بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ گریه خیزد روز وداع یاران (سعدی)
دوست قدیمی و برادر گرامی دکتر علی راسخ افشار، روز ۲۲ سپتامبر امسال از میان ما رفت و ما را به درد و اندوهی عمیق دچار ساخت.
سابقهی دوستی اینجانب با او به اولین سالهای دههی شصت میلادی میرسد که سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا در حال تاًسیس بود.
دکتر علی راسخ افشار یکی از بنیانگذاران اصلی سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا بود. او که از بدو تجدید فعالیت جبهه ملی درایران در سال۱۳۴۰ در تشکیل کمیتههای شهری این سازمان در آلمان نقشی فعال بازی کرده بود در اولین کنگرهی بزرگ آن که در سال۱۳۴۱ در ویسبادن آلمان با شرکت نزدیک به ۱۱۰نمایندهی منتخب از۳۳ کمیتهی اروپا متعلق به بسیاری از کشورهای این قاره برگذار میشد به ریاست آن کنگره انتخاب شد و با وجود برخی مشکلات که همواره در اینگونه کارها رخ میدهد کنگره را که بیش از۴ روز به درازا کشید با همکاری اکثریت بزرگ نمایندگان به بهترین وجهی اداره کرد.
برای او آموزش نظری و تاریخی اعضاء سازمان از اهمیت بسیار برخوردار بود و به همت او بود که کتابهای بسیاری که میتوانست در این زمینهها برای پیشرفت اطلاعات اعضاء سودمند واقع گردد از ایران خواسته میشد و در دسترس أعضاء جوان سازمان قرارمی گرفت.
او پس از پایان دورهی تخصصی خود و چندین سال پزشکی در بیمارستانهای آلمان به ایران رفت و حرفهی پزشکی را در وطن دنبال کرد اما در همه حال به راه خود و مبارزه وفادار ماند.
در سال۱۳۵۷، یعنی اندکی پس از ازسرگیری فعالیتهای رسمی جبهه ملی ایران در سال ۱۳۵۶، او به عنوان مسئول تشکیلات سازمان به فعالیت پرداخت.
علی راسخ افشار
دکتر راسخ با استقرار نظام رعب و وحشت جمهوری اسلامی پس از چندی ناچار به جلای وطن و عزیمت به کشور آلمان که سالیان جوانی و تحصیل خود را در آن گذرانده بود شد. وی بلافاصله پس از بازگشت بار دیگر با حضور در کنگرهی سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا که بتازگی تجدید تشکیلات کرده بود فعالیت سیاسی خود به عنوان یک مبارز نهضت ملی و عضو جبهه ملی از سر گرفت و تا پایان عمر ادامه داد.
دکتر علی راسخ افشار به ایران، مردم ایران و فرهنگ غنی و تاریخ پرافتخار کشور خودعشق میورزید و در کنار استقلال کشور، آزادی سیاسی و پذیرش هوشیارانهی اصول ناظر بر پیشرفتهای اجتماعی و فرهنگی مغرب زمین را شرط انکارناپذیر رهایی ملت و بازگشت ایران به دورانهای خلاق و پرافتخار تاریخ خود میدانست. او به دکتر مصدق به عنوان کسی که با نشان دادن راه آزادی و استقلال کشور از راه احترام به قانون و پایداری در راه این آرمان به پیشگام برجسته و درخشان این راه تبدیل شده بود ارادتی ژرف داشت.
پرویز داورپناه
دکتر راسخ که خمینی را بسیار خوب میشناخت هیچگاه یکساعت هم به وعدههای او باورنکرده بود. در سال۱۳۴۱، وقتی پس از غائلهی ۱۵خرداد یک عضو هیأت تحریریه ایران آزاد، ارگان رسمی سازمان، در پاریس مقالهای با عنوان «مصدق رهبر ملت، خمینی رهبر دین» را برای هیأت اجرائی فرستاد، دکتر راسخ بلا فاصله گفت «ملت ایران یک رهبر بیشتر ندارد و آن مصدق است.» مقاله برای نویسنده در پاریس ارسال شد و از او خواسته شد تا عنوان را تغییردهد. نویسندهی مقاله علی شریعتی بود که بعدها در ایران مشهورشد.
او در میان سران جبهه ملی جز به دکتر صدیقی که از او با عنوان «استاد من دکتر صدیقی» یاد میکرد و دکتر شاپور بختیار که شجاعت او را میستود و در پیامهای خود بیان میداشت، برای هیچیک صفت رهبری قائل نبود.
او در سالهای اخیر با ارسال پیام هایی به جلسات و مراسمی که در بزرگداشت دکتر شاپور بختیار از سوی نهضت مقاومت ملی ایران یا مشترکاً از سوی این سازمان و سازمانهای جبهه ملی ایران در اروپا برگذار میشد به تأیید گزینش و راه او به عنوان ادامه راه مصدق و نهضت ملی ایران پرداخته بود.
دکتر راسخ افشار با وجود سالخوردگی هنوز همچنان دارای ذهنی روشن و بیدار بود و در گفتگوهای دوستانه از راه دور و نزدیک با فکری آگاه و فعال در همهی زمینهها اظهار نظر میکرد و همچون گذشته با معرفی و توصیهی کتابهای جدید پرارزشی که بتازگی خوانده بود آنان را مرهون لطف خود میساخت.
با درگذشت دکتر علی راسخ افشار نهضت ملی ایران یکی از خدمتگزاران روشن بین، وفادار و ثابت قدم خود را از دست داد.
امروز که نزدیکان و یاران و دوستداران وی برای خاکسپاری وی در این مجلس گردآمدهاند، در این فقدان جبران ناپذیر و ضایعهی دردناک خود را در اندوه بزرگ همسر گرانقدر او خانم ایران میرعمادی راسخ افشار و فرزندان برومند او بهنام و ماندانا و خانواده ارجمند ایشان همدرد میدانم
برای همهی دوستدارانش شکیبایی بسیار آرزو میکنم، و اطمینان دارم که خاطرهی آن دوست از دست رفتهی عزیز همواره در میان ما زنده و گرامی خواهد ماند.
فرانکفورت، ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۱