Thursday, Oct 21, 2021

صفحه نخست » شکست آمریکا در افغانستان، نتیجه تحولات زیست بومی جهادیسم جهانی است، ژیل کِپِل، روزنامه لوموند، برگردان از علی شبان

Gilles_Kepel.jpgیادداشتِ مترجم:

«درس‌های گرفته شده از تلاشِ القاعده برای خود بزرگ نمائی که به شکست منجر شد و ائتلاف ِ متناقض ِ واشنگتن و تهران که صرفاً بنا به مقتضیاتِ گذرا صورت گرفته بود، مرحله‌ی جدید ِ جهادی گری را رقم زد که سرانجام به پیدایشِ داعش انجامید. افزون بر این، داعش ضدیت و تعارض امریکای دور دست، و ستیز بین ِ اسلام گرایانِ شیعه و سنی در سرزمین شام را به کلی به فراموشی سپرد تا تمام نیرویش را صرف ِ حملاتِ دیدنی و پُر سر و صدا به خاکِ اروپای نزدیک کند. و این مهم را نه از آسمان، بلکه به همتِ فرزندانِ مهاجران مسلمان و یا تازه مسلمان شده‌های اروپائی، به خوبی به نمایش گذاشت.» ژیل کِپِل

جنگِ بیست ساله در میدان‌های داخلی وُ خارجی غرب و بویژه آمریکا علیه تروریسم اسلامی فراز و فرود‌های بسیاری را پشت سر گذاشت که در آخرین پرده از صحنه‌های تاترال خود با تسخیر کابل به دست طالبان، این دوره با تلخ کامی به پایان رسید. در حالی که چین، روسیه و ایران به این توافق رسیده‌اند که وقت آن رسیده تا برتری غرب، ایالاتِ متحده و هم پیمان‌های اروپائی آنها را به چالش کشند، دربرابر آنها چه گزینه‌ی استرتژیکی برای غرب باقی‌مانده است؟ در روزنامه لوموند -۲۰ مه ۲۰۲۱- ژان سیلوستر مُنگرونیه «۱»، استاد دانشگاه و دارای دکترای جغرافیای سیاسی و پژوهشگر ژئوپولیتیک منطقه خاورمیانه، موقعیت غرب در برابر این ائتلاف را در مقاله بلندی بررسی کرده است. در بخشی از آن میخوانیم: خاورمیانه دوره ِ سختی را طی میکند و درگیری‌های اعراب و اسرائیل در دل ِ مسائل جغرافیای سیاسی منطقه قرار گرفته است. در «نبردِ اورشلیم» که حماس در راس آن قرار دارد و خود را آماده‌ی یک جنگِ تمام‌عیار کرده است، تنش‌های مداوم بینِ عرب‌های اسرائیلی در قلبِ چندین شهر اسرائیل - از جمله اورشلیم - میتواند انعکاس منطقه‌ای داشته باشد. آیا پیمانِ ابراهیم که بینِ چندین کشورِ عرب و اسرائیل به امضاء رسیده را میتوان محکوم کرد؟ بسیاری چنین فکر میکنند. یک چنین پیش‌بینی از نگاه این پژوهشگر، نیاز مندِ ژرفا نگری بیشتری است.

در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، اماراتِ متحده عربی، بحرین و اسرائیل در واشنگتن پیمانِ ابراهیم «۲» را امضاء کردند. و در پی آن، سودان و مراکش نیز رابطه خود با اسرائیل را عادی اعلام نمودند. علیرغم تردید پادشاه سعودی، عربستان ترجیح داد برای امضاء آن به خود فرصت بیشتری بدهد. در نخستین فراکاوی، بُرد وُ باختِ دولت‌های در گیر در این حرکت نشان داده است که به زیرِ سؤال بردنِ توافق نامه‌ی ابراهیم دشوار به نظرمیرسد. و بویژه به اسرائیل کمک خواهد کرد تا صلح داخلی را در نوار غزه در برابر تنش آفرینی حماس، راحت‌تر بر قرار کند. و دولت‌های عربی ِ هم پیمان با اسرائیل، دست اورا برای مقابله با خرابکاری‌های اخوان المسلمین، باز خواهند گذاشت.
و با پشتیبانی ایران از حماس، پیمان ابراهیم فراتر از در گیری اسرائیل وُ فلسطین، به موقعیتِ ژئوپولیتیک منطقه نظر دارد و موقتاً با توجه به شرایط ِ پیچیده در منطقه، این درگیری به مشکلِ درجه دوم بَدَل شده است. برخلاف اراده‌ی جو بایدن در پیش بردِ توافق ناقص اتمی، امضاء شده با ایران در ژوئیه ۲۰۱۵، تهدید ایران شکل غالب خود را حفظ کرده است. و اغازِ گفتگو‌های اولیه بینِ عربستان سعودی و تهران، هدفی جز دوری جستن از بد تر شدن اوضاع نخواهد داشت.

دو دیگر پژوهشگرِ فرانسوی - مارک هِکر «۳» و اِلی تنن بوم «۴» - در لوموندِ ۲ مه ۲۰۲۱، بیست سال جنگ علیه جهادیست‌های اسلامی را در پنج پرده از یک نمایشنامه دراماتیک چنین تعریف می‌کنند: پرده نخست بین سال‌های ۲۰۰۱-۲۰۰۶ با موجِ تکان دهنده‌ی «تروریسم ِ غول پیکر» آغاز میشود که آمریکا تا مدتی هاج وُ واج می‌ماند تا بتواند عکس‌العمل تندی نشان دهد. ۱۱ سپتامبر، خیلی زود، از چشم آمریکائی‌ها، به حمله‌ی پیرل هار بور «۵» Pearl Harbor در ۱۹۴۱ شبیه بود که نشانی از داخل شدن در یک جنگ را در خود داشت. نخستین صحنه این جنگ افغانستان بود. و سپس سالِ ۲۰۰۳، جنگ در عراق است که ضرباتِ جانانه‌ای به القاعده زد ولی آن‌ها از رو نرفتند و خود را با واقعیت اوضاع تطبیق دادند. و سعی کردند در عملیات خود از روشِ تمرکززُدائی بهره گیرند. و ازاین پس، به حملات ِتروریستی - هر کجا که ممکن بود- دست زدنند.
پرده دوم از این جنگ، که ما آنرا «دورانِ ضدِ شورش» می‌نامیم، بین سال‌های ۲۰۰۶-۲۰۱۱ است و زمان ِ جبرانِ هرج وُ مرجی است که در حملاتِ آمریکا به عراق پیش آمده بود. القاعده که خود را کمی خارج از گود می‌دید، پیوند خود با گروه‌های تروریستی محلی، برای مقابله با اشغالِ عراق و افغانستان را آغاز نمود. آمریکا توانست به موفقیت‌های نسبی در عراق نائل آید، ولی اوضاع در افغانستان رو به وخامت گذاشت و برای آمریکا و هم پیمان‌هایش از دست دادنِ نیرو‌های انسانی با هزینه‌های سنگین، فزونی گرفت.
پرده سوم، بین سال‌های ۲۰۱۱-۲۰۱۴، با «حیرانزدگی از بهار عربی» آغاز شد. در حالی که با مرگِ بن لادن و ترکِ عراق توسط امریکائی‌ها، به نظر می‌رسید که جنگ علیه ِ تروریست‌ها را میتوان خاتمه یافته دانست، ولی جهادیست‌ها نشان دادند که قادرند از واقعه‌ای که خارج از اراده آن‌ها اتفاق افتاده، شگفتی بیافرینند و در گیری تازه‌ای راه بیاندازند.
پرده چهارم بینِ سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۷، با ظهور ابوبکرالبغدادی، و اوج ِ قدرت داعش با بربریت ِ هر چه تمام تر آغاز می‌شود. و پنجمین و آخرین پرده از این درام از سالِ ۲۰۱۸است که در آن میتوان دُم ستاره‌ی دنباله‌دار را دید و بحث بر سر اینکه چگونه می‌شود سر انجام به این جنگ ِ پایان ناپذیر خاتمه داد. واین در شرایطی مطرح میگردد، که جنبشِ جهادی در مرحله ِ گذار به سر می‌بُرد و معبد وُ ماوای سوریه و عراق را از دست داده بود.
بین ِ سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۱، غربی‌ها اراده‌ی بستن ِ پرانتزِ بعد از ۱۱ سپتامبر را در خود می‌دیدند. ولی آن‌ها بدان دست نیافتند زیرا «بهار‌های عربی»، تحرک سیاسی تازه‌ای را ایجاد کرد‌ند و نتیجه‌اش ده سال بیشتر شدن در گیری‌ها بود. امروزه در آمریکا و هم پیمانانش، کماکان اراده‌ی‌ی مبارزه با تروریسم به قوت خود باقی‌مانده است، ولی آن‌ها مصمم‌اند بهر ترتیبی شده، پرانتز جنگیدن و هزینه دادن را به بندند.
این دو پزوهشگر و ویژه کار مسائل مربوط به دفاع در برابر تروریسم، در خاتمه به نقشِ فرانسه در مبارزه با تروریسم اسلامی در آفریقا پرداخته و معتقدند که دو جامعه و دو ملتِ آمریکا و فرانسه در راهِ این مبارزه، تفاوت‌های فاحشی را نمایان می‌کنند: فرانسه کمتر از آمریکا شانس ِ برون رفت ِ بی دغدغه از مناطق ِ نظامی شده - که درآنها در گیرِ جنگ با جهادیست هاست - را دارد. چرا که فاصله‌ی فرانسه بااین مناطق، زیاد نیست و بهمین نسبت، ضربه‌پذیر تر از آمریکا است. و گذشته از این، فرانسوی‌های زیادی در این کشورها زندگی می‌کنند و پیوند تاریخی فرانسه با این کشورها- در مقام مقایسه با افغانستان و ایالات متحده - تفاوت‌های فاحشی را نشان می‌دهد. و دقیقاً همین تفاوت‌ها در زمینه‌ی داخلی فرانسه نیز دیده می‌شود.
فرانسه هر روزه با تهدیدِ حملات ِ تروریستی جهادیست‌ها روبروست و ایجادِ زندان‌های گوانتا نا مو در این کشور غیر قابلِ تصور است. این تهدید‌ها دامنگیر سایرِ کشورهای اروپائی نیز می‌شود. و فرانسه هرگز بلند پروازی‌های آمریکا را در تغییر وضعیت جهان- حتی به طور جزئی - نداشته است. هر دو کشورِ آمریکا و فرانسه در عین حال می‌خواهند حضور حد اقلی در این کشورها داشته باشند، ولی این خواسته‌شان نمی‌تواند همیشه جامهِ عمل به خود بپوشاند. زیرا حتی با داشتن چندین صد نفر برای مبارزه با جهادیست ها؛ بی‌آنکه به نیروهای کار آمد لُجیستکی و فن آوری‌های امنیتی و اطلاعاتی مجهز باشیم، دیگر جواب نمی‌دهد. در بیست سالِ گذشته، تصمیم‌های قانونی لازم و موثر در کشورهای غربی علیه تروریسم جهادی گرفته شده است و می‌توان امیدوار بود که بیش از پیش مؤثر واقع شود. ولی ریشه‌کن کردنِ تهدید آنها در کشور‌های غربی، امری نیست که بتوان به آن امید بست.
این دو پزوهشگرِ و ویژه کار ِ امورِ جهادیسم اسلامی، به این مسأله که جهادیسم را میتوان برنده‌ی این مرحله از جنبشِ آن‌ها در کشورهای غربی با تکیه کردنشان به اسلام سیاسی دانست، میگویند: هدفِ نهائی آن‌ها شریک سهم کردنِ اسلامیست‌ها با خودشان برای رهسپاری خزنده و رساندن جامعه غرب به قبولِ موازین و اصولِ خالص ِ اسلامی است، که در‌واقع امر میتوان اینجا و آنجا، جا پای آن‌ها را مشاهده کرد. و حتی اسلامیست هائی که لزوماً به جهادیسم تمایل چندانی ندارند، ولی با پیش بُرد ِ موعظه‌ها وُ خطابه‌های خود، و با توسعه ِ اسلام سیاسی، به شکلِ نرم تنانه ولی شتابان، به جهادیست‌ها یاری میرسانند. و ناگفته نباید گذاشت که برنامه‌های جهادیست‌ها در طی این سال‌ها - با خشونت‌ها و آشوب گری‌ها‌ی‌شان - صدای اعتراضِ بخشی از مسلمان‌ها را نیزبه گوش میرساند. و اگر به نظر سنجی‌ها در این زمینه نگاه کنیم، تعداد این اعترض کنندگان رو به فزونی است. ع. ش

***
و اینک مقاله ِ ژیل کِپل «۶» - نویسنده، پژوهشگر و اندیشمند ِ امور سیاسی- که در لوموندِ ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۱ منتشر شده است، می‌خوانیم:

حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقطهِ عطفی در تاریخِ معاصر ماست. یورشِ تروریستِ اسلام گرا در مقیاسی سیاره‌ای، آنرا به خطِ اصلی ِ آشوب‌های جهانی تبدیل کرد. جایگزینی ِ هزاره ِ جهادی به هزاره ِ مسیحی، در قلبِ «روایتی بزرگ» نهفته است که منشاء تازه‌ای را به عصر ِ نوی جهان اختصاص میدهد. و افزون بر این، در ترَک خوردگی‌های تاریخی سده ِ گذشته، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ توانست ۱۱ سپتامبر ۱۹۸۹ را از خاطره‌ها پاک کند: فرو پاشی برج‌های دو قلوی منهتن، Manhattan، جای فرو پاشی ِ دیوار برلین را می‌گیرد و گذشته از این، با مرگِ کمونیسم ضربه ِ مُهلکی بر پیکرِ ارتش سرخ و خروج آن از افغانستان توسطِ جهاد ِ افغان در۱۵ فوریه ۱۹۸۹ وارد می‌آید.

ولی «ویتنامِ اتحادِ جماهیر شوروی» در افغانستان برای مشاورِ امنیت ملی جیمی کارتر- زیبگنیو برژنیسکی که از پیش حمله شوروی به افغانستان را پیش‌بینی کرده بود، تعجب بر انگیز نبود. او با حمایتِ سازمان سیا CIA و تأمین ِمالی آن توسطِ سلطلن‌های نفتی شبه جزیره عربستان، توانست از جهادی‌ها علیه این حمله پشتیبانی کند. و سر انجام، این سناریو با خروجِ فاجعه بارِ آمریکا- پس از بیست سال- از افغانستان به پایان رسید. و ناگزیر این واقعه ما را به یادِ ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ و خروجِ این کشور از سایگون می‌اندازد.

این رو یاروئی را میتوان از منظرِ تفاوت‌های ظریف آن نگاه کرد که غرب ِ عُرفی و دموکراتیک را در برابرِ شرقِ اسلام گرا قرار می‌دهد. و همان‌طور که دیدیم با واقعیت‌های پیچیده‌ تر در میدانِ نبرد روبرو می‌شود. از این گذشته، روزِ بعد از ۱۵ فوریه ۱۹۸۹، شکست ِ ارتش سرخ به صفحاتِ داخلی روزنامه‌ها منتقل شد زیرا فتوای آیت اله خمینی، یک روز پیش از آن، سلمان رُشدی را به اتهام توهین به مقدسات، در کتابِ آیه‌های شیطانی، به مرگ محکوم میکند. و این خبر تیترِ اولِ روزنامه‌های جهان شد و با بلوائی که به راه انداخت، هم عمل‌کردِ پیروزمندانه‌ی رقبای سنی خود در برابرکشورِ قدرت مند شوروی را کم‌رنگ جلوه داد و هم توانست در برابرِ دولتِ انگلیس که سلمان رشدی از شهروندانش است، خودی نشان دهد.

جنگ فرقه‌ای بینِ اسلام گرایان

القاعده در واکنش به این نا امیدی و به دنبالِ بهره مند شدن از آنچه را که جهاد گرانِ سنی نتوانستند از آن بهره مند شوند، وارد ِ میدان شد. و ایمن الظواهری - از نزدیکانِ بِن لادن - را به عنوانِ سربازِ اسب سوار با ِ پرچمِ پیامبر اسلام معرفی کرد. و از شکست «در نبردِ رسانه ای» اظهارِ تأسف نمود. او دلیلش را شکستِ جهاد گرایان ِ مصر، الجزایر، و بوسنی در این دهه دانست که نتوانستند «توده‌های مسلمان» را با اسلام گرایان پیوند دهند زیرا از قدرت‌های غربی می‌ترسیدند. در این هنگام بود که او خواستارِ حمله ِ بزرگی شد تا بتواند از رقبای ِ شیعه خود پیشی بگیرد و «خشونتِ مقدس» را با فتوائی تماشائی تر و با رعایت کُدهای هالیوودی، به صفحه‌ی اخبارِ تلویزیون‌های جهان بکشاند.

در‌واقع فروپاشی ِ برج‌های تجارت جهانی امریکا- غرور آفرین و غول پیکر- تبدیل به پیکره‌ای با پایه‌های خاک رُس شد و در لحظه، فروریخت. طبیعتاً نمایش آن تا چند روز همه‌ی شبکه‌های تلویزیون ِ جهان را تسخیر کرد. با این حال، القاعده نتوانست از مزایای آن بهره مند شود. جورج دبلیو بوش، با حمله به عراق به کمک ِ شبه نظامیان ِ شیعهِ عراقی و ایرانی به رهبری ژنرالِ سپاه پاسداران، قاسم سلیمانی، جنگ علیهِ جهاد گرانِ القاعده در بین النهرین را با شدت هر چه بیشتر آغاز نمود.

درس‌های گرفته شده از تلاش ِ القاعده برای خود بزرگ نمائی که به شکست منجر شد، و ائتلافِ متناقضِ واشنگتن و تهران که صرفاً بنا به مقتضیات ِ گذرا صورت گرفته بود، مرحله‌ی جدیدِ جهاد گرائی را رقم زد که سرانجام به پیدایشِ داعش انجامید. افزون بر این، داعش ضدیت و تعارض با امریکای دور دست، و ستیزبینِ اسلام گرایانِ شیعه و سنی در سر زمینِ شام را به کلی به فراموشی سپرد تا تمامی نیرویش را صرفِ حملاتِ پر بیننده و پُر سر و صدا به خاکِ اروپای نزدیک، به ثمر برساند. و این مهم را نه از آسمان، بلکه به همتِ فرزندان مهاجرانِ مسلمان و یا تازه مسلمان شده‌های اروپائی، به خوبی به نمایش گذاشت.

فرو پاشی آمریکا، نتیجه تحولاتِ اخیر است

غیرت و تعصبِ تروریستی ِ «دشمنانِ داخلی ِ» قاره کهنِ اروپا، پیامد مستقیمِ ۱۱ دسامبر ۲۰۰۱ است: فراتر از شکستِ عملیاتی ِ القاعده، نا آرامیِ ناشی از حملات به برج‌های دوقلو و پنتاگون، اسلام گرائی نوینی را تقویت کرد. متعصبینِ تروریستِ اسلامی، آخرالزمان قریب الوقوعِ غرب را می‌دیدند و شتابان خود را آماده ِ به ثمر رساندنِ آن کردند. در همین روز‌ها بود که برادران مِرا Merah - قاچاقچی‌های خُرده فروشِ مواد مخدره - پای ساختمان‌های چندین طبقه ِ HLM (برج‌های اجاره‌ای به افراد کم در آمد در فرانسه. مترجم) فریادِ «زنده باد بن لادن» سر میدادند: تاثیرِ کشتار‌ها در تولوز (نام شهری در جنوبِ غربی فرانسه - مترجم) در بهار ۲۰۱۲، مقدمه‌ای برای قتل‌های شارلی اِبدو در ژانویه ۲۰۱۵ و کشتارهای نوامبر۲۰۱۵ در پاریس بود. و دنباله ِ این جهشِ جهادی را در عراق و سوریه دیدیم که پیامدی نا خواسته از «بهار عربی» بود که غرب در باور خود آنرا طلیعه ِ مُدلِ دموکراتیک خود در سرزمینِ‌های اسلامی تصور می‌کرد.

خشونت ِ جنگِ داخلی سوریه که شیعه‌ها و علوی‌های مُلحد را هدف قرار داده بود، آفرینشِ «دولت ِ اسلامی» داعش را رقم زد. این خلافت ِ سرکش، شکلِ تازه‌ای از ترورِ جهادیستی را بنا نهاد که دامنگیرِ اروپا هم شد. و سر انجام ائتلاف جهانی پس از پنج سال و هزینه ِ میلیارد‌ها دلار و یورو در امورِ سایبری و حملهِ شبه نظامیانِ شیعه - از حزب اله تا حشدالشعبی در عراق، نوانستند بر آن فایق آیند. زوالِ طولانی آن، همزمان با برنامه‌های تروریستی در اروپا و سپس با سقوطِ موصل، راکا و نابودی ابوبکر البغدادی در مرز‌های سوریه - ترکیه به دست ِ یک کوماندوی امریکائی به پایان رسید.

اگر چه توانِ ِبسیجِ داعش از تاثیرِ اولیهِ «لحظه‌های شور وُ شوق» ۱۱ سپتامبر بهره مند شد، ولی طریقه ِ عملیاتی آن از القاعده متفاوت است: داعش یک سازمان متمرکز نیست بلکه «شبکه» سیاره‌ای است. و به گفته ِ یکی از ایدئولوگ‌های آن - ابو مُصعب السوری - که اهل ِ سوریه و تحصیل کرده‌ی فرانسه بود - طنینِ اسلام گرائی ِ داعش را در عصرِ فیس بوک و تلگرام، چون «ساقهِ زیر زمینی ِ انقلابی» می‌دانست که ژیل دولووز آنرا در برابر مُدلِ لنینیستی برای گرفتنِ قدرت قرار میداد.

در پایان ِ دو دهه جهاد ِ بین‌المللی و کمتر از یک ماه پیش از بیستُ مین سالگرد ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱، ورودِ طالبان به کابل صورت می‌گیرد. و هم زمان طولانی‌ترین دادگاه ِ تاریخ فرانسه برای رسیدگی به پرونده‌ی کشتارهای ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵، آغاز به کار میکند. (اشاره به حمله ِ داعش به کنسرتی در پاریس که بیش از صد کشته و صد‌ها زخمی به جا گذاشت. مترجم). ورای نگاه ِ مفسران ِ سیاسی که این فروپاشی استراتژی بیهوده ِ آمریکا در افغانستان را نوعی بازگشت به نقطه آغاز آن می‌دانند؛ مهم‌تر از آن درک ِ این مسئله است که چگونه این رویداد، چه از نکته ِ نظر ِ تأثیر گذاری آن در زمینه‌های بین المللی؛ و چه در مورد زیست بومی جهادیسم ِ جهانی می‌تواند نقش افرین باشد.

ژاندارمِ جدیدِ خاورمیانه

در مقایسه با نخستین سال ِ این قرن- ۲۰۰۱ -، دوتغییر ساختاری در مقیاس ِ جهانی رخ داده‌اند: تثبیتِ چین به عنوانِ یک ابر قدرتِ رقیبِ ایالاتِ متحده، که واشنگتن را مجبور کرد از طریقِ توسعهِ تولید و تجارت در برابر کاستی‌های چین قد علم کند. و سپس پیمانِ ابراهیم که در نیمه‌ی دومِ سالِ ۲۰۲۰ با حمایتِ کاخ سفید بینِ متحدانِ مختلفِ عرب و اسرائیل منعقد شد. و هدف آن ایجاد ِ یک اتحادِ نظامی منطقه‌ای است که ژاندارم جدیدی در خاورمیانه در برابرِ دشمنان ِ غرب ایجاد نماید؛ بی آنکه آن‌ها نیازی به مشارکت ِ آمریکا داشته باشند.

ولی جهاد گرائی پس از فروپاشی داعش، شکلِ دیگری به خود گرفت و انعطاف پذیر شد. کار آفرینان ِ عصبانی، همه جا در رسانه هاس اجتماعی و شبکه‌های مَجازی به آن‌ها دستور داده می‌شود که دشمن را سرنگون کنند. این روشی است که در گذشته - بی آنکه تشویق شوند دست به کشتار بزنند- تنها در مساجد و انجمن‌های اسلامی ِ تند رو، به آن‌ها دیکته میشد.

این «جهاد گرائی جوی» و یا بهتر بگوئیم بنا به اقتضاء، که کارِ نیروهای امنیتی را پیچیده و دشوار کرده است، در پاییز ۲۰۲۰، فرانسه را در سوگی کم سابقه فرو برد. ساموئل پاتی، پروفسور تاریخ در دبیرستانی در نزدیکی پاریس با همکاری تروریست‌های اسلامی، سرش را از تنش جدا شد. این درست عملی است که روحیه‌ی پیروانِ جهادی را تقویت می‌کند و تشویق کننده آن‌هاست: در این هنگام وانت بارهائی پر از مردانِ ریش دار با کلاشینکف را می‌توان تصور کرد که با پرچمِ سفیدِ داعشیان و یا سیاه ِ طالبان، عبارت ِ «لا اِله اِلا اله» به روی آن‌ها نقش بسته است.

تسخیر کابل توسطِ طالبان در اوت ۲۰۲۱، در پایانِ دو دهه‌ای رخ می‌دهد که شاهدِ رشد و افولِ پی درپی القاعده و داعش در اوضاع و احوال جدیدی هستیم. ایدئولوژی نسل جدید ِ «دانشجویانِ مذهبی» با پدران آن‌ها یکسان است، اما شریط تغییر کرده است. خیر خواهی پکن، که هیات طالبان را با شکوهِ فراوان پذیرفت، همتائی خود را با تروریست‌های بین‌المللی نشان داد. و در این داد وُ ستد، چینی‌ها مطمئن شدند که ملا عمر که از بن لادن به خوبی مهمان‌نوازی کرده بود، به دفاع از اویغورهای مسلمان ِ سرکوب شده‌ی دولت چین، نخواهد شتافت.

تاثیرِ شوروُ شوق بر انگیز سقوطِ کابل، فراتر از «جهاد گرائی جوی» که در شبکه‌های اجتماعی شادی افکن شد؛ «داستانِ بزرگ» اسلام گرائی سیاسیِ سنی‌ها را تقویت کرده است. از حماس تا غزه و حیاتُ التحریرُالشام [ گروه شورشی و جهادیست در جنگِ داخلی سوریه ] و همچنین رئیس ِانجمن ِ فرانسوی Baraka City (منحل شده در فرانسه به علت همکاری با سلافیست‌ها. مترجم) و پناهنده در ترکیه، همگی در این پایکوبی دیده می‌شدند. اما تهران آنچنان فریاد پیروزی سر نداد: کشتارهای شیعه‌ها به دستِ طالبان، زخم ِ بازی از خود به جا گذاشته است. و افزون بر این، ملیون‌ها پناهنده سیاسی افغان، به مقصدِ ایران، با هزار کیلومتر مرز مشترک، نگرانی امنیتی برای حکومتِ تهران ایجاد می‌کند و شاید به طرزِ متناقضی دستِ ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور را در مذاکراتِ جاری وین دربارهِ انرژی اتمی، تنگ ترنماید.

و در کاخِ سفید، آن‌ها ترجیح دادند موجِ توفان گونه ِ رسانه‌ها، نسبت به تصمیم آمریکا را، به شکلی نسبی به بینند و نگاه‌ها به سوی انتخاباتِ میان دوره‌ای در پاییز ۲۰۲۲ دوخته شده است. رأی دهندگان آمریکائی از «جنگ‌های بی پایان» خسته شده‌اند. و و از سوی دیگر، در عربستان سعودی صدای شاهزاده تورکی الفیصل، رئیسِ سابقِ اطلاعات شنیده می‌شود و می‌گوید: پیش‌بینی اُفولِ آمریکا پس از خروج از کابل، یک اشتباه بزرگ است و خلاقیت وُ ابتکارِ ایالاتِ متحده همچنان آن را به شریک ِ برترِ پادشاهی سعودی قرار داده است.


پانویس‌ها:

[۱] Jean sylvestre Mongrenier دکتر در ژئو پولیتیک، پژوهشگرِ مؤسسه فرانسوی ژئوپولیتیک دانشگاه پاریس وَنسِن - سن دُنی. درمیان آثار او میتوان از ژئوپولیتیک روسیه و اروپا نام برد.
[۲] پیمان و یا توافقنامه ابراهیم بیانه‌ی مشترکِ اسرائیل، اماراتِ متحده‌ی عربی و ایالاتِ متحده‌ی آمریکاست که در ۱۳ اوت ۲۰۲۰ منعقد شد. این توافق نامه به عادی سازی اسرائیل با چند کشور عربی اشاره دارد. دولت فلسطین در اعتراض به آن از نقش خود به عنوانِ رئیس اتحادیه کشورهای عربی، خارج شد. این توافق نامه به نام ابراهیم نام گذاری شده است که توسطِ هر دو دین ِ یهودیت و اسلام به عنوانِ پیامبر شناخته می‌شود و به طور سنتی یک پدر سالار مشترکِ مردمانِ یهود و عرب (از طریق اسحاق و اسماعیل) در نظر گرفته می‌شود.
[۳] Marc Hecker دکتر در علوم سیاسی از سوربن و مدیرِ انتشاراتِ مؤسسه روابط بین‌المللی فرانسه است. جنگ بیست ساله یکی از آثار اوست که با اِلی تنن بوم به بررسی اوضاع خاورمیانه می‌پردازد.
[۴] Elie tenenbaum مدیرِ مرکز پژوهشی ِ مطالعات ِدفاع نظامی در مؤسسه فرانسوی ارتباط‌های بین‌المللی و دارای دکترای تاریخ و نویسنده کتابِ مبارزان و صاحب منصبان - تاریخِ جنگ پراکنده در قرن بیستم.
[۵] Pearl Harbor حمله‌ی پیش‌بینی نشده‌ی نیروهای هوائی - دریائی ژاپن در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ به پایگاه نیروی دریائی آمریکا در اوهایو.
[ ۶] Gilles Kepel ویژه کار اسلامِ معاصر و دنیای عرب و استادِ دانشگاه در فرانسه است. او را بزرگترین ویژه کار اسلام معاصر و خاورمیانه میدانند. کپل دارای کرسی استادی ِ خاورمیانه و مدیر این بخش در Ecole normale supérieur - یکی از مراکز علمی ِ بالا رتبه - فرانسه است. صد‌ها کتاب وُ رساله وُ مقاله وی مرجعِ مطالعات دانشگاهی در فرانسه می‌باشد. از میان آن‌ها می‌توان از پیغمبر وُ فرعون، جهش‌های اسلامی در مصر معاصر و، جهاد، رشد و افول ِ اسلامیسم، نام برد.

[۷] Gilles Deleuz پس از هفتاد سال زندگیِ پر بار، در سالِ ۱۹۹۵ در پاریس خودکشی کرد. او در میان فیاسوفان نامدار فرانسوی جا دارد و او را تاریخ نگار و فیلسوف می‌شناشند که توانسته در آثارش ادبیات، سیاست و سینِما را نیز بررسی کند. او در جنبش‌های نقش آفرین ماه مه ۱۹۶۸، فعالانه در بحث و جدلِ سیاسی پاریس حضور داشت.

https://www.lemonde.fr/idees/article/2021/09/09/gilles-kepel-la-deroute-americaine-en-afghanistan-s-inscrit-dans-les-bouleversements-de-l-ecosysteme-djihadiste-global_6093982_3232.html
https://www.lemonde.fr/idees/article/2021/05/20/les-accords-d-abraham-signes-entre-israel-et-plusieurs-etats-arabes-doivent-etre-preserves_6080883_3232.html
https://www.lemonde.fr/idees/article/2021/04/30/le-terrorisme-djihadiste-n-est-pas-une-menace-existentielle-mais-une-nuisance-durable_6078602_3232.html



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy