توضیح: ازین پس غیر از مطالب جدی و طنز سیاسی، مطالب فرهنگی من در «خبرنامه گویا» منتشر خواهد شد. سعی می کنم این مطالب کوتاه و مفید باشد. این مطالب برای عامه نوشته نشده و روی سخن بیشتر با آشنایان با فرهنگ کشورمان است. در صورت تمایل می توانید نظر های خود را به ای میل من به نشانی: [email protected] ارسال فرمایید. ف. م. سخن
***********************
وای به روزی که قلم به دست عوام بیفتد! ضرب المثلی داریم در زبان فارسی که می گوید:
یارب روا مدار که گدا معتبر شود / گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود.
همین ضرب المثل در مورد گدایانی که علم و فرهنگ نمی دانند چیست و آن را در اختیار ندارند مصداق دارد. این ها اگر بی جا معتبر شوند، ز خدایانِ علم و فرهنگ بی خبر شوند!
چندی پیش در مورد غلامحسین مصاحب، صاحب دائرةالمعارف فارسی مطلبی نوشتم. مفلسی برایم نوشت که در شرایط بحران اوکراین تو به مصاحب می پردازی و وسواس علمی او، و بعید نیست که فردا در مورد «بواسیر» فلان دانشمند هم در این وضع و اوضاع بنویسی!
واقعا چه می توان گفت در پاسخ به چنین نظرهایی.
حکایت بواسیر که به میان آمد، به یاد یادداشت های روزانه ی محمد علی فروغی که به کوشش ایرج افشار در ۴۵۰ صفحه منتشر شده و یکی از خواندنی ترین و پر مایه ترین یادداشت های روزنوشت اهل فرهنگ ایرانی ست افتادم که در آن محمد علی فروغی، به صورت روزانه کارهایی را که انجام داده و اتفاقاتی را که شاهد بوده به رشته تحریر در آورده و از ریز ترین موضوعات شخصی مثل وضع مزاج و قضای حاجت خود نیز چشم پوشی نکرده است.
مفلسان فرهنگی لابد به فروغی و افشار خواهند خندید که در دوران مشروطه و تحولات اجتماعی چرا اولی به وضع مزاج خود و خوردن آبگوشت و ذکر چلوخورش ی که میل کرده پرداخته و دومی صد سال بعد این یادداشت ها را به شکل کتاب منتشر کرده است.
اما در میانه ی بحران اوکراین، کمی از محمدعلی فروغی بگوییم تا مفلسان فرهنگی حسابی به فریاد در آیند!
او نه تنها صاحب نثری روان و بی نظیر است، بلکه محققی ست همه سو نگر و عالِم به معنای واقعی کلمه.
من، علاوه بر گزیده ی اشعار حافظ او که با همراهی حبیب یغمایی منتشر کرده است و کتاب بالینی من است، کتاب سیر حکمت در اروپای اش را همیشه به همراه دارم و در شگفت ام از آگاهی و درک این مرد بزرگ فرهنگ ایران زمین که گویی فلسفه اروپایی را نزد بزرگ ترین فیلسوفان و فلسفه شناسان غربی آموخته و هر آن چه را که «واقعا و با تمام وجود» جذب کرده به شکل نوشته ی فارسی در آورده است.
می گویند فروغی برای نوشتن این کتاب از کتابی غربی استفاده کرده و نامی از آن کتاب به عنوان ماخذ نیاورده ولی من به یقین می گویم اگر فروغی از کتاب ی هم برای نوشتن کتاب خود استفاده کرده، هر آن چه را که نوشته، دقیقا فهمیده و «مطلقا» چیزی را که نفهمیده و با وجودش قرین نشده، به صورت مکانیکی و به شکل کلمه به کلمه ترجمه «نکرده است».
من شخصا مدیون محمد علی فروغی و دانش او هستم که به من آموخت کسی که چیزی می داند، برای ارائه آن چیز، نیازی به مغلق گویی و پیچیده نویسی ندارد و می تواند به زبان ساده -ساده و نه آسان از نظر نوشتن- آن چه را که فهمیده و درک کرده به زبان فارسی معیار بنویسد.
کتاب های فروغی از این نظر خواندنی ست. یعنی علاوه بر نثر سلیس، محتوای کتاب نیز دقایقی دارد که از درک و فهم نویسنده خبر می دهد.
پیچیده نویسان «اغلب» کسانی هستند که مطلبی را نفهمیده اند و با تمام وجود درک نکرده اند، و خواسته اند با پیچیده نویسی و ترجمه کلمه به کلمه، دانشی از خود بروز دهند.
محمدعلی فروغی یکی از افتخارات فرهنگی کشور ماست که علاوه بر خدمات سیاسی خدمات فرهنگی اش غیر قابل احصاست.