حزب چیست
حزب نهادی همگانی است که برپایه ی اندیشه ی فلسفی، سیاسی و اجتماعی برای اداره ی کشور، با همکاری و تلاش هم اندیشان، ساخته می شود. حزب همه ی شهروندان هم اندیش را که باور فلسفی و اجتماعی همانندی دارند، از هر تیره و تبار و قوم و آئین به هم پیوند می دهد و برای آنان آسایش و آرامش در زندگانی اجتماعی فراهم می کند. هم اندیشان و هواداران یک اندیشه ی فلسفی، سیاسی و اجتماعی با کمک رأی مستقل و آزاد خود، حزب مورد علاقه ی خود را به قدرت سیاسی و حکومت می رسانند. شوربختانه از انقلاب مشروطیت تاکنون در ایران، حکومت های دست نشانده به ملت ایران فرصت نداده اند تا مانند کشورهای آزاد، حزب ها و سازمان هایی مستقل و آزاد برپا کنند تا به حاکمیت ملی دست یابند. دکتر محمد مصدق برای استقرار حاکمیت ملی، نه یک حزب بلکه جبهه ای از همه ی حزب ها، سازمان ها و هواخواهان حاکمیت ملی پدید آورد. زیرا در یک کشور غیرمستقل و تحت اشغال عوامل بیگانه، با یک حزب و دو حزب نمی توان بر حکومت دست نشانده پیروز شد. برای پیروزی، همه ی شهروندان با هر باور و از هر تباری باید دست به دست هم بدهند و با همسازی با یکدیگر در یک جبهه ی گسترده ملی، کشور را از یوغ بیگانگان رهایی بخشند. دولت جبهه ملی به نخست وزیری دکتر مصدق با کودتای انگلیسی - آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی سرنگون شد و جبهه ملی و حزب ها تعطیل شدند. دکتر مصدق و آزادیخواهان زندانی گردیده، دکتر حسین فاطمی و شماری از آزادیخواهان و برخی از افسران ارتش نیز اعدام شدند.
سوسیال دموکراسی چیست؟
سوسیال دموکراسی همسازی تولید کنندگان و کارکنان خدمات و سرمایه داران - دولتی یا خصوصی - در تصمیم گیری های برنامه ریزی اقتصادی است. همسازی در امور اجتماعی و سیاسی از کوچکترین بخش های اجتماعی تا نهاد دولت، خواست و آرمان حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران است که باید در یک همسازی ملی گسترده انجام پذیرد. این تلاش ها برای بهزیستی، آزاد اندیشی و همسازی ایرانیان از راه برپا ساختن یک فرمانروایی برخاسته از همسازی همه ی حزب ها، اتحادیه ها و انجمن ها و با رأی و اراده ی آزاد همه ی شهروندان ایرانی شدنی است.
همانگونه که می بینیم؛ سوسیال دموکراسی از دو واژه ی سوسیال و دموکراسی ساخته شده است. همسازی و همگامی همه ی شهروندان در امور اجتماعی و در امور دولتی را می توانیم سوسیال دموکراسی بنامیم. سوسیال دموکراسی یک ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است که با همسازی و همگامی حزب ها، اتحادیه ها و انجمن های کارگری و مردمی پدید می آید. [حکومتگران وابسته و ضد مردمی در صد و پنجاه سال گذشته در ایران کوشیده اند با زور سرنیزه و کشتار، هم میهنان فرهیخته ی ما را از سوسیال دموکراسی دور نگهداشته و خودکامگی و وابستگی به بیگانگان را جایگزین آن کنند.] دموکراسی، تنها انجام انتخابات و گزینش نمایندگان مردم و برپا کردن دولت برگزیده ی مردم نیست. در کشورهای پیشرفته به ویژه در شمال اروپا در همه جای کشور، در شهرها و روستاها، در کارخانه ها، در کودکستان ها، دبستان ها، دبیرستان ها و در حزب ها، در هر جایی که شهروندی هست دموکراسی یا فرمانروایی مردمی بر قرار است.
باید بگوییم که واژه های سوسیالیسم و سوسیال در زبان فارسی نیز همچنان بدون برگردان به زبان فارسی به کار برده می شود و بیشتر مردمان دانش آموخته ی ما معنای سیاسی و فلسفی آن را نیز دریافته اند. در زبان های اروپایی در پیوند با سوسیالیسم واژه ی سوسیال بخش نخست واژه ی سوسیالیسم است و زندگی سوسیال به معنای زندگی اجتماعی و همگانی همراه با آسوده زیستی است. سوسیالیسم به آن شیوه حکومت یا فرمانروایی گفته می شود که در آن حزب های کارگری، سندیکاها و گروه های اجتماعی بهره ده با گروه های بهره کش با سازش و تعامل با هم کنار می آیند و کشور را با همسازی و همکاری یکدیگر بدون خشونت اداره می کنند. آرمان حزب های کارگری، اتحادیه ها و گروه های بهره ده آن است که با مبارزه و تلاش آشتی جویانه از بهره کشی های ناعادلانه ی کارفرمایان از کارگران جلوگیری کنند و رفاه همگانی را بر پایه ی روش آسودگی زندگانی و زیست مردمان، در کشور به انجام برسانند. آسودگی زندگانی و زیست به معنای آن است که خانه و سرپناه، خورد و خوراک، پوشاک، آموزش و پرورش و بهداشت و دیگر نیازهای انسانی برای همگان از راه بهره وری از دارایی های کشور فراهم شود. برگزیدگان و نمایندگان حزب ها و شهروندان برای فرمانروایی می کوشند تا زندگانی درخور و آسوده ای برای همگان فراهم آورند. در یک سیستم سوسیالیستی هر یک از شهروندان کار درخور توانایی و دانایی خود را دارد و حقوق درخور کار خود را می گیرد. همه ی دارایی های کشور با برنامه ریزی درست، سرمایه گذاری و هزینه می شود.
لائیسیته چیست؟
لائیسیته به معنای جدایی دین از دولت یا جدایی دولت از دین است. این واژه ریشه ی یونانی دارد؛ لائیکوس (λᾱϊκός) به معنای مردم است. واژه ی لائیسیته از میانه ی قرن نوزدهم در فرهنگ های اروپایی پیدا شده و کم کم دگرگون شده و گسترش یافته است. لائیسیته به معنای جدایی دین از دولت نوعی نگرش سیاسی و مدنی است. برابر این نگرش، دین و دولت بایستی از یکدیگر جدا باشند و در امور یکدیگر دخالت نکنند. لائیسیته در سال ۱۹۰۵ در فرانسه به صورت قانون به تصویب رسیده است.
روز به روز اندیشه ی لائیسیته همراه با گوناگونیها یا رنگین کمانی باورهای فلسفی، دینی، اخلاقی و مذهبی مانند خداناباوری، تردید در بود یا نبود یک قدرت ماوراء الطبیعه، تنوع در باورها و اندیشه ها افزایش می یابد. در همین راستا با کمک حزب ها، سندیکاها، دانشگاه ها، دانشمندان و قانون های تازه و پیشرفته، امکاناتی برای رایزنیهای دموکراتیک و آرام و به دور از خشونت پدید آمده است. حزب ها، اندیشمندان، دستگاه های آگاهی رسانی همگانی و دولت های مدرن می کوشند تا شهروندان را با بنیان های لائیسیته آشنا کنند. این کار در فضای سیاسی مناسبی با اصول بنیادی جوامع انسانی و احترام به گوناگونیهای روزافزون اندیشه ی شهروندان و تعادل و همزیستی انجام می شود، بنابراین لائیسیته در حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران برترین جایگاه را دارد.
ما جمهوری خواه، سوسیالیست، دموکرات و لائیک هستیم. حزب ما به آزاد اندیشی و آسوده زیستی مردمان میهن خود از راه فرمانروایی نمایندگان برگزیده ی همه ی شهروندان، از هر گروه و دین و اندیشه ای، باورمند است. ما برای برپایی چنین فرمانروایی یا حکومتی جمهوری، برآمده از رأی آزاد هم میهنانمان تلاش می کنیم. در کشورهای پیشرفته جهان که برای انتخاب رئیس جمهور آزادی هست؛ انتخابات مهندسی شده و نمایشی نیست، حزب ها، انجمن ها، سندیکاها، نمایش ها و همایش ها آزاد است و بالاتر از همه زندانی سیاسی هم ندارند. در این گونه کشورها همه ی شهروندان به جز کودکان، دیوانگان، تبهکاران و کسانی که دارای پیشینه بد( سوء پیشینه) هستند می توانند خود را برای رئیس جمهور شدن نامزد یا کاندیدا کنند. انتخاب کردن و انتخاب شدن آزاد است. همه ی حزب ها و نامزدها در برابر قانون همتراز هستند و می توانند برای شناساندن خودشان از رسانه های همگانی به یک اندازه بهره مند شوند. اگر هر کدام از ویژگی هایی که برشمردیم برای انجام انتخابات و برای انتخاب شدن و انتخاب کردن نباشد آن انتخابات درست نیست و به چنین شیوه ی فرمانروایی جمهوری گفته نمی شود. برای نمونه ترکیب "جمهوری اسلامی" نامی نادرست است، حکومت اسلامی ایران یک شیوه ی فرمانروایی دینی و دیکتاتوری است. زیرا قران همه ی مردمان روی زمین را بنده می نامد و تنها دین مجاز را دین اسلام می داند. لائیسیته در اسلام جرم و جزای آن اعدام است.
اما جمهوری چیست و جمهوری خواه کیست؟
در زبان فارسی جمهوری از جمهور می آید که واژه ای تازی یا عربی است. جمهور به معنای توده، گروه و یا بخش بزرگی از یک چیز است و به معنای همه ی مردمان نیز هست. جمهوری به شیوه ای از فرمانروایی گفته می شود که فرمانروای آن شاه نیست بلکه رییس جمهور و برگزیده ی شهروندان است. در زبان های اروپایی "ری پابلیک" یا جمهوری به معنای چیزی است که از آن همه ی مردم است؛ دارایی یا خواسته ی مردم است.
جمهوری گونه ای فرمانروایی یا حکومت است که رئیس و یا رهبر آن، برابر با مصوبات قانونی، هر چند سال یک بار ( چهار، پنج یا شش سال و ...؛ نه برای همیشه) از سوی حزب ها، سندیکاها و شهروندان برگزیده یا انتخاب می شود و پس از پایان دوران قانونی نامبرده کس دیگری، با رأی آزادانه ی همه ی شهروندان، به جای رئیس جمهور یا رهبر پیشین برگزیده می شود. جمهوری خواه و یا جمهوری خواهان حزب ها و کسانی هستند که خواهان چنین فرمانروایی مردمی هستند. در چنین سامانه ای از فرمانروایی، همه ی حزب ها و شهروندان ایرانی با آزادی و برابری کامل حقوقی می توانند خود را برای انتخاب شدن نامزد کنند و یا به هرکس که دلشان می خواهد رأی دهند. هیچ حزب، هیچ باور، هیچ کس و هیچ دینی بر دیگری برتری ندارد، همه ی شهروندان ایرانی از هر گروه، از هر حزب، هر دین، آئین و اندیشه ای برای رئیس جمهور شدن حقوق برابر دارند. رئیس جمهور می تواند ترک، فارس، کرد، لر، خوزی، عرب، آذری، بلوچ، مازینی، گیلانی، خراسانی، ترکمن، ازبک، سیستانی و ... سنی، شیعه، با دین یا بی دین باشد، مهمترین ویژگی اش می باید ایرانی بودن او باشد.
واژه ی جمهوری امروزه به نادرستی و ناروا به بسیاری از فرمانروایی ها و حکومت ها در جهان گفته می شود. واژه ی جمهوری پذیرای هیچ صفتی نیست؛ جمهوری یک واژه است با معنای معین که در همه ی جهان یک معنا دارد. در میان کشور های جهان جمهوری دیکتاتوری داریم، جمهوری دموکراتیک داریم، جمهوری شورایی داریم، جمهوری فدرال و جمهوری مبتنی به دمکراسی پارلمانی نیز داریم ... کدامیک از این جمهوری ها معنای جهان شمول دارد و به راستی جمهوری است و برای جامعه بشری مناسب تر است؟
کوشش ما اینست تا تصویری از نظام جمهوری و شهروند جمهوری خواه، آنطوری که در فلسفه و سیاست و در سیر تحول این دکترین آمده است ارائه دهیم و سرشت های جمهوری خواهی را در حد امکان بیان کنیم تا جمهوری خواهان واقعی بدانند با قبول اصل جمهوری خواهی چه وظائف و حقوقی خواهند داشت و چگونه باید از این ایده ال دفاع و برای استقرار آن مبارزه کنند.
اگر چه نظام جمهوری در آغاز در مقابل حاکمیت موروثی و سلطنتی قد راست میکند اما ویژگی هایی را برای خود قائل می شود که به آزادی انسان نه تنها از سلطه سلطنت، بلکه از هرگونه سلطه می انجامد. یک جمهوری خواه یک شهروند تنها و جدا از دیگران نیست، او پیش از هرگونه ویژگی یک شهروند حزبی است. جمهوریت تنها مخالفت با پادشاهی و حکومت موروثی نیست، در عین حال که این مخالفت لازم است اما به هیچ وجه کافی نیست. یک جمهوری خواه دروغین وابسته به یک حزب یا منفرد، می تواند مانند یک سلطنت طلب بسیاری از اصول جمهوری خواهی را زیر پا بگذارد و خودش را جمهوری خواه نیز بخواند. به انجام رساندن ایده ال های جمهوریِ خواهی مستثنی از قانونِ تئوری - عمل - نیست. زیرا فرا خواهی و گذار از شرائط موجود (و در نتیجه ی آن انحراف از هدف و دگرگونی) در ماهیت و سرشت بشر بوده و صفت برتر اوست.
جمهوری خواه بودن با حزب و آرمان سیاسی، یک انتخاب ناب، انسان دوستانه، عدالت خواهانه و شایسته شرافت انسانی است. بر حسب تعریف در یک نظام جمهوری به معنای واقعی آن، استبداد، بی عدالتی، نابرابری، بی توجهی به حیثیت انسانی، تجاوز به آزادی های فردی و اجتماعی و تبعیض کمتر از دیگر نظام ها است.
از آنجا که نظام جمهوری را حزب ها، سازمان ها و شهروندان جمهوری خواه بنیان گذارده و از آن حفاظت کرده و آن را تداوم می بخشند پس باید دید جمهوری خواه کیست و این صفت ارزنده جمهوری خواهی شامل چه کسی می شود چرا که باور جمهوری خواهان بر این است که معنا و کیفیت جمهوریِ را جمهوری خواهان برپایه ی باورهای خود پدید می آورند. در اینجا ما برخی از ویژگی های یک جمهوری خواه را بر می شمریم:
۱- جمهوری خواه یک انسان متحزب(دارای حزب) و آزاد است و حلقه بندگی هیچکس و هیچ چیز را نمی پذیرد و فقط در برابر قانون مسئول است و آزادی های فردی و اجتماعی را گرامی می شمارد.
۲- جمهوری خواه بر دو اصل آزادی و برابری شهروندان ارج می گذارد زیرا براین باور است که یک انسان نباید به انسان دیگری سلطه پیدا کند. در یک نظام جمهوری برابری شهروندان و بی طرفی دولت در مقابل شهروندان دو روی یک سکه اند .
۳- جمهوری خواه از نظر اجتماعی سازمان یافته و حزبی، رادیکال و از نظر سیاسی ترقیخواه و از نظر اقتصادی عدالت طلب است.
۴- حزب جمهوری خواه و شهروند جمهوری خواه برای استقلال قضایی، سیاسی و اجتماعی کشورش تلاش میکند و حافظ تفکیک قوای سه گانه و استقلال رسانه ها است و برای برقراری عدالت اجتماعی مبارزه میکند.
۵ - یک حزب یا شهروندجمهوری خواه قانون را در خدمت آزادی شهروندان می داند پس برای جمهوری خواه قانون نباید محدود کننده حق قانونی کسی باشد.
۶ - حزب جمهوری خواه که از ستون های سه گانه دولت مدرن : بی طرفی دولت، آزادی عقیده و عدم تبعیض دفاع میکند در ماهیت خود لائیک است. در واقع لائیسیته و حزبی بودن دو اصل بنیادی و پایه گذار جمهوری است. هر نظام جمهوری بدون حزب و اصل لائیسیته ناقص است.
۷- یک شهروند جمهوری خواه و دارای حزب به عنوان یک انسان و یک شهروند در رابطه با مسائل روزمره فرهنگی، هنری، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و بالاخره با هر آنچه که بطور مستقیم یاغیر مستقیم با او و جامعه اش ارتباط دارد مداخله گر است. دومینیک شناپر بر این باور است که فکر کردن درباره اجتماعی که در آن زندگی میکنیم با طبیعت جامعه مبتنی بر دخالت شهروندان مرتبط است. کوندورسه، در دویست سال پیش در ارتباط با جمهوریت و حقوق مردم مطلب با ارزشی را بیان میکند که او را از انقلابیون دیگر مانند دانتون، روبسپیر، حتی سییس مجزا می سازد. از آنجا که این گفته هنوز از اهمیت شایانی بر خوردار است در اینجا می آوریم، او گفته است: رأی مردم نه مصون از خطا و نه در ذات خود از فضیلت اخلاقی برخوردار است. به همین دلیل باید، بدون هیچ ممنوعیتی -تابویی- همه پیش بینی ها را برای تجدید نظر و بهبود قوانین در نظر داشت؛ رأی مردمان، نباید حقوق بنیادی یک شهروند را پایمال سازد، برعکس هرگاه تصمیمی که در رأی گیری به تأیید اکثریت رسید شامل همه می شود.
۸- یک حزب جمهوری خواه در جامعه از انتخابات آزاد پشتیبانی کرده، باور دارد که مقامات مسئول و مدیران به دلیل لیاقت و کاردانی و خدمتگزاری به مردم برای مدت محدودی توسط مردم و نمایندگان آنها بکار گمارده می شوند. در نظام جمهوری مسئولان و مدیران که زیر چشم حزب ها و شهروندان و قدرت سیاسی منتخب مردم عمل می کنند، نه تنها باید تضمین کننده واقعی و عملی اصل بیطرفی باشند بلکه همینطور باید در رفتار خود چنان عمل کنند که شهروندان در بیطرفی آنان کوچکترین تردیدی نکنند.
۹- یک شهروند حزبی و جمهوری خواه می کوشد به گونه ای همیشگی در کارهای روزانه جامعه مشارکت داشته، انتخاب کند و انتخاب شود و در زندگی شهروندی و اجتماعی حضور نزدیک، مستقیم و فعال داشته باشد.
۱۰- یک شهروند جمهوری خواه یا حزب جمهوری خواه دولت را پیش از هر چیز برای دفاع از آزادی انسان در مقابل هرگونه سلطه، حتی سلطه اکثریت برسمیت می شناسد، در غیر این صورت خود را موظف می داند علیه آن دولت اقدام کرده و آن را جابجا کند .
۱۱- جمهوری خواه دیوان سالاری نظام جمهوری را تنها در محدوده خدمت به جامعه قبول دارد و با هرگونه حاکمیت دینی، مذهبی، قومی، مسلکی، مرامی، خانوادگی ( الیگارشی )، غیربومی، مخالف است و با آن مبارزه میکند.
۱۲- یک شهروند یا یک حزب جمهوری خواه مخالف هرگونه تبعیض است و گوناگونی اندیشه و مسلک، دین و مذهب، قوم و ملت، دانش و درایت، فرهنگ و کیفیت، هوشمندی و مهارت ... را گرامی می شمارد و برای همه بدون استثنا، حق آزادی برابر قائل می شود. جمهوری خواه از حق خود، از حق شهروندان خود و همینطور از حق همه انسان ها دفاع کرده و رفتار خوب -اتیک- را همواره مد نظر دارد.
از آنجا که جمهوری با ارزش های جهانشمول هستی یافته با اتکا به این اصول، زیست تحولی خود را ادامه می دهد پس جهانشمول است. اضافه کردن هر صفت و هر پیشوند یا پسوند به واژه جمهوری به عنوان نظام حکومتی آن را آسیب زده و گوهر آن را کم ارزش می کند. بنابراین جمهوری نمی تواند ملی، سوسیالیستی، کمونیستی، لیبرال اسلامی، مسیحی، خلقی، شورایی، دمکراتیک پارلمانی ...باشد.
ما جمهوری خواهان در حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران ( همسازی ملی جمهوری خواهان ایران) برای رسیدن به آرمان جمهوری ایران می باید یک همسازی ملی سراسری پدید بیاوریم. ما باید همه اشتباهات و شکست های گذشته را ردیابی کنیم و آن ها را از نو بسازیم و باید با هم برای یک انقلاب اجتماعی بزرگ همسازی کنیم.
برابر باورنامه ی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران این همسازی ملی در سه گام انجام می شود:
گام نخست : تشکیل جبهه ی همسازی سوسیال دموکراتهای جمهوری خواه و لائیک ایران، بدون هر گونه وابستگی به بیگانگان و باورمند به برچیدن کامل نظام جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک نظام لائیک مبتنی بر حاکمیت ملت.
گام دوم : بررسی امکان رایزنی ملی در یک یا چند کنفرانس ملی برای ایجاد همسازی گسترده ملی حزب های جمهوری خواه و ارائه راهکارهای همسو جهت جایگزینی این نظام دینی با یک نظام جمهوری مبتنی بر حاکمیت ملت.
گام سوم : برنامه ریزی و تدارک دوران گذار و نقشه راه و راهکارهای عملی حکومت موقت کشور. از نظر ما سه گام بالا از یکدیگر جدا نیستند و باید همزمان پیش برده شوند.
همسازی؛ واژه ای چندگانه است که از یک پیشوند؛ هم -... و یک حاصل مصدر، یعنی سازی درست شده است. واژه ی ساز؛ یک اسم از مصدر فعل ساختن و بن زمان حال است. هم؛ پیشوندی است که مشارکت و همکاری و همراهی با یکدیگر در کاری را نشان می دهد. همسازی؛ حاصل مصدر است؛ یعنی با هم ساختن، با هم برپا کردن، با هم بنیاد نهادن و آفریدن، با هم انجام دادن و نیز سازگاری کردن، قناعت کردن، راضی بودن، سازگار بودن، همراه و موافق بودن، پیمان کردن، همسازی به معنای هم آهنگ بودن؛ همنوایی، همخوانی و هم راهی کردن نیز هست که در همنوازی و همخوانی به کار می رود. بنابراین می توان گفت همسازی همزمان بیان گر دو کردار است. نخست با حفظ هویت خود با هم سازش کردن یا باهم کنار آمدن؛ دوم برای دستیابی به هدفی روشن و مشترک تلاش کردن. در مفهوم واژه همسازی دو قوه محرکهی مکمل موجود است:"هدفمندی برای ساختن" و "گرایش برای سازش".
واژه همسازی، در شرائط کنونی جامعه ما، در مقایسه با واژه های سیاسی و اجتماعی مرسوم در قرن اخیر در ایران مانند، حزب ها، اتحادها، همبستگیها، جبههها، هماهنگیها، جنبشها، نهصتها و... از ویژگی متمایزی برخوردار است: همسازی؛ همزمان سخت و نرم است.
اما واژه ی ملی؛ این واژه عربی است ولی در زبان فارسی از کاربرد عربی خود دور شده است. ملی از ملت می آید که در عربی به معنای کیش و آیین است. ملی در زبان فارسی یعنی خصوصی، مردمی و به معنای مربوط به دولت یا دولتی هم هست. البته اگر دولتی برگزیده ی ملت و مردمان یک سرزمین باشد. میهنی، مردمی، داخلی و ایرانی هم معنا می دهد. در واژه ی ملی استقلال نیز نهفته است. در ایران در فرهنگ و زبان دوران ما واژه ی ملی با نام دکتر مصدق و حکومت ملی دکتر مصدق معنای سیاسی ویژه ای پیدا کرده است.
همسازی ملی چیست؟
همسازی ملی برای رسیدن به هدف سخت و استوار است و برای ساختن، نرمش دارد و به گفتگو یا تفاهم می پردازد. این ویژگی ها را از واقعیتهای عینی کسب کرده است : جهان، طبیعت، انسان و تکنولوژی و ... این دو خاصیت (سختی و نرمش) را اگر باهم نداشته باشد دچار نیستی خواهد شد. بنابراین بایستی از این دو ویژگی همسازی ملی شدیداً نگهداری کرد.
حزب، جمهوری، دموکراسی، لائیسیته، ملی و آزادی مفاهیم جهانی دارند اما در همه ی کشورها و همه ی زمان ها، این مفاهیم در همه جا، معنا و کاربردی یکسان ندارند. در بالا ما کوشیده ایم دیدگاه ها و چشم اندازهای همگانی حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران را برای هم میهنان خود برشماریم، روشن است که یک یک همسازان ما نیز دارای باورها و اندیشه های ویژه ی خود هستند.
منوچهر تقوی بیات و فرهنگ قاسمی
حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
(همسازی ملی جمهوری خواهان ایران)
دی ماه ۱۴۰۰ خورشیدی برابر با ماه دسامبر ۲۰۲۱ میلادی