نگاهی گذرا به تاریخ مبارزات مردم ایران و تغییر رژیم ها در آن،حاکی است.که انقلابات و تغییرات اساسی در کشورما،با آنچه که در سایر کشورها رخ داده، فرق اساسی داشته و به غیر از سال پنجاه و هفت که تحمیل جمهوری اسلامی، از سوی اربابان خارجی بنیانگذار آن بوده،ابتکار ویژه ایرانیان،مبتنی بر قیام یک یا چند سردار ملی متحد و همفکر باهم و پذیرش رهبری آن از سوی مردم توام با اتحاد ملی علیه دشمن و پیروزی نهایی بدون کمک خارجی و دیگران بوده است.
بالعکس چند انقلاب و تغییر رژیم ،که در اروپا و قاره های دیگر رخ داده ،فرق اساسی با پیشینه تاریخی و تغییرات مهم، در ایران داشته است.بطور مثال آنچه در اروپا بخصوص در نیمه دوم قرن گذشته بوقوع پیوست .گرچه خیزش ها از داخل کشور مربوطه آغاز گردیده ،ولی در پیروزی نهایی،دیگران و خارجی ها،نقش داشته یا موثر بوده اند.بطور مثال:
در انقلاب مخملین چکسلواکی،یک نویسنده، بنام واسلاو هاول با منشور حقوق بشر هفتاد و هفت،آغاز گر اعتراض بر رژیم کمونیستی دست نشانده شوروی در کشورش شد.ابتدا تعداد اندکی باین منشور پیوستند و در ادامه مبارزات با پیوستن تعداد بیشتری از رهبران ملی و سرانجام ریزش نیروهای رژیم کمونیستی حاکم و پیوستن آنها باین منشور، تعداد نهایی امضا کنندگان منشور به هفتصد نفر رسید.در پی مقاومت رژیم و سرکوب جنبش، مبارزین به زیر زمین پناه بردند.در مبارزات مخفی- زیر زمینی ،به راه و رسم مبارزه ،با در نظر گرفتن دروس مبارزه، اعم از سازماندهی و مدیریت مبارزه، تا تاسیس تشکیلات و ستاد فرماندهی و چگونگی ارتباط فوری ستاد، با نیروهای صف و میدانی ،با رعایت کامل تدابیر امنیتی حفاظتی ،اهداف مبارزه را بخوبی پیش برده ،با در نظر گرفتن مسائل پشتیبانی- لجستیکی،سر انجام، بصورت علنی وارد مبارزه بی امان با رژیم دست نشانده شدند.که درین مرحله، دول اروپائی نیز کمک کرده و در پیروزی بدون خونریزی این قیام ملی، نقش عمده ای ایفا نمودند.بعد از این پیروزی بود. که تازه معلوم شد، برخی از سران کلیدی این منشور، همچون میلان کوندرا، با واسلاو هاول، بشدت مخالف بوده،اما بخاطر مصلحت مبارزاتی و آزادی کشور،اختلافات را کنار گذاشته بخاطر یک هدف مشترک و رهایی کشور از یوغ یک رژیم ضد ملی و دست نشانده ،متحدا وارد میدان مبارزه شدند.
در جنبش همبستگی لهستان به رهبری لخ والنسا،پاپ ژان پل دوم که لهستانی الاصل بود. به همراه کلیسای کاتولیک و نیز اغلب کشورهای اروپایی ،ازوی و اعتصابات کارگری حمایت نموده و سرانجام این جنبش ،یک سال قبل از فروپاشی شوروی،پیروز میدان مبارزه و آزادی لهستان گردید.
نگاهی به پیشینه تاریخ کشورمان ایران ،نشان میدهد ،که به غیر از سال پنجاه و هفت ،اکثریت قریب به اتفاق قیام ها و خیزش ها علیه دشمن خارجی، یا داخلی، فقط بدست خود ایرانی و بدون کوچکترین کمک خارجی صورت پذیرفته است.برای مثال:
ابومسلم خراسانی فرمانده نظامی ایرانی خلفای بنی امیه، به کمک هموطنان ایرانی خود وبا راه انداختن جنبش سیاه جامگان،این رژیم را سرنگون و بنی عباس را ،روی کار آورد.که منصور خلیفه عباسی چون خود را دست نشانده ابومسلم می دید.با خدعه ویرا بقتل رساند.که یک سردار ایرانی دیگری بنام بابک خرم دین ، به خونخواهی ابومسلم ،جنبش سرخ جامگان را، راه انداخته، طی بیست سال مبارزه بی امان علیه خلفای عباسی و تضعیف آن ،بنیاد رهایی ایران، از دست این خلیفه گری را ،با قتل خود بدست معتصم، نشان داد.
طاهر ابن حسین، ملقب به طاهر ذوالیمینین، از سرداران ایرانی تبار مامون خلیفه عباسی ،سلسله طاهریان را، در خراسان بزرگ تاسیس نمود.که یک گام بزرگ دیگری برای استقلال کل ایران در آینده بود.
این قبیل مبارزات موجب شد.که سرانجام یعقوب لیث صفار، علیه خلیفه عباسی، قیام نموده و اولین سلسله پادشاهی ایرانی را،بعد از حمله اعراب ، در سیستان و مناطق دیگر راه انداخته ،ایران قدیم را از یوغ اعراب، نجات داده، زبان فارسی را، بار دیگر زبان رسمی کشور اعلام نماید.
اکنون نگاهی به شخصیت خامنه ای و سبک حکومت جمهوری اسلامی نشان میدهد.که وی و رژیم اش هم مشخصات بنی امیه را دارد و هم از مختصات بنی عباس در دشمنی با ایران و ایرانی سود می برد.اگر در گذشته ایرانیان علیه این دو خلیفه گری بر خاسته و ایران را نجات دادند.اکنون نیز ملت ایران با اتحاد و یکدلی می تواند. این بساط بنی امیه- بنی عباسی را، سرنگون نماید.بخصوص اینکه ،در درون رژیم، نیروهای اصیل ایران دوستی هستند و ظرفیت آن را دارند ،که نقش ابومسلم ها و.. را برای نجات کشور ،ایفا نموده، در روزهای نهایی قیام سرتاسری ،به رهبران میدانی و توده مردم، در صحنه مبارزه پیوسته، متحدا رژیم را سرنگون نمایند.
بنا به تجربه و با توجه به این که ،بیش از چهل هزار عضو ارتش تروریستی سایبری رژیم، با بودجه کلان و امکانات فراوان و با آخرین وسایل و تجهیزات دیجیتالی، بطور شبانه روزی، در حال سم پاشی و ایجاد نفاق و اختلاف و خرابکاری در بین اپوزیسیون هستند و هر بار اتحادی شکل گرفته، آن را در نطفه خفه نموده اند و با توجه به اینکه ، خامنه ای منافع ملی را ،فدای بقای خود و اربابان و رژیم اش نموده و قانون جنگل و تنازع بقا را،در کشور تبلیغ و پیاده و ایجاد نزاع ها و درگیری های کوچک و بزرگ بین مردم ،تعمدی و مدیریت شده است .تا ملت بجان هم افتاده و متحد نشوند و نزاع ها تعمدا مبارزه را به سمت تنازع بقا منحرف نماید. در نتیجه شایسته است .که اتحاد ها ،ازین به بعد ،بخصوص در ابتدای امر و تا شکل گیری کامل آن ،بطور محرمانه، زیرزمینی و بدون تبلیغ و سر و صدا انجام گیرد. تا قبل از هر گونه تیز شدن آنتن های جواسیس رژیم و خرابکاری های مربوطه،نهادها ،سازمان ها و تشکیلات و اداره مبارزه ،شکل نهایی و سر تا سری بخود گرفته و مسئولان و مدیران ستاد مبارزاتی در تهران و شهرستانها ،با رهبران میدانی و مسئولین تظاهرات خیابانی ،در ارتباط امن محرمانه و هماهنگ و مداوم باشند.
بعد از تکمیل محرمانه پروسه سازماندهی-مدیریت مبارزه- تشکیلات اپوزیسیون در داخل کشور و سلسله فعالیت های پنهان و زیرزمینی، با هدف ضربه زدن به نقاط کلیدی و حساس رژیم،بطور هوشمندانه و با در نظر گرفتن مسائل امنیتی حفاظتی روی صحنه آمده،اجتماعات اولیه با شعار های معمولی و بدون برانگیختن حساسیت، با ایجاد عادت ذهنی، در نیروهای سرکوب ،که فعلا خبری نیست.سر انجام در یک برهه تاریخی- روز ملی میهنی مهم ، طی تدابیر و اطلاع رسانی های محرمانه، بشکل ده دهی ،یعنی هر نفر به ده نفر، روز مهم فراخوان و خیزش ملی و سراسری را اعلام عمومی نمایند.درین مرحله است .که تعدادی از عناصر کلیدی راس هرم قدرت، با نیروهای مربوطه از آینده سیاسی و حتی زندگی طبیعی خود بیمناک گردیده ،به خیزش عمومی لبیک گفته، با پیوستن به مردم ،مبارزه ملی علیه رژیم را نهایی می نمایند.همچنین درین مرحله است.که باتفاق این نیروها ،می توان ضربات مهلک، به شاهرگ حیاتی رژیم وارد نمود و سرانجام آن را با توجه به پروسه مهم امنیت انتقالی ،به پیروزی رساند.بدیهی است.که مسئله کمبود یا نبود آب به عنوان عامل اولیه زندگی و حیات پاشنه آشیل رژیم بوده مبارزه با کمبود آن را، در داخل کشور همانطور که در خیزش اخیر کشاورزان اصفهان و شهر کرد دیدیم ،به همه گوشه و کنار کشور و حتی روستاهای دوردست و محروم سرایت داده و در وجه خارجی آن، هموطنان مقیم خارج ،با مطرح کردن این انحصار آب، توسط رژیم و قحطی و کشتاری که بعلت این کمبود گریبانگیر ملت ایران شده ،این معضل بزرگ را ، در راستای پروسه جنایت علیه بشریت و قابل ارجاع به دادگاه بین المللی لاهه، مطرح نمود.
نتیجه، این که: حتی اگر سران گلوبالیزم به بهانه احیای برجام ،همچون سال دو هزار و پانزده بار دیگر، خون جدیدی، به رگ های بیمار مشرف به موت این مهره دست نشانده شان، در تهران تزریق کنند.آنچه مسلم است. این است که، تکلیف نهایی کشور، همچون گذشته تاریخی، به همت و تلاش جمعی خود ایرانیان وابسته بوده،این بار نیز، با غلبه متحدانه ،بر مریض محتضر حاکم بر کشور، مسیر رو به رشد تمدنی ایران و ایرانی، که هزاران سال پیش آغاز و از سال پنجاه و هفت تاکنون متوقف گردیده ،بار دیگر با آزادی کشور، آن را، بسوی تمدن بزرگ و موعود رهنمون، خواهد نمود.
مطلب قبلی...
معصومه، نیلوفر است، نوشتهی خروسه
معصومه، نیلوفر است، نوشتهی خروسه