به گفته آرامش دوستدار کتاب «ملاحظات فلسفی در دین و علم» که برای دانشجویان تنظیم شده بود اولین کتاب وی بوده که در بحبوحه «انقلاب» در ایران منتشر شد و در آن هیاهو و غوغا، این کتاب نمیتوانسته به حساب آید. چونکه جامعه ایران و بتبع جامعه دانشجویی در استیلاء معنوی و ارزشی خواص «دینخو» قرار داشته و کتاب هایی نظیر «غرب زدگی» جلال آل احمد و «امت و امامت» علی شریعتی و «الفبای مبارزه» احسان طبری از ارج و قرب بی شائبه برخوردار بوده و ذهن دانشجویان را میساخته. در واقع لازمه مبارزه علیه «امپریالیسم به سرکردگی امریکا» که شاه را «سگ زنجیری» آن میپنداشت، توجیه تئوریهای انقلابی نظیر «غرب زدگی»، «امامت و امامت» و «الفبای مبارزه» بود. تئوری هایی که با اسلام انقلابی نه اینکه در هیچ تخاصمی قرار نداشته بلکه در تقویت آن هم تأثیرگذار بوده. این تأثیرگذاری را میتوان در پشت کردن گروهای انقلابی چپ، ملی و ملی مذهبیها نسبت به دولت دمکراتیک شاپور بختیار و متعاقباً پُرشور کردن فضای انقلابی مشاهده کرد که برنده اصلیاش اسلامگرایان بودند. هر چند اگر بقیه گروهای انقلابی هم از موقعیت مناسب در رویداد پنجاه هفت برخوردار میشدند و قادر بودند قدرت سیاسی را کسب کنند چندان تفاوتی با آنچه اسلامگرایان بر سر آن مُلک و ملت آوردند، نمیکرد. و بر ایران و ایرانی همانی میرفت که رفت. باری در چنین فضای آلوده و لبریز بوده از کتابهایی که مشبع از تئوریها در وصف الگوی نظام سیاسی در چهارچوب ایدئولوژیک و صرفاً تهییج کننده بوده، به حتم و یقین کتاب «ملاحظات فلسفی در دین و علم» آرامش دوستدار، نمیتوانسته مورد توجه خواص و الیت جامعه ایرانی واقع شود. خواص یا همان الیت ایرانی اصولاً در چنین فازی از محتوای تفکر و نقد و پرسشگری نبوده است. خریداران کتابهای عامه فهم و ارزان مایه در بازار دینخویان، بتبع نمیتوانستند خریداران کتاب گرانمایهای همچون «ملاحظات فلسفی در دین و علم» باشند.
کتاب مذکور نوشته ایست فلسفی که پایه نظری کتابهای آرامش دوستدار از جمله «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و «دینخویی» (ایرانی) را میسازد بی آنکه بقول خودِ دوستدار، نامی از این تز و تز دینخویی در کتاب مذکور رفته باشد. دوستدار در این کتاب تفاوت میان قلمرو بینش دینی و دید علمی را مطمح نظر قرار داده و نشان میدهد که تفکر فلسفی از آنجائیکه همواره با پرسش و در پرسش زنده است نه بینش دینی است و نه دید علمی. چونکه از نظر دوستدار بینش دینی از پیش پاسخ همه پرسشها را دارد و دید علمی از پس. درست است که وجه مشترک بینش دینی و دید علمی و تفکر فلسفی، پرسش از چگونگی هستی است اما تفکر فلسفی بر خلاف آن دو دیگر که یکی از پیش به پاسخ رسیده و دیگری از پس به پاسخ میرسد، همواره در پرسش و پرسیدن میزیید. «تعین ماهیت انسان در پندار پیامبری و عرفانی» که آرامش دوستدار در این کتاب بدان پرداخته و روشن ساخته ارتباط تنگاتنگ دارد به ناپرسایی دینی و عرفانی. آن پندار و این ناپرسایی لازم و ملزوم همند و آدمیِ خو کرده در آنها هرگز آزاد نیست و نخواهد بود. آزادی منحصراً فلسفی است. چونکه صرفاً فردِ آزاد و رها شده از قیود است که در آزادی بی قید و شرط خود میتواند بیاندیشد و بپرسد. بنابراین اندیشیدن و پرسیدن بواسطه عقل و خارج از اصول تعین شده، همواره فلسفی است. چیزی که در فرهنگ ما مطلقاً وجود نداشته. باری، با مداقه در کتاب مذکور میتوان ردپای تز «دینخویی» و «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» را در آن یافت. بنظرم برای درک و فهم بهترِ تز «دینخویی» و «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» خوب است کتاب نامبرده با دقت مطالعه شود.
نیکروز اعظمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فروپاشی در مثالهای مشخص زندگی مردم، کورش عرفانی