۱
چماقداری، و گفتار و رفتار چماقدارانۀ هادی غفاریها و" زهراخانوم"ها بد است، بی فرهنگی ست، ضد دموکراتیک است، البته اگر چماقداران حزب الله مرتکب شوند والا برای بخشی از اپوزیسیون مدعی دموکراسی خواهی گهگاه خوب و فرهنگ ساز و دمکراتیک جلوه کرده است.
به یاد دارید سالهای دهه ۶۰ را؟ در محیطهای دانشگاهی، به ویژه دانشگاههای فرانکفورت و برلین، دانشگاه پاریس و دیگر شهرهای مختلف جهان بساط عربده و چاقوکشی، چوب کشی، فلفل توی چشم هم پاشیدن و میز کتابها را بهم ریختن جریانهای مختلف اپوزیسیون گرم و تنوری بود، مبارزهای جانانه میان اپوزیسیونی که " چماقداری" حکومت اسلامی را بر نمیتابید و تقبیح میکرد در حالیکه چماقداری خودش را از جنسی دیگر میپنداشت ومنقلبانه میستود. در آن دهه در خارج از کشور نیروهای اپوزیسیون در مبارزه با یکدیگر شَل و کور و کشته هم بر جای گذاشتند، که یادآوری آن رویدادها تلخ و ناگوارند اما فراموش شدنی نیستند.
تازه وقتی کمی متمدن شدیم ماجرای با مزه " پرچم" و پرچم کشی مطرح شد و...
و قصه هنوزادامه دارد با این روایت که امروز با ترکیبی ازچماقداری و" پرچم کِشی" و نزاع پرچمی روبرو هستیم. پیشرفت از این شگفت انگیز تر؟. بعد از ۴۳ سال زندگی در دموکراسیهای غربی و کلی اِهن و تُلُپ هنوز همان بساط به گونهای دیگر باقیست و شاخ و شانه کشیدنهای چاله میدانی برای یکدیگر در میان نیروها و افراد اپوزیسیون برقرار است.
مروری تاریخی نشان میدهد این نوع " بی ادبی" و بی فرهنگی چگونه به ارث رسیده و حتی در برخی افراد " ژنی" شده است.
۲
چماقداری در میهنمان سدهها عمر دارد. چماقداری به کارگیریِ انواع خشونت زبانی و روانی همراه با ضرب و جرح با وسائل و ابزار مختلف مثل چماق و چوب و قمه و چاقو و.... و سپس تر با سلاح گرم است. حمله به افراد و یا جمعهای مختلف (اجتماعها و میتینگهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و...) و تخریب و آتش زدن و غارت اموال در زمرهی اعمال چماقداران بوده است.
تعریف، تفاوت و اشتراک " گروههای تروریستی" درمیهنمان، به ویژه در رابطه با گروههای چماقدار و گروههای موسوم به گروههای فشارآنگونه که باید و شاید مورد بحث و بررسی و کنکاش قرار نگرفته است. در تعریفهای موجود ازاین گروهها بیش از هر چیز نحوه و دامنه فعالیت، و نیز عملکرد اجتماعی این گروهها مد نظر بوده است. (۱)
در این تعاریف گروههای چماقدار بیشتر به گروه هائی اتلاق شدهاند که با ابزار و وسائل مختلف ایجاد ترس و وحشت و تخریب میکنند و برخوردهایشان با قربانیانشان عمدتا" " فیزیکی" ست. گروههای فشار گروه هائی هستند که از ابزارهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی جهت تحمیل نظر و اراده، ایجاد ترس و وحشت، و حذف دیگری بهره میگیرند. گروههای کشتار نیز گروه هائی که مرتکب قتل و کشتار مخالفان و دگراندیشان میشوند، تعریف شدهاند. در میهنمان درغالب دورهها با ترکیب این سه گروه در یک گروه مواجه بودهایم، سه گروه تنیده درهمی که امروز در جامعهی ما به طور مشخص در گروهای به نام " لباس شخصی"ها گرد آورده شدهاند، که مردم میهنمان و جهان بارها سیما و رفتار گله هائی از این گرو ه را در خیابانهای تهران و شهرهای محتلف، و در رسانههای حکومتی شاهد بودهاند.
چماقداری " نرم" هم داریم، نگاه کنید به رسانههای داخل کشور و حتی برخی رسانههای " اپوزیسیون" در خارج کشور. در داخل کشور برای نمونه، کیهان حسین شریعتمداری، نوعی چماق و چماق داری نرم و رسانهای در حکومت اسلامی ست. (و برنامه هائی مثل هویت و چراغ و امثالهم).
۳
چماق و چماق داری نماد ابزار و رفتار بخشی از روحانیون شیعه برای تحمیل عقیده و اراده، کسب و حفظ قدرت سیاسی و مالی، ایجاد ترس و وحشتاند. این دست از روحانیون، گاه با پشتیبانی سلاطین و گاه بدون آنان، سازمانگران گروههای چماقدار، و گروههای فشار و کشتار بودهاند. بسیاری از پادشاهان و دربارشان نیز بساط چماق و چماقداری داشتند، حتی مخالفان پادشاهان و کسانی که خود را علیه مستبدان میپنداشتند نیز از این قافله عقب نمانده بودند که حزب ارادۀ ملی سید ضیاء طباطبایی، حزب دموکرات قوام السلطنه، حزب زحمتکشان مظفر بقایی، حزب توده ایران، حزب پان ایرانیست، حزب سومکا، حزب آریا و...گاه به این وسیله و به اشکال مختلف متوسل میشدند.
در این میانه روحانیون با تحریک احساسات مذهبی، تحبیب وتطمیع، و تامین مالی و مقامی و وعدههای آن جهانی طی بیش از ۵۰۰ سال است که سازماندهان اصلی چماقداری و گروههای فشار و کشتاراند. تائید چنین رسالتی در دورهی که تجربه کردهایم از دهان خمینی همراه با ترغیب، تشویق و بهره برداری از جاهلها و لاتها در راه تبلیع و تحکیم " دین سیدالشهدا" صادرشد. (۲)
روحانیون بر بستر عقب ماندگیهای فرهنگی و حضور قشریگری در جامعهای استبداد زده، و تفکر و رفتار قبیلهای، ایلی و عشیرهای توانانی این نوع سازماندهیها را یافتهاند. مذهب تشیع که خشونت، ماجرا جوئی و عدم تحمل دیگری از ویژگیهایش است نیز نقشی مؤثر و مهم در بروز و تداوم پدیدهی چماقداری داشته است. فقدان ارزشها و مناسبات دموکراتیک در جامعه، فقدان و یا ضعف نهادهای مدنی و سیاسی، نبود قانونیت، فقدان رسانههای مستقل و آزاد، نبودِ آزادی بیان و قلم و... دست روحانیون را برای شکل دهی این گروهها باز گذاشتهاند.
۴
در مروری تاریخی رد پای پدیدهی چماقداری، و گروههای فشارو کشتار را از دوران صفویه به این سو بهترو آشکارتر میتوان دید ودنبال کرد. دوران صفویه، دورهی حیات شاهان و شیخانی ست که بخشی اززندگی و سیاست و دینشان صرف تحمیل عقیده و نظرشان از طرق گونه گون، از جمله سازماندهی وبه کارگیری گروهها و نیروهای رسمی و" غیر رسمی" سرکوب و ترور شده بود. دورانی که نقش این دست از روحانیون در باری در بوحود آوردن و شکل دادن بلیهی تبرائیان و تولائیان پوشیده نمانده است، چماقدارانی که " برای به راه انداختن تظاهرات و انجام این اعمال مقرری دریافت میکردند". دورهای که فقط چماق و تبرزین و قداره و شمشیر ابزار چماقداری نبود، حتی از سگ نیز به عنوان چماق برای گسترش و تبلیغ دین و اراده استفاده میشد: " فضل الله خنجی" در باره شیخ حیدر مینویسد: " او در اردبیل برای آسیب رساندن به مخالفانش به هر وسیلهای متشبث میشد، از جمله سگ زنده را آلوده به نفت میکرد و آن را شب هنگام که همه در خواب بودند در سرای مخالف رها میکرد و آتش میزد. سگ که در میان شعلههای آتش زنده میسوخت، از شدت سوزش به هر طرف خانه میدوید و شعلههای آن، خانه را به کام آتش میکشید و هستی فرد مخالف را به نا بودی میکشاند. "، در این دوره با پدیدهی ناباورانه چماق داران" آدم خوار" نیز مواجه هستیم (۳)
دوران افشاریه و زندیه شرایط برای حضور و شیوع پدیده چماقداری مهیا نشد. یکی از دلایل مهم کاهش نقوذ روحانیت در حکومت و تمهیداتی بود که شاهان این دو دودمان در رابطه با کنترل و محدود کردن دامنهی فعالیت شیخان به کار گرفتند. نادر شاه در یکی از سه شرطی که برای پذیرش پادشاهی تعیین کرد خواست که: " شیعیان از مذهب شیعه دست بردارند و مذهب جدید جعفری را که از پنجمین مذهب حنیف سنی اعلام شده بود به عنوان مذهب بپذیرند و " از سب و لعن عمر وعثمان و ابوبکر و تشکیل مجالس سوگواری به مناسبت مرگ امام حسین خودداری کنند و چون در اثر اختلافات شیعه و سنی خون بسیاری از مردم ریخته شده است باید علمای دین مجمعی تشکیل دهند و به این اختلاف پایان بخشند. " در بارهی این شرط قرار شد نظر ملاباشی ملاک قرار گیرد. ملاباشی در جواب نادر شاه گفت: " ما خود قانون خدا را میدانیم و روایت محمد راهنمای ما است. بنابراین کار والاحضرت نیست که در آن بدعت بیاورد". پس از آن که: " ملا باشی سرکش در چادر خفه گردید" دیگر علمای شیعهی حاضر در جلسه به برهان قاطع نادر قلی تسلیم شده و شرط سوم را نیز پذیرفتند. (۴)
دردوران قاجاریه شیوع و فعالیت گروههای چماقدار با شتاب بیشتری آغاز شد. در کتاب" سرگذشت من" اثر شیخ ابراهیم زنجانی آمده است: "... از همه " بدتر" مجتهدان" بودند، ".... زیرا که مردم را " بنده و اسیر" میدانند. " آنچه میان مالک و مملوک و عابد و معبود معمول باشد، میان ایشان و مردم معمول" است. اعمال نفوذشان را یک راه بیشتر نیست و آن که: در هر ولایت، به نام حمایت از دین " چند نفر چماق زن، کلفت گردن، بیکار بی شرم گرد آورندو به جان مردم اندازند". " میگوید نیاز به سپاه لوطی و قلچماق در جهت هراساندن خلق از " عذاب الهی"است... (۵)
در این دوران به خدمت گرفتن" استرداران و شترداران نتراشیده و دژآگاه و اوباشان سنگلج و چاله میدان و... " و" الواط و اشرار و عوام بازاری " و" مهتر و قاطر چی و ساربان و کلاه نمدی " برای تحمیل عقیده و نظر روحانیون و ایجاد ترس و وحشت، و فشار و کشتار در برخی مقاطع امری عادی شده بود. در این میانه کار روحانیون به جائی کشیده شده بود که به سان دوره صفویه از لتوت و لشوش به عنوان " محافظ و میر غضب" استفاده میکردند تا ضمن حفظ جانشان، اوامر آنان به ضرب و شتم و قتل نیزانجام دهند.
از میان دهها نمونه از اعمال چماقداری در این دوره، حکایت تجمع اعتراضی گروهی از مردم تهران دراعتراض به رفتار علاءالدوله در رابطه با به چوب بستن جمعی از بازرگانان در مسجد شاه است: "... نزدیک بآغاز شب بود که سید جمال بمنبر رفت: این آقایان که اینجایند پیشوایان دین و جانشینان امامند، و همگی با هم یکدست شدهاند و میخواهند ریشه ستم را براندازند. توده اسلام و همهی علماء با اینانند، و هر یکی از علماء که در اینجا نباشد، اگر با اینان همراه نیست، ناهمراهی او تنها، زیانی نخواهد داشت (خواستش حاجی شیخ فضل الله بود) سپس دژرفتاری علاء الدوله را با بازرگانان یاد کرده سخن را به اینجا رساندکه گفت: اعلیحضرت شاهنشاه اگر مسلمان است با علمای اعلام همراهی خواهد فرمود و عرایض بیغرضانه علماء را خواهد شنید، والا اگر... امام جمعه نگذاشت سخنش را دنبال کند و بیکباره بانک بر آورد: "ای سید بیدین،ای لامذهب، بی احترامی بشاه کردی،ای کافر،ای بابی، چرا بشاه بد میگوئی؟.. "... بکشید این بابی را، بزنید.... آهای بچهها کجائید؟، این را که گفت نوکران او با فراشان دولتی که از پیش بسیجیده شده بودند، با چوب و غداره بمیان مردم ریختند، برخی هم تپانچه میداشتند. در همان هنگام کسانی هم ارابه " کر" (که برای شستن و تمیز کردن مسجد استفاده میشد) را در دالان مسجد بتکان آوردند و مردم از خارخار چرخهای آن چنین پنداشتند که توپ میآورند. چون هوا تاریک شده، و چراغهای مسجد را روشن نکرده بودند، در میان آن تاریکی، این هیاهوی فراشان و نوکران، و آن خارخار ارابه کر، مردم را سراسیمه گردانید، و انبوهی از ترس رو بگریز گزاردند و مسجد بیکباره بهم خورد... " (۶)..... " میرزا ابوالقاسم امام جمعه در میتینگ شرکت کرد و به سید جمال الدین واعظ اصرار نمود که البته باید شما بالای منبر رفته و مردم را به مقصود ما آگاه کنید. آنگاه در یک نقطه معین سخنش را قطع کرد و به عمال خود که در میان جمعیت حاضر در مسجد پراکنده بودند اشاره کرد تا در میان حاضران ایجاد رعب کنند و بالاخره میتینگ در هرج و مرج بهم خورد (۷)
در شهرستانها نیز وضع به همین گونه، و در مواقعی بدتر بود، به ویژه در اصفهان، یزد، تبریز، کاشان و... که حکایت سید محمد باقر شفتی در اصفهان و " لوطیها و بزن بهادرهایاش " پوشیده نمانده است.
و این نیز نمونهای ازحکایت چماقداری ِ امام جمعهای دیگر است: ".... امام جمعه اصفهان در حدود پانصد نفر اوباش که هر یک سابقهی ننگینی داشتند و دارای هیکلی مهیب و صورتی نا مطبوع و سبیلهای از بنا گوش در رفته بودند به نام فراشهای مخصوص در خدمت خود نگاهداشت بود و هر وقت از خانه بیرون میرفت، این جماعت که هر یک چماق کلفتی در دست داشتند و کاردی به کمر زده بودند دور خر او را احاطه کرده و با سلام و صلوات آقا را مشایعت مینمودند و مردم را به تعظیم و تکریم آقا مجبور میکردن. (۸)
در زمان رضا شاه پدیده چماقداری تا حدودی کاهش یافت، که محدود کردن قدرت روحانیون تا حدی تاثیرگذار بود. در دوره محمد رضا شاه تا هنگام قدرت گیری دو باره روحانیت، پدیدهی چماقداری روحانیون نادر بود اما بتدریج با افزایش قدرت " قم" این پدیده با همراهی دربار رشد کرد. چماق به بیل و کلنگ بدل شد، و آخوند فلسفی به پشتوانه ایت الله بروجری و مشابهیناش همراه با تیمسار بختیار و باتمانقلیچ، با عمله و اکرههای بیل و کلنگ به دست و بر دوش به تخریب و ارعاب و ارهاب روی آوردند. روحانیون هم در کنار دربار از طریق برخی از" جاهلها و لات ها" بساط چماقداری خود سازمان میدادند که در مقاطع مختلف از جمله در بلوای ۱۵خرداد سال ۴۲ شاهد حضور فعال گروههای چماقدارشان بودیم. گروههای فشار نیز به مانند انجمن حجتیه، هیئتهای مختلفه و مؤتلفه و جمعهای متعدد شکل گرفتند. این گروهها به ویژه در شهرستانها جنایت هائی هولناک مرتکب شدند، که آنچه با پیروان اقلیت دینی بهائی کردند، نمونه است. (به ویژه در کاشان و یزد و...)
در مقطع انقلاب ۵۷ چماقداران روحانیون و چماقدارانی که خود را طرفدار رژیم پهلوی میخواندند در برابر هم صف آرائی کردند. بهم ریختن و تعطیل اجتماعهای دانشجوئی، فرهنگی و سیاسی، و گرد همائیهای زنان و کارگران، و ضرب و شتم مردم بارها اتفاق افتاد. (رخداد کرمانشاه و یا حمله به تحصن کنندگان در دانشگاه آریامهر در ۲۵ آبانماه سال ۱۳۵۶) (۹و۱۰). چماقداران روحانیت اما بیش از هر چیز به تخریب و آتش زدن مراکز مختلف فرهنگی، تفریحی و تجاری روی آوردند. این مجموعه از همان روزهای آغازین انقلاب بهمن حمله به اجتماعها و میتینگهای سازمانهای سیاسی و فرهنگی و صنفی، کتابفروشیها و مراکز نشر، سینماها، رستورانها، سفارت خانهها، دانشگاهها و کوی دانشگاهها و... را از وظایف خود قرار دادند، و با شعار حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله فضای میهنمان آلوده کردند، روح اللهای که چماقداری، به عنوان بینش سیاسی و دینیاش را اینگونه آموزش میداد: " اسلام آن بود که شمشیر را کشیده و تقریبا نصف دنیا یا بیشتر را با شمشیر گرفت" - "البته انحصار به این معنی که باید اسلام باشد و غیر اسلام نباشد همه ما انحصار طلبیم... مسلمین همه انحصار طلبند".
خمینی اما تنها آیت الله العظمیای نبود که چه پیش، و چه پس از قدرت گیری، چماقدار داشت و چماقداری توجیه و تبلیغ میکرد، "...... آیت الله بروجردی در قم چماقداری داشت به نام علی لره که از روحانیون وابسته به او بود. او از اهالی لرستان بود به همین نام معروف شده بود. هر زمان نیاز میشد (برای مثال، در مورد بیرون کردن نواب صفوی و فدائیان اسلام از قم)، این روحانی با گرفتن چوبی بلند مأموریت انجام میداد. کسی هم مانع کار وی نمیشد زیرا همه او را به خوبی میشناختند و میدانستند حامی دارد.... در شهر قم، شیخ محمد یزدی چماقداری معروف داشت به نام حاج غلام که در خاطرات خود از او یاد کرده است. هر زمان که شیخ محمد نیاز به ایجاد اغتشاش و درگیری و یا سرکوب نیروهای مردمی و یا مبارزان را داشت کافی بود که به چماقدار خود دستور بدهد تا او هم بدون اندیشه هر کاری را که شیخ میخواست به انجام برساند... شیخ محمد یزدی در خاطرات خود مینویسد: هر زمان که میخواستیم حاج غلام کار مورد نظر ما را انجام دهد کافی بود به او بگوییم جان امام در خطر است. در آن زمان دیگر حاج غلام قابل کنترل نبود و بدون هیچ سئوالی به دنبال انجام کاری میرفت که ما گفته بودیم. (۱۱)
از همان تاریخ در کنار آتش زدن سینماها، روسپی خانهها، سوزاندن و به قتل رساندن قربانیان بی عدالتیهای اقتصادی و اجتماعی، گروههای چماق دار را " بچههای مدرسه علوی و لرزاده و مساجد دیگر منطقه خیابان و میدان خراسان به زعامت محسن رفیقدوست و همراهان اش" و یا در مسجد الهادی به زعامت حجت الاسلام هادی غفاری و دهها باند و گروه دیگر در مساجد مولوی و باغ فردوس و میدان خراسان و نازی آباد و جوادیه و خاک سفید و... شکل دادند. "شاهینهای انقلاب" که غارت خانههای هنرمندان و ثروتمندان و قتل آنان کارشان بود به کمیتههای انقلاب اسلامی یا مساجد و انجمنهای اسلامی مولد چماقدار پیوستند، تا در زمانی نه چندان طولانی پستهای وزارت خانههای مختلف و قوه مقننه و قضائیه و زندانها را قُرق کنند. نه فقط در تهران در شهرستانها نیز گروههای قنات، شیت و دهها گروه دیگر به چماقداری و فشار و کشتار مشغول شدند. کار چماقداری درهمان سالهای آغازین حکومت اسلامی چنان بالا گرفته بود که صدای " خودی"ها را هم در آورد، وقتی درسال ۱۳۵۹ چماقداران به سخنرانی لاهوتی در رشت حمله کردند و لاهوتی را مورد اهانت و ضرب و جرح قرار دادند احمد خمینی گفت جلوی چماقداری را به عنوان یک " بینش سیاسی" باید گرفت. حضرت آقا نیک میدانست ماجرا ریشه دار تر از این حرفها ست و ریشهی چماقداری در بُنِ افکار و خواست " پدر بزرگوار" و شریعت اوست و...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و زیرنویس:
۱- در مقام مقایسه و مشابهت گروههای چماقدار وطنی با گروه هائی که در خارج از ایران، به ویژه در کشورهای غربی فعالیت دارند بحث هایی مطرح بوده است. در کشورهای منطقه، به ویژه کشورهای مسلمان و "جهان سومی " گروههای مشابه با گروههای وطنی وجود داشتهاند. درغرب، به ویژه در امریکا، تشابه چندانی در قدرتهای سازمانده، نحوهی سازماندهی و عملکرد اجتماعی با گروههای موجود در جامعه ما وجود ندارد. در امریکا به ویژه در سالهای اخیر، دولت و کلیسا در سازماندهی گروههای فشار نقش ایفا نکردهاند. گروههای فشار درامریکا بیشتر از طریق فشارهای سیاسی، دینی و مالی مقاصد خود پیش میبرند که انواع و اقسام " لابی"ها نمونهاند. به دلیل حضور و قدرت نهادهای مدنی و سیاسی متعدد، قانونیت و عملکرد قانونی، رسانههای آزاد، وجود آزادی بیان و قلم، و جدائی (نسبی) دین از دولت و... گروههای فشار ویژگیهای دیگری به خود گرفتهاند. شاید به لحاظ تاریخی میان عملکرد برخی از گروههای مافیایی و گانگستری، مثل" تمی هال" یا " باسهای سیاسی" و گروههای مافیائی و گانگستری در شهرهای نیویورک و بوستون و شیکاگو و " کوکلوکس کلانها و برخی از گروههای " نژاد پرست " و " فاشیست " در نقاط مختلف، تشابه هائی با گروههای چماقدار و گروههای فشار در میهنمان بتوان یافت.
۲- نا گفتهها، خاطرات مهدی عراقی (پاریس - پائیز ۱۹۷۸ -۱۳۵۷)، خدمات فرهنگی رسا، تهران، سال ۱۳۷۰/ به کوشش محمود مقدسی، مسعود دهشور، حمیدرضا شیراز
۳- منوچهر پارسا دوست، شاه اسماعیل اول، / و شاه اسماعیل دوم / نشر انتشار، ۱۳۸۱
۴- دولت نادر شاه افشار،م. ر. آرونوا، ترجمه حمید امین، سال ۱۳۵۷، انتشارات شبگیر
۵- هما ناطق، ایران در راهیابی فرهنگی، نشر پیام، لندن، سال ۱۹۸۸
۶- احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، جاپ شانزدهم،، انتشارات امیر کبیر سال ۱۳۷۰
۷- حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در چنبش مشروطیت
۸- مهدی ملک زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، سال ۱۳۷۳
۹- سایت بروبچههای کرمانشاه http://bachehayekermanshah.blogsky.com/1389/01/05/post-1/
۱۰- مسعود نقره کار، بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، جلد دوم / ده شبِ شعر ص ۸۸/ نشر باران، سوئد، سال ۲۰۰۲/ ۱۳۸۱
۱۱- حزب چماقداران که بر ﺁن " حزب الله" نام نهادند، از ﺁغاز تا امروز
http://sarzaminemadari98.wordpress.com/2010/03/19/%d8%ad%d8%b2%d8%a8-
ـــــــــــــــــــــــــ
برخی ديگر از منابع:
- مرتضی راوندی تاريخ اجتماعی ايران ، انتشارات امير کبير
- ناصر زرافشان ، چماقداری و ماهيت و ريشه های تاريخی آن در ايران، نشريه مهرگان، سال دهم، شماره ۳و۴ پائيزو زمستان ۱۳۸۰
- سهراب نيکو صفت ، سرکوب و کشتار دگرانديشان مذهبی در ايران / جلد اول و دوم ، انتشارات پيام ، سال ۱۳۸۸
- صحيفه خمينی جلد ۱و ۵
http://www.arianica.com/%D9
http://emranrahimifar.persianblog.ir/post/180
بچه های چماق http://chomagh.ir/
- چماق/ منوچهر مطيعی تهرانی
- http://www.faliran.com/TabireKhab.asp?hid=424
- https://www.youtube.com/watch?v=AOnRfmL6E8c
در بارۀ زهرا خانم ، چماقدار مؤنث
نگران با من استاده سحر، ن. و. قلم