دیر گاهیست که بنیانهای اخلاقی جامعه در حال فرو ریختن است. انسان ایرانی گرفتار شده در سرنوشتی تلخ! ناشی ازسلطه حکومتی بغایت متحجر بر آمده از دل یک انقلاب، یک دروغ بزرگ بنام جمهوری اسلامی! با نام عطوفت اسلامی، عدالت علی، ساده زیستی. که با تکیه برآرزوهای تاریخی، باورهای مذهبی یک ملت بر مسند قدرت نشست.
حکومت اسلامی طی چهل واندی سال چنان تخم نفرت، فساد، دزدی، جنایت و بی عدالتی را درجامعه واذهان اجتماعی مردم پاشید که در بهترین حالت سرنگونی این رژیم اثرات این فساد ودروغ شرطی شده در رفتار روزانه مردم تا مدتها باقی خواهد ماند.
تب مبارزه سیاسی با رژیم ورودرروئی با او در صحنه سیاسی واجتماعی آنچنان بالا وگسترده است که مانع از پرداختن ونشان دادن ابعاد فاجعه بار این سقوط اخلاقی میگردد. امری که پرداختن ونشان دادن این سقوط در جز جز زندگی عادی وروزانه مردم ونهادن این سوال که چرا ما چنین سقوط کردیم؟ حقیقت چیست از مهم ترین وظایف روشنفکر وهنرمند ایرانیست؟
نشان دادن جایگاه انسان بخصوص بخش متوسط وروشنفکری جامعه که متاسفانه دراین سقوط اخلاقی بیشترین لطمه را دیدهاند.! نشان دادن این که در کجا ایستادهایم؟ کاریست بسیار سخت در زیرنگاه محتسب قدار و بیدار. صف آرائی نابرابروبسیار شکننده!
هنرمندانی که با استادی، اعتقاد، پوست کلفتی، نه تنها باید در برابر حکومت بیاستند! بلکه باید جوابگوی منتقدان غیر حکومتی نیزباشند.
قضاوت نابجا و نادرستی خواهد بود که چوب گز هنر بر اساس در داخل ایران بودن ویا خارج شدن هنرمند از ایران متر کند و با پیام عریان سیاسی و کل کل کردن هنرمندان با کسانی چون فرهادی چوب خط بخورد.
زیبائی هنر در گذر لایه به لایه آن ازدهلیزهای پیچ در پیچ زندگی وکشف شاعرانه گی ومعمای نهفته در دل پدیده هاست. حال میخواهد نقاش باشد یا نویسنده. پیکر تراش باشد یا فیلم ساز. هرهنرمندی جایگاه خود را دارد بشیوه خود بر جهان پیرامون نگاه میکند. پدیدههای زندگی را از درون منشورهای گوناگون ورنگی حیات که با قریحه، نبوغ وسخت گوشی خود که لازمه جان بخشیدن به این رنگ هاست عبور میدهد.. صرف خارج بودن یا داخل بودن وپنچه در پنجه حکومت انداختن! غنا، عمق وماندگاری یک اثر هنری را تعین نمیکند.
جوهر یک اثر هنری فراتر از شعارهای سیاسی مرسوم است. هنر روابط اجتماعی انسان با انسان، با طبیعت پیرامون و تعهد انسان در برابر جامعه انسانیست. بیرون کشیدن روح زیباو یا آسیب دیده انسان از دل پدیدههای اجتماعیست ونهادنش در منظر دید. همگان.
دفاع من از هنر بغایت زیبا واستادانه آقای اصغر فرهادی در نشان دادن سقوط ارزشهای اخلاقی، نشان دادن پلشتی حاکم بر جامعه که پی واساس آن مانند نخستین سکانس فیلم فروشنده درحال فرو ریختن استً میباشد..
مطمعتا دفاع نویسنده گمنامی در حد من نیز اعتراض هائی بدنبال خود خواهد داشت. اما پای بندی به حقیقت! به اصالت وعمق یک اثر ماندگار هنری جدا از دنیای سیاست وایدئولوژی من وادار میسازد نگاهی منصفانه به کارهای هنرمندی داشته باشم نادر! نه تنها درمیهن خود ایران! بلکه نادر در میان نوادر هنری جهان.
هنرمندی که امروز بشدت زیرفشار حکومت و منتقدان حکومت قرار گرفته است.
متاسفانه در فرهنگ بشدت بخیل، عقب مانده، خود محور بین و کم مایه ما، حتی در بین هنرمندان که در چنین مواقعی با حمله به فردیت وخلاقیتهای هنرمند دیگربی مایگی خود را در کم رنگ کردن ارزش کارهای هنرمند مورد حمله لا پوشانی میکنند.
حمله به کسی که سال هاست با رنجی مضائف با حوصله و تلاش برای ماندن وخشک نشدن ریشههای ارتباطی خود بامردم و قرار داشتن در متن جامعه کارهایش فرا تر از کار گارگردانهای معاصر جهان است.
خالق آثاری ماندگار نه صرفا بنام اصغر فرهادی! بل بنام مردمی که روزگاری سرزمینشان مهد هنر بودوقند پارسی حافظ شیرین سخنشان دراوج استبداد شاهانی که در میکده میبستند ودر خانه تزویر وریا میگشودند راهی بنگاله میگردید.
هیچ ساخته زیبای اصغر فرهادی نیست که در آن غم انسان ایرانی، انسانی سقوط کرده ویا در حال سقوط به جهنمی که جمهوری اسلامی ساخته است دغدغه اصلی فکراو نباشد! سقوط جامعه بدرون گند چالهای از فساد، دروغ، تهمت، دزدی، فحشا، خالی کردن شانه از زیر بار مسئولیت! نهایت نهادن این سوال بزرگ در برابر بیننده که که ما در کجا ایستادهایم؟ کجا میرویم؟
فیلم تاثیر گذار او "در باره الی " که بگونهای شرح این سقوط اخلاقی است. ا
الی کودکی سرشار از زندگی با معصومیتی کودکانه با بادبادکی بردست که شادمانه بر ساحل میدود.. کودکی که هنوزاز نقش دین، نژاد، جنسیت، طبقه اجتماعی، قید وبندهای اخلاقی، خشونت نهفته در عمق جامعه که در فاصلهای نه چندان دور از او در کمین نشستهاند بی خبراست. بیخبر از نقش افرادی که فردا در سیمای نامزد، دوست، اقوام دور یا نزدیک ونهایت افراد یک جامعه اورا بدنبال خود خواهند کشید و مورد قضاوتش قرار خواهند داد.
در باره الی مرثیه سقوط اخلاقی جامعهای است در فاصله کودکی فرا روئیده به جوانی! که تمام آن معصومیت وزیبائی ساده زندگی را از فرد میگیرد ودر مناسات پیچیده بده بستانهای اجتماعی ملهم از سیطره حکومت که در ترس افراد و حسابگری و آلوده شدن آنها به دروغ و تزویر در کتمان حقیقت است خود را نشان میدهد.
چگونگی نگاه، قضاوت، یافتن راه هائی برای گریز از پاسخ گوئی، توجیه ونهایت فراموش شدن خودالی که ساعتی قبل بعنوان دوست در جمع آنان بود با برجسته شدن معیارهای قضاوت و توجیه دل بهم زن که ناشی از فضای فاسد جامعه امروز ایران است نقطه اوج این تراژدی است.
تلاش برای کتمان فردیت الی در رابطه با نامزدی که اورا دوست نداشت. اما باید حافظ تابوی بکارت و قید وبند دینی واخلاقی جامعه مرد سالاری باشد که بر او تحمیل گردیده است. بکارتی که حتی بعد مرگ او نیز مورد قضاوت قرارش میدهد..
ملاکهای تحمیل شده اجتماعی که قبل ازنگران شدن و پرداختن به گم شدن ومرگ الی به فکر ارزشهای پوسیده وخشن اجتماعی است که افراد گروه و الی را مورد قضاوت قرار خواهند داد وای بسا که دردسر ساز شوند.
از این رو گم شدن ومرگ معصومانه الی اشگی بر دیده کسی جاری نمیکند. الی مرگ دردناک یک ملت، مرگ انسانیت است زمانی که ساختارهای ساخته شده توسط حکومت فرا تر از انسان وروح انسانی عمل میکند.. روح اجتماعی مرعوب ومغلوب شده توسط قدرت حاکم که مانند شمشیر داموکلیس بر فراز سر ملت آویزان است ومانع از حرکت اافراد میگردد..
افرادی که در حراست از زندگی خویش با چشم بستن بر واقعیت و شهامت اخلاقی خود در باز گوئی آن چه که درست وانسانیست از تعهد خویش باز میمانند.
ادامه داد
ابوالفضل محققی