مجید محمدی - العربیه
اکثر رسانههای غربی در سالهای اخیر از مقام رسانه تنزل کرده و به بوق تبلیغاتی تبدیل شدهاند. آنها کشته شدن قاسم سلیمانی و ابومهندس در حملهی پهپادی دولت ترامپ را یک اشتباه استراژیک و ترور نام نهادند اما کشته شدن ده افغانی غیر نظامی بعد از یک حملهی پهپادی را که هدفی جز نمایش واکنش به کشته شدن ۱۳ عضو تفنگداران دریایی نداشت نخست گزارش ندادند و پس از مشخص شدن موضوع با آن برخورد منفی نکردند. در حوزهی ایران البته دروغ پراکنیها و تبلیغاتشان روالها و انگیزههایی دیگر دارد.
هر گزارشی که از سوی سی ان ان، نیویورک تایمز و واشینگتن پست و صدها روزنامه و دهها شبکهی تلویزیونی دیگر در مورد ایران منتشر می شود بلافاصله سایتهای فارسی زبان داخل و خارج کشور آنها را قرقره می کنند. بوقهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بعد از ووک شدن رسانههای غربی و تمایل مثبت به اسلامگرایان آنها را رسانههای «امپریالیستی» و «صهیونیستی» نمینامند. هم این بوقهای تبلیغاتی و هم «برادران» سپاه و نیروهای شانزده دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از تمایل رسانههای غربی به اسلامگرایی آگاه هستند. به همین دلیل «نظام» برای این که نکند گزارشی تحقیقاتی و انتقادی در مورد ایران از این بوقها منتشر شود روالها و روندهایی را ایجاد کرده است.
جمهوری اسلامی چگونه رسانههای غربی را مهندسی میکند؟
انتخاب افراد مطیع و ضد آمریکایی
هر کسی در حوزهی ایران برای این بوقهای تبلیغاتی کار می کند- که طبعا باید در ایران افرادی را داشته باشند یا به ایران سر بزنند- با استمزاج از براداران سپاه و دستگاههای امنیتی یا در نظر گرفتن معیارهای آنها انتخاب می شود تا مشکلی برای آنها پیش نیاید و اعتماد «برادران» را کسب کنند. کسی که در مورد ایران دیدگاه انتقادی دارد هرگز به خبرنگار این حوزه ماموریت نمی یابد. این افراد اکثرا گرایش ضد آمریکایی و ضد امپریالیستی دارند (مثل بقیهی کادر گزارشی و خبری آنها) و تنها تفاوتشان با بقیه این است که اندکی فارسی میدانند و با «برادران» هم در ایران ارتباطاتی دارند. پرت بودن از شرایط ایران ملاک دیگر است.
با همین ملاکهاست که کسانی مثل توماس اردبرینگ یا جیسون رضاییان برای این کار انتخاب می شوند. برای عمق کار خبرنگاری آنها به خندههای اردبرینگ با بسیجیان و شکایت میلیارد دلاری رضاییان از ایران نگاه کنید در حالی که وی با لابی جمهوری اسلامی مدام فالوده می خورد. حتی یک گزارش تحلیلی، اطلاعاترسان و ماندگار از این دو در بارهی ایران نمیتوان پیدا کرد.
این افراد باید سالها از انتشار مطالب انتقادی و «سیاه نمایی» از حکومت خودداری کرده باشند و همین مسیر را دنبال کنند تا بتوانند به مقامات دسترسی داشته باشند. به کریستین امانپور ویزا میدادند به ایران برود چون در مورد جنایات رژیم ساکت بوده و در مسافرت به ایران نیز به سراغ مخالفان نمیرفته و در مصاحبهها هم سوال سخت نمیپرسیده است. فرناز فصیحی مدل آبرفتهی کریستیان امان پور است.
اثبات برادری
خبرنگاران غربی برای کار در ایران باید برادری خود را اثبات کنند به این معنا که برای مصاحبه باید به سراغ حسین شریعتمداری یا سردبیران «رسالت» یا «جوان» بروند تا آنها به عنوان سردبیر یک روزنامه به جهانیان معرفی شوند یا گاهی هم به سراغ مدیران خبرگزاری «فارس» و «تسنیم» بروند. افراد دیگری که اینها به عنوان میانه رو به سراغشان می روند کسانی مثل زیباکلام هستند که مداحی قاسم سلیمانی را می کنند و از «وزارت» برای مصاحبه اجازه دارد. بدین ترتیب رسانههای آمریکایی به بوق غیرمستیقم نظام تبدیل می شوند. برای این رسانهها حتی یک ایرانی مقیم اروپا و آمریکا غیر از اعضای لابی جمهوری اسلامی و رفقای آنها وجود ندارد که با آنها مصاحبه کنند چون «نظام» این را نمیخواند. این بوقها در عمل نشان میدهند که مطیع «نظام» هستند.
هدایت سپاه و نهادهای امنیتی
فعالیت دیگر برای اعتماد سازی گرفتن لید خبری از نهادهای امنیتی است. آخرین نمونهی این امر گزارش فرناز فصیحی از حذف فخری زاده است که مو به مو (به اسم منبعی که اسمش نباید بیاید) از روایت سپاه در خبرگزاری فارس در مورد این رخداد نقل شده است. این گزارش برای آن که سپاه در این ماجرا به قصور متهم نشود مملو از اغراق در باب روش حذف فخری زاده است. منبع فصیحی هیچ چیز دیگری غیر از «برادران» سپاه نیست. طرفه اینجاست که رسانههای فارسی زبان خارج کشور غذایی را که در آشپزخانهی سپاه پخته شده به اسم نیویورک تایمز به خورد ایرانیانی که به سایتهای جوان و فارس و صدا و سیما اعتماد ندارند میدهند.
تولیدات ارزشی با بسته بندی جدید
اقدام دیگر تولید محتوا توسط نیروهای ارزشی در خارج کشور برای بوقهای چپگرا در آمریکا است. برادران ارزشی مطالبی برای سایت اتلانتیک یا شورای روابط خارجی (چپهای ضد آمریکایی که از کشور خود متنفرند) تهیه میکنند و آنها این مطالب را منتشر میسازند. روز بعد این مطالب که توسط «برادران» تهیه شده به اسم نهادهای معتبر رسانهای و اندیشکدهها در کیهان و فارس و تسنیم منتشر شده و به خورد خلائق داده می شود.
نظرسازیهای بوقهای تبلیغاتی
یک گام فراتر از آن انتشار نتایج نظر سنجیهایی است که به اسم دانشگاه مریلند یا «ایران پل» اما در آشپزخانهی سپاه تهیه و به این موسسات (مجانی یا همراه هدایای دیگر) فرستاده میشود. بدون این اقدام خبرنگاران آن بوقها از آمدن به ایران منع میشوند. برادران میدانند چگونه بوقهای غربی را رام خود سازند. همینها بودند که قاسم سلیمانی را به عنوان محبوبترین چهره در ایران یا عملکرد جمهوری اسلامی در ماجرا کرونا را با ۷۷ درصد پذیرش از سوی ایرانیان به جامعه جهانی خوراندند.
برای نکاتی که گفته شد از ابتدا تا انتهای فرایند پختن این مواد در سپاه و نهادهای امنیتی و مهندسی خبرنگاران و رسانههای غربی شاهد وجود دارد. این سیاست جمهوری اسلامی است که دسترسی خبری رسانههای خارجی را ۱) کاملا تحت نظر امنیتی (تحت عنوان همراه گسیل شده از معاونت مطبوعاتی) قرار داده، ۲) آن را منوط به باجدهی میکند (مثل گزارش زنده مراسم تشییع سلیمانی توسط سی بی اس)، ۳) خود در این فرایند ورودی دارد (نظرسازیهای موسسات امنیتی) و ۴) با تسهیل کسب و کار برای رسانههای غربی (مثل راه اندازی تور گردشگری توسط نیویورک تایمز) آنها را به شریک تجاری خود تبدیل می کند.