Sunday, Apr 17, 2022

صفحه نخست » تحریم سپاه و تعادلات دمکراتیک در ایران، اکبر کرمی

Akbar_Karami.jpgقسمت اول

دوستی خاله خرسه

در خبرها آمده بود که صدها متخصص ایرانی آمریکایی نامه‌ای را امضا کرده‌اند که از دولت بایدن می‌خواهند سپاه پاسداران را از لیست تحریم‌ها بیرون نگذارند!(2) به عنوان یک متخصص، که هم ایرانی و هم آمریکایی هستم با این درخواست مخالف و طرح آن را در بیرون از ایران اتیکال و دمکراتیک نمی‌دانم.

من به عنوان مخالف جمهوری اسلامی و یکی از قربانی‌ها ی آن؛ من به عنوان کسی که پی اطلاعات سپاه به تنم خورده است، و دو ماه تمام در سردابه‌ها ی مخوف آن‌ها بی‌پناه، ناامید، و ‌هیج ارتباطی با دنیای بیرون بوده‌ام و از عمق پنجه‌ها ی خونی آن‌ها که در جان و مال و ناموس مردم فرورفته است هم آگاه هستم و هم نوشته‌ام؛ من به عنوان کسی که دو دادگاه فرمایشی را در جمهوری اسلامی تجربه کرده‌ام و به ۶ سال زندان، ۵ سال تبعید، ۷۵ ضربه شلاق و جریمه ی مالی محکوم شده‌ام؛ من به عنوان کسی که ترس از سپاه و سربازان سیاه او را در چشمان دخترک‌ام، هم‌سرم، مادرم، برادران، خواهران‌ و فرزندان آن‌ها و حتا قضات دادگاه خود دیده‌ام؛ من به عنوان یک قربانی از دوباره قربانی شدن می‌هراسم و بر اساس اخلاق شخصی با این نوع درخواست‌ها برای کسانی که بیرون از ایران هستند مخالف هستم.

به عنوان یک زندانی سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی که مجبور به مهاجرت از سرزمین مادری و خانه ی پدری شده‌ام، از بسیاری این این نام‌ها هم در مبارزه با جمهوری اسلامی برجسته‌تر هستم و هم در هزینه‌ای که در این راه پرداخته‌ام. با این همه به خود حق نمی‌دهم در رنجی که ممکن است بر مردمان ایران هم‌وار و آوار شود، در حالی مشارکت داشته باشم که رسمن نماینده ی آن‌ها نیستم و در عمل هم از آن رنج سهمی نمی‌برم. ادعا نمی‌کنم، چنین درخواستی در اساس درست نیست! ادعا ی من آن است که در این مورد تنها آن بخش از مردمان ایران که ساکن ایران هستند، و نماینده‌گان‌شان شایسته‌گی اظهار نظر و تصمیم‌گیری دارند.

کسانی که در ایران هستند اگر چنین درخواستی داشته باشند، قابل توجه و بررسیدنی است! یعنی ممکن است بشود ملاحظاتی آورد و نشان داد که این درخواست درست، یا نادرست است، اما دست‌کم درخواست آن‌ها اتیکال و انسانی است. و از این جهت خورده‌ای بر آن‌ها وارد نیست. (حق دفاع به معنا ی حق دفاع درست و نیک نیست.)

این آدم‌ها و این امضاها دست‌کم در یک نکته مشترک هستند؛ آن‌ها درک مناسبی از دمکراسی، حقوق بشر و هرمنوتیک صلح ندارند. آن‌ها حق دارند با جمهوری اسلامی مخالف باشند و خواهان سرنگونی آن، اما در جای‌گاهی نیستند و شرایطی را ندارند که برای رنج مردم ایرانی تصمیم ‌بگیرند. این جماعت هرچه قدر هم که خود را ایران‌دوست بدانند، نمی‌توان آن‌ها دوستداران دانای مردمان ایران دانست. آنان و رفتارشان با جمهوری اسلامی همانند است؛ هر دو برای رنج کسانی برنامه و تصمیم می‌گیرند، که نه صلاحیت آن را دارند و نه نماینده‌گی آن را.

این امضاکنند‌ها ممکن است متخصص‌ها و کارشناس‌ها ی برجسته‌ای باشند؛ حتا برخی از آن‌ها ممکن است سیاست‌مدارها ی خوبی هم باشند، و در راهی که می‌روند بتوانند ضربه‌ای کاری به جمهوری وحشت اسلامی برنند، اما آن‌ها حق این دست تصمیم‌گیری‌ها را ندارند. آن‌ها در سایه عناوین خود می‌خواهند نماینده‌گی ناداشته ی خود را پنهان کنند؛ آن‌ها می‌خواهند بگویند ما از مردمان ایران مصالح آن‌ها را به‌تر می‌شناسیم! ته داستان، آن‌ها مدعی‌اند به جای آن برادران‌بزرگ‌تر، بزرگی ما را بپذیرید. آن‌ها می‌خواهند در به‌ترین حالت برادرها ی بزرگ‌تر را عوض کنند. آن‌ها با تعادلات دمکراتیک و مناسبات آن و راهی که می‌تواند ما را به آن‌جا برساند بی‌گانه‌اند.

آن‌ها با کمال احترام در به‌ترین حالت دوستان نادان مردمان ایران و ما هستند.

تحریم سپاه و تعادلات دمکراتیک در ایران

پس از نقد رفتار برخی از متخصصان ایرانی آمریکایی که به بایدن نامه نوشته‌اند و از او خواسته‌اند سپاه را در لیست گروه‌های تروریستی نگاه دارد، گفت‌وگو‌ها ی بسیاری میان من و مخاطبان‌ام در گرفت. این گفت‌وگو در چند محور بسیار برجسته بود.

یکم. آیا سپاه گروهی تروریستی است؟

دوم. آیا براداشتن تحریم‌ها در کل و برداشتن سپاه از لیست گروه‌های تروریستی آمریکا و در نتیجه خروج سپاه از تحریم‌ها به نظام سرکوب در ایران کمک نمی‌کند؟ و در عمل به ضرر و رنج بیش‌تر مردمان ایران نمی‌انجامد؟

سوم. اگر گروهی از ایرانیان خارج از کشور مخالف تحریم هستند و به خود حق می‌دهند در مخالفت خود بنویسند و عمل کنند، چرا موافقان تحریم نتوانند؟

چهارم. با همه ی اختلاف‌ها بر سر هزینه ی تحریم‌ها و این که این هزینه‌ها بر دوش چه کسانی قرار خواهد گرفت، چه کسی یا کسانی حق دارند در این مورد مشخص داوری کنند؟

در این جا تلاش خواهم کرد به این پرسش‌ها پاسخ دهم. با این پیش‌نویس که کنش دمکراتیک در مبارزه با جمهوری اسلامی ایجاب می‌کند پیش از برانداختن جمهوری اسلامی به مشق دمکراسی بپردازیم و یکی از مهم‌ترین این ماماده‌گی‌ها آماده‌گی‌ها تن دادن به گفت‌وگوها ی کارشناسی است. یعنی باید پذیرفت که همه چیز را همه‌گان دانند. و نیز باید پذیرفت که مقام کارشناسی با مقام تصمیم‌گیری و نمایند‌گی دو چیز است. یعنی ممکن است من به عنوان یک کارشناس در پهنه‌ای اطمینان داشته باشم که درک مناسبی از موضوع دارم؛ چنین اطمینانی هرچه‌قدر محکم و متین نمی‌تواند به من حق دهد که گرفتار نشانه‌گان و سندرم "خودملت‌پنداری" بشوم و برای مردم تصمیمم بگیرم. در مورد تحریم‌ها، من از خودم شروع و اعلان می‌کنم که تحلیل آن در سطح حقوقی و نیز اقتصادی در صلاحیت من نیست؛ در نتیجه در آن مورد صحبت نخواهم کرد و آن را به کارشناسان آن پهنه‌ها وامی‌گذارم؛ و نیز آشکارا تاکید می‌کنم که من نماینده و سخن‌گو ی مردم نیستم؛ من از طرف خودم صحبت می‌کنم و تصمیم در هر صورت به ملت ایران و نماینده‌گان آن‌ها باز می‌گردد.

به طور فشرده، کنش سیاسی دل‌خواه من در این مورد ویژه معطوف به عملی سیاسی است که به تضعیف جمهوری اسلامی و برانداختن آن برسد. اما کنش دمکراتیک من بر این خواست قید می‌زند؛ یعنی من در محدوده ی تضعیف جمهوری اسلامی تنها از ابرازها و سازوکارهایی بهره خواهم گرفت که بتواند به برساختن دمکراسی هم برسد. من به رفتن جمهوری اسلامی به هر قیمتی نمی‌اندیشم. من بازگشت به پیشاسیاست، چیزی که هابز از آن با سرنام "وضعیت طبیعی" یاد می‌کرد و به تعلیق قدرت و قانون می‌رسد، را بیرون از دایره ی انتخاب‌ها و امکانات کار خود گذاشته‌ام.

در پرسش نخست از نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تروریستی بودن آن پرسیده شده است. این پرسش هم سیاسی است و هم حقوقی است؟

اگر جمهوری اسلامی یک حکومت دمکراتیک بود و در مقابله با دشمنان و رقبا ی منطقه‌ای خود همانند اسراییل، عربستان، و ... در تکاپوی دفاع از خود و ایستاده‌گی در برابر آن‌ها بود، اقدامات جمهوری اسلامی و سپاه در فلسطین، سوریه، عراق، یمن، افغانستان و ... موضوع درست یا نادرست بود. یعنی در این دست منازعات و اختلاف‌ها به جا ی این که پرسیده شود، آیا این دست دخالت‌ها تروریستی است؟ باید پرسیده می‌شد: آیا این دست رفتارها منافع ایران را تامین خواهد کرد؟ آیا این رفتارها توجیه سیاسی و امنیتی مناسبی دارد؟

شوربختانه اما در ایران دمکراسی نیست؛ یعنی نظام و نظامیان حاکم همانند اشغال‌گران ایران و ایرانیان را به گروگان گرفته‌اند و برای آن‌که هیچ‌کس‌ حتا از خارج نتواند به کمک گروگان‌ها بیاید، بازوی سرکوب و سپاه سیاه استبداد برای همه ی جهان شاخ و شانه می‌کشد. و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی که ابزار اصلی و هسته ی سخت همه ی این فجایع است به آسانی دست به هر جنایتی می‌زند! از ترور شهروندان ایرانی در داخل و خارج، تا ترور دیگران! زدن یک هواپیما ی مسافربربری داخلی و کشتن تمام سرنشینان آن از نمونه‌هایی بارز این پلیدی است که در جهان بی‌سابقه است. در این مورد سپاه متهم است که عامدانه و با برنامه دست به این جنایت (که در باور من جنایت علیه بشریت است) زده است.

با این همه هنوز این نکته که آیا سپاه بر اساس مناسبات حقوقی بین‌المللی یک گروه تروریستی است یا نه؟ یک پرسش حقوقی است و صاحب‌نظران باید در مورد آن اظهار نظر کنند. اما من به عنوان یک ایرانی که قربانی سرکوب بوده‌ام می‌توانم شهادت دهم که سپاه پاسداران دست‌کم در سه دهه ی اخیر بازوی سرکوب سیستماتیک در جمهوری اسلامی است و همه فجایع جاری در ایران ام‌روز در نهایت به سپاه و فرمانده ی کل آن یعنی علی خامنه‌ای می‌رسد. در مورد تحریم‌ها ی ایران به طور کلی و ماندن سپاه به طور ویژه در لیست گروه‌های تروریستی و تحریم، حرف و حدیث‌ها‌ی بسیاری هست. داوری حقوقی و اقتصادی در این مورد خارج از توان و صلاحیت من است؛ اما به لحاظ سیاسی و اجتماعی من می‌توانم دیدگاه خود را چنین فشرده کنم. بی‌شک تحریم‌ها و تحریم سپاه به جمهوری اسلامی و سپاه استبداد بسیار آسیب خواهد زد و به شکاف‌ها ی اجتماعی و سیاسی و امنیتی در ایران خواهد افزود. طبقه ی محروم ایران در نهایت باید این فشارها را تحمل کند و به همین دلیل این طبقه که موتور انقلاب و فروپاشی سیاسی است هر روز پرزورتر و بزرگ‌تر خواهد شد. از طرف دیگر طبقه ی متوسط ایران هم قربانی نخست تحریم‌ها است. یعنی ممکن است طبقه ی متوسط همانند طبقه ی آسیب‌پذیر داغان و نابود نشود، اما هر روز بیش‌تر از دی‌روز آب خواهد رفت و ارزش‌ها ی دمکراتیک و مدرن هر روز کم‌تر از دی‌روز در سبد این خانواده‌ها قرار خواهد گرفت. طبقه ی متوسط حاملان اصلی ارزش‌ها ی معطوف به بیان خود هستند! خواست دمکراسی و ارزش‌ها ی مدرن دیگر همانند آزادی و برابری و قانون‌گرایی به این طبقه باز می‌گردد؛ و کوچک شدن این طبقه، به کوچک شدن اراده‌ها و بردارهایی خواهد انجامید که این خواست‌ها را نماینده‌گی می‌کنند.

طبقه ی متوسط از سه جهت از تحریم‌ها آسیب خواهد دید.

- کوچک شدن طبقه ی متوسط به جهت آسیب‌ها ی اقتصادی و اجتماعی.

- پهناورتر شدن طبقات محروم و آسیب‌پذیر. این طبقه در واقع مخاطبان اصلی طبقه ی متوسط هستند و طبقه ی متوسط با هم‌سویی و هم‌راهی این طبقه است که می‌تواند ارزش‌ها ی مدرن را هژمونیک کند. گروه‌های ی آسیب‌پذیر و محروم بیش‌تر درگیر ارزش‌ها ی معطوف به بقا هستند؛ وقتی شرایط دش‌وارتر می‌شود، طبعن این توجه و درگیری هم بیش‌تر خواهد شد. در نتیجه هر روز بیش‌تر از دی‌روز شکاف میان این دو طبقه پیش خواهد رفت و گسترش خواهد یافت.

- به همین دلیل هم از یک طرف طبقه ی متوسط امکانات بازیابی، بازسازی، و هم‌سازی خود را از دست خواهد داد و نخواهد توانست خود را اندامیده و قدرت‌مند کند؛ و هم دست حکومت برای توزیع و گسترش سرکوب، سانسور و سرب میان این جمعیت بازتر خواهد شد.

با این برآورد عجیب نخواهد بود اگر ادعا کنیم با گسترش تحریم‌ها و ادامه ی آن‌ها شهید اصلی پهنه ی سیاست در ایران دمکراسی و ارزش‌ها و مناسبات و تعادلات دمکرتیک خواهند بود. (برای درک این نکته باید به تفکیک کنش سیاسی از کنش دمکراتیک بازگشت.)

در پرسش سوم از همانندی رفتار ایرانیان خارج از کشور پرسیده شده است و می‌گویند: اگر مخالفان تحریم در بیرون از کشور می‌توانند نظر بدهند، لابد موافقان هم باید بتوانند. و چرا نتوانند؟

در داوری من تا زمانی که این دست چالش‌ها و گفت‌وگو‌ها در حد نظر و اعلان موضع است، هیچ ایرادی بر آن وارد نیست؛ و مانند همه ی اختلاف‌ها ی دیگر هم محترم است و هم حتا مفید؛ و می‌تواند نمایان‌گر گوناگونی گروه‌ها ی مخالف جمهوری اسلامی باشد و مشق دمکراسی. مساله از زمانی جدی می‌شود که این گروه‌ها بخواهند به دولت‌ها ی خارجی متوسل شوند! در این مورد من همانندی آشکاری میان موافقان و مخالفان نمی‌بینم. گروهی در مورد توزیع رنج و هزینه ی بیش‌تر بر مردمان داخل ایران تصمیم می‌گیرند که در اساس با گروه دیگر همانند نیست. به زبان دیگر دست‌کم در مورد جنگ و گسترش تحریم‌ها تنها کسانی که قرار است بار آن فجایع را به دوش بکشند حق دارند تصمیم بگیرند. به همان دلایل و شوندهایی که علی خامنه‌ای و سپاه در جای‌گاهی نیستند که شایسته ی این تصمیم‌گیری‌ها برای ملت باشند، جنگ‌طب‌ها و طالبان تحریم هم نیستند.

در مورد پرسش آخر طبیعی است که همه ی ایرانیان نه تنها حق که وظیفه دارند در مسایل ایران و فرایندها ی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مشارکت داشته باشند. و تنها با مشارکت فعال و سرمایه‌گذاری جدی در پهنه ی سیاست است که می‌توان به توزیع قدرت، آزادی، شان و مناسبات دمکراتیک در ایران آینده امیدوار بود. کاش آن متخصصان ایرانی آمریکایی به جای نامه نوشتن به بایدن برای ادامه ی فشار بر جمهوری اسلامی هر کدام ۱۰۰ هزار دلار (یعنی در مجموع پنجاه میلیون دلار) سرمایه برای گسترش نهادها ی دمکراتیک و سیاسی مستقل در ایران هزینه می‌کردند و از همه ایرانیان هم می‌خواستند که به این سرمایه‌گذاری پرسود بپیوندند. ایران نیازمند این دست تجربه‌ها است، نه جنگ و تحریم. و چه کسی مناسب‌تر از آن امضاکننده‌ها برای کلید زدن این عمل خیر.(3)

کنش سیاس موثر می‌تواند به شکست جمهوری اسلامی کمک کند و هیچ ایرانی آزاده و مدرنی نیاید از آن بپرهیزد. اما شوربختانه کنش سیاسی صرف و پوست‌کنده و بی‌برنامه و کور، برساختن دمکراسی را تضمین نمی‌کند؛ که تاریخ و کارنامه ی ملی ما آشکارا نشان می‌دهد که نشاندن درخت دمکراسی در این زمین سخت چندان ساده نیست. کنش سیاسی باید به کنش دمکراتیک برسد. یعنی کنش‌گران سیاسی باید بتوانند و بخواهند که هر روز بیش‌تر از دی‌روز به شناخت و نشاخت دمکراسی و ارزش‌ها ی مدرن و تعادلات آن‌ها تن بدهند. کنش دمکراتیک عصبیت قومی نیست و با خشم و نفرت میانه‌ای ندارد. کنش دمکراتیک هرمنوتیک صلح و توزیع قدرت، آزادی، شان و حق داوری کردن است. کنش دمکراتیک با پاره کردن زنجیره ی برهان لطف که همانند زنجیری بر گردن این فرهنگ سنگینی می‌کند، آغاز می‌شود. کنش دمکراتیک بیرون آمدن از سنت ستبر برادران بزرگ‌تر و خودملت‌پنداری است.

پانویس‌‌ها

1- این نوشته برآمد دو یادداشت مستقل در فیس‌بوک است که به گفت‌گوها ی بسیاری انجامید و من با ویراستی جدید آن‌‌ها را در این‌جا آورده‌ و گسترانیده‌ام.

2- رادیو فردا، گزارش خبری، 24 فروردین 1401، درخواست صدها متخصص ایرانی آمریکایی: نام سپاه از فهرست تروریستی حذف نشود.

3- تازه به آمریکا آمده بودم که گروهی تبشیری برای رستگاری و هدایت ما به درب خانه آمدند. پس از کلی داستان و تعریف و ستایش از مسیحیت، فرقه ی مورمون‌ها و مسیح از آن‌ها پرسیدم: آیا شما به واقع نگران ما هستید؟ دختران مبشر بهشت با خنده و رویی گشاده و خوش‌حال پاسخ دادند: بله. گفتم: سپاگزاریم. خیلی خوش‌حال هستیم که به فکر ما هستید. خواهش می‌کنم سی هزار دلار به ما کمک کنید. ما تازه به آمریکا آمده‌ایم و این کمک می‌تواند برای باز کردن گره‌ها ی بسیار به داد ما برسد. خنده از لبان زیبای‌شان افتاد و رفتند و دیگر باز نگشتند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy