- شهرزاد القانیان نوه حبیب القانیان روزنامهنگاریست که در تهران به دنیا آمده و در نیویورک بزرگ شده است. او به تازگی در ادای احترام به پدر بزرگ خود کتابی با عنوان «تیتان تهران» با پیشگفتاری از چارلز جی هانلی، خبرنگار سابق آسوشیتدپرس و برنده جایزه پولیتزر، منتشر کرده است.
- در کتاب خود این داستان را روایت میکند که چگونه پدربزرگش از یک پسر یهودی فقیر و ساکن یکی از زاغههای تهران از فروشنده لباس و ساعت دستدوم، به یکی از میانداران و غولهای صنعت ایران در دهه چهل و پنجاه خورشیدی تبدیل شد؛ در دورانی که ایران به سرعت مسیر رشد اقتصادی را طی میکرد.
حبیب القانیان یکی از برجستهترین صاحبان صنایع ایران قبل از انقلاب۵۷ در ایران بود. او از یک تاجر خُرد راه خود را تا مدیریت یک امپراتوری تجاری در صنایع پلاستیکسازی، معدن، ملک و املاک، ساخت و ساز و آلومینیوم ادامه داد. اما پس از وقوع انقلاب، در خردادماه سال ۵۸، دادگاه انقلاب اسلامی او را به اتهاماتی از جمله «فساد فیالارض» و «ارتباط با اسرائیل» محکوم کرد و اعدام شد.
شهرزاد القانیان نوه حبیب القانیان روزنامهنگاریست که در تهران به دنیا آمده و در نیویورک بزرگ شده است. او به تازگی در ادای احترام به پدر بزرگ خود کتابی با عنوان «تیتان تهران» با پیشگفتاری از چارلز جی هانلی، خبرنگار سابق آسوشیتدپرس و برنده جایزه پولیتزر، منتشر کرده است.
شهرزاد القانیان در کتاب خود این داستان را روایت میکند که چگونه پدربزرگش از یک پسر یهودی فقیر و ساکن یکی از زاغههای تهران از فروشنده لباس و ساعت دستدوم، به یکی از میانداران و غولهای صنعت ایران در دهه چهل و پنجاه خورشیدی تبدیل شد؛ در دورانی که ایران به سرعت مسیر رشد اقتصادی را طی میکرد.
حبیب القانیان همچنین رئیس جامعه کلیمیان ایران بود که در دهه پنجاه و هنوز شصت خورشیدی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، دارای حدود ۸۰ هزار عضو بود. یهودیان ایران در دوران پهلوی همراه با یک دوره از همگرایی و همبستگی، نقش اساسی در رشد و توسعهی مدرنیته در کشور داشتند.
در سال ۱۳۱۹-۱۳۱۸، هشتاد درصد از یهودیان ایران در فقر بسر میبردند که این آمار در سال ۱۳۵۸ به تنها ۱۰درصد کاهش پیدا کرد و باقی آنان در طبقات متوسط و نخبگان اقتصادی و صنعتی ایران ادغام شده بودند.
امروزه جمعیت کلیمیان ایران به حدود ۱۰ هزار نفر کاهش یافته است.
شهرزاد القانیان اکنون در شبکه خبری انبیسی به عنوان سردبیر ارشد عکس فعالیت میکند. او پیشتر در خبرگزاری بینالمللی بلومبرگ و آسوشیتدپرس به عنوان سردبیر ارشد منطقهای عکس کار میکرد. همچنین وی پیش از پرداختن به روزنامهنگاری، پژوهشگر سازمان حقوق بشر «خانه آزادی» در آمریکا بود. «کیهان لایف» به تازگی با این روزنامهنگار و نویسنده درباره کتاب «تیتانِ تهران» و پدر بزرگش گفتگو کرده است.
شهرزاد القانیان درباره دلایل نگارش این کتاب به «کیهان لایف» میگوید، «این کتاب را با این هدف نوشتم که حقایق و واقعیتهای زندگی و مرگ پدربزرگم را زنده کنم تا داستان او در غبار تاریخ گم نشود.»
کتاب «تیتانِ تهران» به کند و کاو در تاریخ ایران و جامعه کلیمیان آن میپردازد و زندگی حبیب القانیان و خانواده او را روایت میکند.
شهرزاد القانیان در پاسخ به اینکه چطور تحقیقات این کتاب را پیش برده و چه مدت نگارش آن به طول انجامیده است، میگوید: «من با دهها منبع مصاحبه کردم؛ از شرکای تجاری پدربزرگم گرفته تا رؤسای جامعه کلیمیان، تاریخنگاران، دیپلماتها، کنشگران، کارشناسان ایران و البته خویشاوندان.»
این نویسنده و روزنامهنگار اضافه میکند: «تحقیقاتم مرا به اوهایو، کالیفرنیا و اسرائیل بُرد، جایی که بسیاری از گفتگوها را انجام دادم و منابع اولیه از جمله نامههای شخصی، آخرین وصیتنامه او و عکسهایش را پیدا کردم. من انبوهی از گزارشهای خبری، کتابها، متون مصاحبهها، نتایج FOIA [قانون آزادی اطلاعات] را در اختیار داشتم و همه چیز نیز با دقت پانویس شده بود.»
شهرزاد القانیان این کتاب را همانقدر که داستان زندگی حبیب القانیان میداند، روایت تاریخ کلیمیان ایران، یهودیان فرانسوی و ایرانیان و ایرانیان آمریکایی نیز دانسته و میافزاید: «همه اینها به همان اندازه که مضمون هویت و وابستگیها و تعلقاتی که در درون برانگیخته میشود، مهم است.»
نگارش «تیتانِ تهران» از ابتدا تا پایان آن، یک دهه به طول انجامیده و القانیان میگوید، «بارها پیش آمد که از آن فاصله بگیرم به دلیل ضروریات کار.»
او درباره خاطراتی که از حبیب القانیان پدربزرگش دارد، میگوید: «از آنجا که فقط تا پنج سالگی در ایران بودم، درواقع زمان زیادی را با او سپری نکردم، خاطرات چندان واضح و روشنی از پدربزرگم ندارم، مگر زمانی که در خانهی او بودم.»
شهرزاد القانیان در پاسخ به اینکه از نظر احساسی چقدر برایش دشوار بوده که در جریان تحقیق و نگارش، حوادثی را که منجر به اعدام پدربزرگش شده، دوباره زنده کند، میگوید: «به عنوان یک ویرایشگر عکس خبری، تصاویر متعددی از قربانیان کشته شده در مناطق درگیر و متاثر از بلایای طبیعی دیدهام. بلافاصله پس از شروع کار در آسوشیتدپرس، در بخش جنگ کار میکردم و عکسهایی از عراق دریافت میکردم که بسیاری از آنها برای افکار عمومی بسیار وحشتناک بودند. هرقدر هم که تصاویر دلخراش باشند، نمیتوانید اجازه دهید که احساساتتان مانع انجام کار شما در بیان روایت شوند.»
***
القانیان در مورد ضربات روحی ناشی از شنیدن خبر اعدام پدربزرگش و اینکه نگارش این کتاب تا چه اندازه به او در هضم انبوه رویدادها کمک کرد نیز توضیح میدهد: «هفت ساله بودم که پدربزرگم را اعدام کردند. من با دانستن این موضوع بزرگ شدم که یک بیعدالتی در حق او روا داشته شده. و نوشتن این کتاب برای برآورده کردن این پیمان بود که بیعدالتی را فراموش نکنم. جمعآوری تمام حقایق و آوردنشان روی کاغذ بهترین کار علیه فراموشی بود.»
ساختمان پلاسکو متعلق به حبیب القانیان کارآفرین و سرمایهدار ایرانی و پدر بزرگ شهرزاد القانیان در سال ۱۳۹۶ در پی آتشسوزی مهیبی فرو ریخت و از بین رفت. این ساختمان در دهه ۴۰ خورشیدی بنا شده بود و اولین سازهی مدرن و مرکز تجاری در تهران و ایران به شمار میرفت.
شهرزاد القانیان در ارتباط با آتشسوزی و نابودی ساختمان پلاسکو که یکی از نمادهای تهران نیز به شمار رفت، میگوید: «بخشی از تاریخ نابود شد. از شنیدن خبر آتشنشانانی که در تلاش برای مهار و خاموش کردن حریق جان خود را از دست دادند، بسیار ناراحت شدم.»
او میافزاید: «وقتی به این فکر میکنم که چگونه خمینی به غربگرایی در ایران و مخصوصا به پدربزرگم ناسزا میگفت، و الان میببینی در تهران چند ساختمان بلند و برج وجود دارد، نمیتوانم فقدان ژرفاندیشی را نادیده بگیرم.»
نوه حبیب القانیان در اینباره که چه خاطراتی از زندگی در ایران دارد و اینکه آیا امیدوار است روزی به ایران برود، حتی اگر فقط برای دیدار آرامگاه پدر بزرگش باشد، پاسخ میدهد: «بهترین خاطراتم با پدربزرگ و مادربزرگ مادریام و خانواده مادرم است، چون زمان بیشتری را در خانه آنها در یوسف آباد سپری کردم.»
این روزنامهنگار و نویسنده کتاب «تیتانِ تهران» همچنین میگوید: «ما به زیارت درگذشتگان خود در آرامستانها میرویم تا یاد و خاطرهشان را گرامی بداریم و کتاب من نیز درواقع همین کار را انجام میدهد»
القانیان در پایان میافزاید: «من به ایران تا زمانی که به تاریخ طولانی بیعدالتیهایش رسیدگی نکند، بر نمیگردم؛ با اینهمه چیزی جز این نمیخواهم که پدرم بتواند مزار پدرش در بهشتیه و مزار مادرش در دماوند را زیارت کند.»
*منبع: کیهان لایف
*نویسنده: نازنین نوری
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن