر و نوشته فرهنگ سیاسی حزب توده بدل میشوند. فاقد عناصر تازه و منطبق بر واقعیتهای جاری در بین مردم و نسل جوان. در آوردن میزان مراجعهکنندگان به ارگان و سایت این جریانهای سیاسی میزان اقبال جامعه را به خوبی بیان میکند.
اما چه باک که ما در هر دوره آنچنان سفتوسخت از فکر و عملکرد خود دفاع کردیم که مو لای درز آنها نمیرفت (من خود از مبلغان این دورهها بودم). تنها گذشت زمان و روند حوادث نادرستی آنها را ثابت کرد و ما را به نقد آن دوره کشید. بیآنکه این نقد واقعاً کاراکترسیاسی ما را دگرگون کند.
از اینرو هرگونه دوری گرفتن اعضا و هواداران سابق از این سازمانها بهمثابه فاصلهگرفتن از مبارزه طبقاتی و دلسپردن به غرب و سلطنتطلبان ارزیابی میشود بیآنکه نگاه و تحلیلی که مانع از دیدن واقعیتهای اجتماعی جامعهی امروز ایران میگردد، مورد توجه قرار گیرد.
هنوز تئوری توطئه، ترس از توطئههای امپریالیسم غربی از تندی برخوردهای ما در ارتباط با جمهوری اسلامی میکاهد و مانع ازهمگامشدن ما با دیگر جریانهای سیاسی میگردد؛ حداقل در این دوره معین زمانی که جمهوری اسلامی با تمامی سیمای سرکوبگر خود در صحنه ظاهرشده و چنین بیمهابا کشتار میکند، تخم ناامیدی، یأس و ترس در دل مردم میپاشد.
یکی از راههای امیدبخشیدن به مردم و استواربودن بر دفاع از منافع آنها تلاش و حرکت کردن در جهت ایجاد یک جبهه متحد از تمامی نیروهای اپوزیسیون تا آنجایی که مقدر است میباشد.
تنها با تشکیل چنین تشکلی است که میتوان از تلاش برای مبارزه با رژیم و امیدبخشیدن به مردم و دلگرمی آنها و قدم به میدان نهادنشان به امید آیندهی بهتر سخن گفت.
هرگونه دامنزدن به عدم این همگامی و تشکل عملاً آب ریختن به آسیاب حکومت است. آبی که در عمل از غلظت خونهای ریختهشده میکاهد و مانع از یکپارچگی اپوزیسیون خارج میگردد.
شکل دادن به یک اپوزیسیون همرأی و یکپارچه در همین بازه زمانی معین با توجه بر آنچه در بطن جامعه طاعونزدهی بیمار، گرفتار در فقر با فساد و سرکوب مداوم رژیم میگذرد، مهمترین وظیفه عاجل و لازم تمامی نیروهای سیاسی مخالف رژیم است.
امروز کمتر کسی است که درطول ۴۰ سال حکومت خشن، فاسد و جنایتکار حکومت اسلامی صابون این حکومت به تنش نخورده باشد و بهگونهای جدی خواهان سرنگونی آن نباشد. آیا زمان دور ریختن پیشداوریها، مفاهیم و تزهایی که سالهاست در عالم انتزاع در ذهن خود ساخته و واقعیت بخشیدهایم بیآنکه پای در واقعیت داشته باشد، نرسیده است؟ پس کی؟ و در کدام هنگام زمان حداقل نشستن دور هم نیروهای اپوزیسیون فرا خواهد رسید؟ امر نزدیکی جریانها و افراد سیاسی خارج از کشور جهت یک اتحاد عمل گسترده که زمینهساز یک جبههی فراگیر باشد کی صورت عملی به خود خواهد گرفت؟
زمانی برای یک گفتوگوی آغازین با نشستن رودررو و تلاش برای نزدیککردن نقطهنظرها جهت یافتن راههایی برای یک اتحاد عمل که سالها قبل باید صورت میگرفت!
این است وظیفه بزرگی که امروز بر گردن تکتک ماست! ایحاد یک فضای سالم برای گفتوگوی میهنی و یافتن راهی جهت شکلدهی به یک تشکل گسترده از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور برای یک مبارزه جدی و تأثیرگذار!
ابوالفضل محققی