نان مردم، قوت لایموت میلیون ها انسان را با وعده های عوام فریبانه نمی توان بلعید. همۀ حق و حقوق مردم را ستمگرانه می توان ضایع کرد اما این یکی، یعنی نان آنان را نمی توان از سفره هایی که نان غذای اصلی ست، ربود. حکومت گران ستمگر می توانند نان خود در خون مردم بزنند اما نمی توانند زیر سایه قحطی و گرسنگی به حکومت خود ادامه دهند، قحطی زدگان و گرسنگان نخواهند گذاشت و طومارشان در هم می پیچند.
پیشینه، تعداد، عمق و گستردگی شورش یا اعتراض های " نان" در میهنمان نشان از اهمیت حیاتی نان در زندگی مردم دارد. سخن از ده ها و به روایت هائی صدها " شورش نان" یا " غائله نان، بلوای نان" فقط ازقاجاریه تا به امروز است ، شورش های شهری ای که اکثرا با پیروزی گرسنگان همراه بوده و حکومت ها را پس نشانده اند. تهران و تبریز و شیراز بیش از سایر شهرهای ایران شاهد " شورش نان" بوده اند.
از شاخصه های اعتراضها و "بلواها و شورشهای نان" حضور گستردهء زنان ساکن در مناطق فقیر و زحمتکش نشین به عنوان پیشگامان این حرکت در اکثر اعتراضها و شورش ها بوده است.
1
"در ﻃﻮل ﻋﺼﺮ ﻧﺎﺻﺮی 72 ﺑﺎر ﻗﺤﻄﻲ و ﮔﺮاﻧﻲ در ﻣﻨﺎﻃﻖﻣﺨﺘﻠﻒ روی داد. در ﻧﺘﻴﺠهء اﻳﻦ وﺿﻌﻴﺖ 47 ﺑﺎر ﺑﻠﻮا و ﺷﻮرش ﺷﻬﺮﻫﺎی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ را ﻓﺮاﮔﺮﻓﺖ و 23 ﻧﻔﺮ از ﺣﻜﺎم و دﻳﻮاﻧﻴﺎن در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ و ﺳﻮء ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ در ﺑﺤﺮان ﻧﺎن از ﻛﺎر ﺑﺮﻛﻨﺎرشدند. اما ﻋﻮاﻣﻞ اﺻﻠﻲ ﺑﺮوز ﮔﺮانی و ﻗﺤﻄﻲ از بين ﻧمی ﺮﻓﺖ و ﻫﻤﻮاره ﺟﺎﻣﻌـﻪ را در لبهء ﭘﺮﺗﮕﺎه ﻗﺤﻄﻲ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ داﺷﺖ. ﻏﻠﻪ اﺻﻠﻲ ترین و ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺤﺼﻮل اﻗﺘﺼﺎد ﻛﺸﻮر و مهم ﺗﺮﻳﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﮔﺮدش ﻧﻘﺪﻳﻨﮕﻲ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮد، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺒﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﻴﻤﺖ آن ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺰاﻳﺶ ﺛﺮوت دو ﮔﺮوه اﺻﻠﻲ ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ، ﻣﻼﻛﺎن و ﺗﺠﺎر ﻣﻲ ﺷﺪ. از ﻫﻤﻴﻦ رو اﺣﺘﻜﺎر ﻏﻠﻪ از ﺳﻮی اﻳﻦ دو ﮔﺮوه ﭘﺪﻳﺪه ای ﺑﻮد ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎه ﺣﺘﻲ در اوج ﻗﺤﻄﻲ ﻫﺎی ﻫﻮﻟﻨﺎﻛﻲ ﻫﻤﭽﻮن ﻗﺤﻄﻲ بزرگ سال 1288 ﻛﻨﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻪ نشد و... در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن، ﺷﻴﺮاز ﺑﺎ 16 ﺑﺎر ﺑﺮﭘﺎﻳﻲ ﺑﻠﻮا ﭘﻴﺸﮕﺎم اﻋﺘﺮاض ﺑﻪ ﮔﺮاﻧﻲ و ﻗﺤﻄﻲ بوده اﺳﺖ. ﭘﺲ از آن ﺗﻬﺮان با 11 بار، ﻛﺮﻣﺎن، اﺻﻔﻬﺎن و ﺗﺒﺮﻳﺰ 4 بار، ﺑﻮﺷﻬﺮ و ﻗﺰوﻳﻦ 2 ﺑﺎر و در مشهد، رﺷﺖ، ﻳﺰد و اردﺑﻴﻞ ﻳﻚ ﺑﺎر، ﺑﻠﻮای ﻧﺎن اﺗﻔﺎق اﻓﺘﺎده اﺳﺖ. ﺟﺎﻟﺐ اﻳﻨﻜﻪ ﻓﺎرس، ﻳﻜﻲ از ﻏﻠﻪ ﺧﻴﺰﺗﺮﻳﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻛﺸﻮر، ﺑﻴﺶ از ﻧﻘﺎط دﻳﮕﺮﺷﺎﻫﺪ ﺑﻠﻮاﻫﺎی ﻧﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ و..."(۱)
"اول ماه مارس سال 1861 (1275 قمری)، وقتی ناصرالدین شاه پس از چند روزی که به قصد شکار به جاجرود رفته بود، باز میگشت، حدود شش هزار زن چادری، در حالی که مانند مراسم عزا به روبندهای خود گل زده بودند جلوی محافظان و فراشان ناصری را گرفتند. شاه دستور حرکت به کاخ را داد و فراشها مجبور شدند با خشونت زنان را کنار زنند. زنان با سنگ و چوب بر قدرت شلاق فراشان فائق آمدند و کالسکه سلطان صاحبقران در انبوه زنان معترض گیرکرد. زنان به کالسکه نزدیک شدند و اعتراض خود را بیان کردند. هاینریش بروگش، خاورشناس و سفیر وقت پروس در ایران، نقل میکند که زنان فریاد میزدند که ما و بچههایمان گرسنهایم و چند روز است که نان پیدا نکردهایم و به جای نان آشغال و کثافت خوردهایم. ناصرالدین شاه قاجار که سخت نگران شده بود تنها توانست با وعدهء رسیدگی فوری به شکایت زنان راه را برای خود باز کند تا کالسکه به سرعت به درون قصر وارد شود، اما همراهان شاه که به دنبال کالسکهء سلطنتی در حرکت بودند این شانس را نداشتند که از دست زنان به سلامت بگذرند، در این میان وضعیت کامران میرزا، که وزیر جنگ و فرزند شاه بود، ازهمه بدتر به پایان رسید. معروف بود که کامران میرزا انبارهای بزرگی مملو از گندم دارد و در این انبارها را بسته است که قحطی شود و گندم خود را گرانتر بفروشد. همین شهرت کافی بود که زنان تهران وزیر جنگ دربار را از اسب اش به زمین بیاندازند و او را مفصل کتک بزنند. وزیر جنگ توانست با سر و صورت خونین به دربار باز گردد. همراهان شاه و فراشان که وضع پذیرایی بانوان را از وزیر جنگ دیدند، فرار از میدان اعتراض را بر قرار ترجیح دادند. ."(2)
" ...زمانی که قیمت نان ۲۰۰درصد افزایش یافت. شاه در تهران در محاصره جمعیت قرار گرفت و هو شد و تلاشی صورت گرفت که حاکم شهر را از اسب خود به زیر بکشند. فروشگاههای نانوایی به زودی و برای تامین نان توسط گرسنگان در محاصره قرار گرفتند. در ۲۸فوریه (۱۷شعبان) شاه در بازگشت از شکار توسط چندین هزار زن که برای نان فریاد میزدند، احاطه شده بود. آنها نانواییها را غارت کردند ...هزاران زن به زور وارد ارگ شدند و شروع به حمله به نگهبانان با سنگهای بزرگ کردند و از سوی شوهرانشان مورد حمایت قرار گرفتند. شاه محمودخان نوری، کلانتر تهران را احضار کرد...نوری قول داد شورش را فرونشاند و خود به میان جمعیت ...زنان در این هنگام لباس های خونین خود را به نمایش گذاشتند و شاه را به عدالت فراخواندند... شاه که ظاهرا به این نتیجه رسیده بود که فشار بیشتر غیر عاقلانه است، روش خود را تغییر داد. او کلانتر را احضار کرد و دستور داد که او را در همانجا خفه کنند. .. با این حال، اعتراضات روز بعد ادامه یافت.... وی با باز کردن همه انبارهای غله سلطنتی، این غائله را خواباند. این آخرین باری بود که شاه برای تحت انقیاد درآوردن و درس عبرت دادن به دیگران نسبت به تنبیه بدنی یکی از مقامات ارشد در ملأ عام اقدام کرد .. تحولات منجر به یکسری قحطیهای ویرانگر شده که ایران طی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم متحمل شده و اگرچه تهیه آمار دقیق مرگومیرها دشوار است؛ اما این آمار بهطور حیرتانگیزی بالا ارزیابی میشود. درواقع، قحطی بزرگ سال ۱۸۷۲- ۱۸۷۰م. (۱۲۸۸-۱۲۸۶ه ق و ۱۲۳۹ شمسی) ظاهرا شدت بیسابقه و مقیاس ملی داشت.
وقوع قحطی از دو جنبه با شورش مرتبط است. از یکسو این امر به تجمع تعداد زیادی از افراد گرسنه و خشمگین در قصبات و شهرهای پرجمعیت ایران کمک کرد و از سوی دیگر تاثیر آن بر آگاهی عمومی، ایجاد یک حالت دائمی از ترس و افزایش احساس آگاهی طبقاتی نیز عمیق بود...تجربه قحطی، بهویژه گرسنگی بزرگ سبب شد که آنان به هرگونه کمبود نان و افزایش قیمتها واکنشهای شرطیگونه داشته باشند....قصبات و شهرهای ایران بر اثر قحطی بهویژه قحطی بزرگ تغییر شکل یافتند. بسیاری از افراد قحطیزده به سوی مناطقی فرار کردند که امید میرفت مواد غذایی ارزانقیمت در آنها یافت شود. گروههای گرسنگان تا جایی که رمقی برای آنان باقی بود، از مناطق روستایی به قصبهها، از قصبه به شهر و درنهایت به سمت پایتخت حرکت میکردند و هرجا که آنها میرفتند در بهترین حالت بهصورت ناراضی حضور پیدا میکردند و در بدترین حالت بهعنوان تهدید محسوب میشدند.بهویژه پس از قحطی مراکز شهری توسط قربانیان قحطی که صدمات ناشی از گرسنگی و از دست دادن زمین، دارایی، معیشت و خانواده را بههمراه داشتند و کاملا وابسته به بازار غذا بودند، انباشته شدند...." (3)
" بعد از تیرخوردن ناصرالدین شاه و حذف او بازهم قحطی نان مسئله ساز شد. محمدعلی میرزا اعتضادالسلطنه که خود دارای مزارع گندم فراوان در آذربایجان بود، با انبار کردن گندم بر قیمت آن میافزود. در تبریز شورشی علیه گرانی و کمبود نان صورت گرفت و مردم بر حاکم آذربایجان امیر نظام گروسی شوریدند. تبریز سال ۱۳۱۹ شمسی نیز با بلوای نان روبرو شد و بسیاری از مردم به دلیل گرسنگی وسط جادهها افتادند و مردند. وقتی دکتر مصدق والی آذربایجان شد، بار دیگر بلوای نان و احتکار زراندوزان، قربانی گرفت."
2
نام زینب معروف به زینب پاشا (زینب باجی، بیبیشاه زینب، دهباشی زینب و ائل قیزی) با شورش نان در تبریز و قیام علیه واگذاری امتیاز فروش تنباکو گره خورده است.
در جریان احتکار گندم و غلات توسط ثروتمندان و کارگزاران قاجار در تبریز، که موجب گرسنگی و قحطی شده بود، زینب پاشا و گروهاش محتکران را شناسایی میکردند و به انبارهای آنها حمله برده و گندم و غلات را بین گرسنگان تقسیم میکردند. روزی در جمع تبریزیها که از شرایط ناراضی بودند حاضر میشود و خطاب به جمع میگوید: "اگر شما مردان جراُت ندارید جزای ستم پیشگان را کف دست شان بگذارید، اگر میترسید که دست دزدان و غارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران میجنگیم." (4)
زینب پاشا علاوه بر ساماندهی اعتراض خیابانی به انبارهای غله از جمله انبار والی آذربایجان حمله کرد و گندم و آرد انبارها را بین گرسنگان توزیع کرد. در شورش نان در زمان ناصرالدین شاه زنان زیادی نقش آفرین و فرمانده اعتراضها بودند، از جمله انیسالدوله در دربار ناصرالدین شاه و زنی دیگر به نام 'رستمه' در زنجان. هنوز هم در تبریز وقتی میخواهند زنی با اقتدار را مثال بزنند میگویند "مثل دهباشی زینب یا زینب پاشا" باش!
زینب پاشا در محلهء فقیرنشین و حاشیهای "عمو زین الدین" تبریز زاده شد. پدر وی شیخ سلیمان از مردان تهی دست تبریز بود. "وی زنی تنومند و قوی هیکل بود که در دورهای که بیشتر زنان در تبریز روبند به صورت خود داشتند، با صورتی باز و بدون رو بند رفت و آمد میکرد. فعالیتهای وی تا زمامداری مظفرالدین شاه و روزگار مبارزه برای مشروطه در طی حوادث گوناگون ادامه یافت. برخی از منابع از فعالیت صدها زن در اطراف وی خبر دادهاند. علاوه بر این زنان، زینب چند یار وفادار و هم آرمان داشت که هسته اصلی گروه وی را تشکیل میدادند که: "یوز باشی خاور، نایب کلثوم، فاطمه نساء، آتلی شاه به بیم، سلطان بیگم، جانی بیگم، خیرالنساء و ماه بیگم" نام داشتند. بیشتر زنان مبارز و یاران اصلی زینب از محله عمو زین الدین تبریز بودند. محل گردهمایی و سازماندهی این زنان جلوی مسجد محله عمو زین الدین ذکر شده است.
ظاهر شدن زنان و اعتراض آنان در آن دوره از تاریخ ایران، جوش و خروش زیادی در بین مردان برمیانگیخت و آنان را موظف به حمایت و همراهی با زنان میکرد. "هر مرد وظیفه داشته که شئونات زنان را که در میان جامعه احترام فوق العاده داشته اند، ولو با فدا کردن جان خود، حفظ نماید. وقتی عدهای زن در بازار ظاهر میشدند، احساسات مردان شعله ور گشته، به پا میخاستند و مانع را از میان برمیداشتند. این غلیان وقتی به اوج میرسید که زنی لچک خود را به نشانه استمداد به طرف مردان پرتاب میکرد."
"سخنرانیهای آتشین زینب و شخصیت کاریزماتیک وی در فرهنگ و تاریخ آذربایجان به گونهای تأثیرگذار و ماندگار شده که حتی در مثلها و اشعار فولکلورِ مردم این دیار نیز جای گرفته است. شاعران مرد، اشعاری در تمجید از وی سرودند. میرزا فرخ شرح قیام زینب در جریان بستن بازار در اعتراض به گرسنگی و گرانی و حمله به خانهء قائم مقام، والی آذربایجان را در شعری 22 بیتی به نظم درآورده و در پایان با تأکید بر شهامت و جسارت زینب، اشاره میکند که در این روز این حقیر (خود شاعر) از ترس از منزل خارج نشدم. برخی آخرین تحرک زینب را حمله به خانههای نظام العلما و علاء الملک و ثقه الدوله از محتکران تبریز و مصادره اموال آنها در ربیع الثانی ۱۳۱۶ ق. میدانند.ه
در برخی از منابع تاریخی آمده که وی در اواخر عمر به همراه تعدادی از یارانش قصد سفر به کربلا داشت که هنگام عبور از مرز، کاروان آنها مورد آزار و اذیت سربازان عثمانی قرار گرفت. "با وجود آن که زینب سن بالایی داشت، اما به همراه یارانش مقاومت کردند و وارد خاک عراق شدند. متأسفانه از آن به بعد از سرنوشت وی و بازگشت اش به ایران یا ماندن در عراق اطلاعی در دست نیست".(5)
3
در بلوای نان و شایعهی احتمال قحطی در اواخر شهریور 1304، هزاران زن از محلههای جنوب شهر تهران، به ویژه از چاله میدان، که شایع بود زنان متهور و شجاعی دارد، به خیابان ریختند و با شعار "ما نان میخواهیم" به طرف مجلس رفتند. "روز پنج شنبه دوم مهر ماه چندین هزار زن به طرف مجلس هجوم بردند. زنان شیر دل با چوب و با مشت / هجوم آور به مجلس پشت در پشت. اکثر وکلایی که مورد تهدید زنان قرار گرفته بودند در صدد فرار برآمدند. دختر حاجی کلانتر که نفوذ زیادی در محله چاله میدان داشت، چادر نماز خود را به کمر بسته با چوب نیم سوزی به جلو افتاده و چندین هزار زن پشت سرش به طرف مجلس روانه گردیدند... آنها به مجلس هجوم برده و شروع به شکستن در و پنجرهها نمودند.(6)
4
"یکسال پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین، کمبود نان در تهران (و تعدادی از شهرها همچون کرمانشاه، نجفآباد، زنجان، سنندج، تبریز، داراب، رشت، قزوین، ملایر، اراک و گلپایگان...) شورشی مردمی را رقم زد. مردم مثل همیشه به نانوایی میرفتند و قوت غالب شان را از شاطرها میگرفتند. با این حال، چند وقتی بود که نان کیفیت سابق را نداشت. نانواییها نانی را دست مردم میرساندند که مخلوطی از خاک اره، خرده شیشه، سنگ و کلوخ داشتند. مدت زیادی نگذشت که مردم خشم و غضبشان را با شورش و تظاهرات و در نهایت حمله به مجلس شورای ملی نشان دادند و با شعار" ما نان میخواهیم" اعتراض شان را به نام بلوای نان در تاریخ معاصر ایران به ثبت رساندند.
سالهای 1320 تا 1322 شمسی یکی از پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است؛ سالهایی که سقوط حکومت رضاشاه کنش و واکنشهای گوناگونی را به دنبال آورد و فضای کشور را در مدت زمان کوتاهی به کلی دگرگون کرد. متفقین در سوم شهریور 1320 به ایران تجاوز کردند و بدون هیچ مقدمه، اخطار یا اعلان قبلی خاک ایران را به اشغال درآوردند. ایران در مواجهه با مشکل قحطی و کمبود نان قرارگرفت.
روز 17 آذر سال 1321 دانش آموزان مدارس تهران، طبق قرار قبلی، مدارس را تعطیل کرده و به طرف مجلس رهسپار شدند. آنان با شعار "ما نان میخواهیم" به راه افتادند و در جلوی در اصلی مجلس در میدان بهارستان تجمع کردند. ظرف مدت اندکی عده زیادی به این جمعیت پیوستند و به مغازهها و ساختمانهای مجلس هجوم آوردند و به غارت مغازهها و شکستن و تخریب اماکن عمومی پرداختند. شماری از مردم نیز عازم خانهء قوام شدند و آنجا را غارت کردند.
در ساعتهای اولیه نیروهای انتظامی برای متفرق کردن جمعیت تلاشی نکردند ولی با وخامت اوضاع در ساعتهای پایانی روز وارد عمل شدند و به تیراندازی هوایی دست زدند. شورش سه روز به طول انجامید و هر روز شدیدتر میشد. مردم با شعارهایی چون "نان و پنیر و پونه، قوام! گشنمونه"، "قوام فراری شده، سوار گاری شده" در خیابانها حرکت میکردند. با گسترش اعتراضات به تدریج شهر از دست قوای نظامی خارج میشد.
در جریان این غائله شاه از قوام خواسته بود استعفا دهد، اما قوام نپذیرفت و گفته بود من اعادۀ نظم خواهم کرد و تا مجلس به من رای عدم اعتماد ندهد، استعفا نخواهم کرد. هرچند دولت قوام در آن مقطع سقوط نکرد اما بالاخره فعالیتهای شاه و دربار و دیگر مخالفان موثر افتاد و قوامالسلطنه در 24 بهمن 1321 شمسی ناچار به استعفا شد. برخی دست دربار را در آنچه بلوای نان خوانده شد پررنگ میدانند. " و بلوای نان را نمایش نبرد قدرت شاه و قوام دانستهاند. (7)
5
" ....برای نجات کشور فراتر از هرچیزی باید با هدف حفظ تمامیت ارضی کشور به سیاست ها توجه شود. سرمایه اجتماعی و اعتماد مردم نسبت به نظام در سه دهه گذشته فرسوده شده و اولین نشانه های بی توجهی به گروه های محروم در خرداد ۷۲ در مشهد و ۷۳ در اسلامشهر بود. تا پایان ۹۵ ما ۸۵ شورش نان در کشور داشتیم که به خاطر نادیده گرفتن تعهدات حکومت و دولت در قانون اساسی نسبت به مردم است." (8)
منابع:
1- ﺗﺄﺛﻴﺮﺑﻠﻮاﻫﺎی ﻧﺎن ﺑﺮرواﺑﻂ ﺣﻜﻮﻣﺖ و ﻣﺮدم درﻋﺼﺮ ﻧﺎﺻری، دارﻳﻮش رﺣﻤﺎﻧﻴﺎن و ﻣﻬﺪی ﻣﻴﺮﻛﻴﺎیی، تحقیقات ﺗﺎرﻳﺦ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، پژوﻫﺸﮕﺎه ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت فرهگی سال ﺳﻮم، ﺷﻤﺎره دوم، زﻣﺴﺘﺎن، پائیز۱۳۹۲ صص۹۷ - ۶۵
http://www.ensani.ir/storage/Files/20140423104746-9733-28.pdf
2- سایت فرارو، تاریخ ایرانی: فهیمه السادات آقامیری- بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
3- نان و عدالت در ایران روزگار قاجار؛ اقتصاد اخلاقی، بازار آزاد و تهیدستان گرسنه، استفانی کرونین : علیرضا علی صوفی، فرشید نوروزی
نان و عدالت در ایران روزگار قاجار؛ اقتصاد اخلاقی، بازار آزاد و تهیدستان گرسنه (ut.ac.ir)
4- نوشین احمدی خراسانی، نشریه بایا
5- ابراهیم، تیموری، تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفی در ایران، تهران، کتابخانه سقراط، ۱۳۲۸، ص ۲۳
- فریدون آدمیت، شورش بر امتیازنامه رژی، تحلیل سیاسی، تهران ۱۳۶۰، ص ۱۳
- دلریش بشری، زن دردوره قاجار، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، صص ۱۶۱-۱۵۸
- زهرا میرزائی پری، زینب پاشا، پیشتاز بیداری زنان مشروطه خواه در تبریز، گنجینه اسناد، تابستان ۱۳۸۵، شماره ۶۲، ص ۹۹
- کریم، طاهرزاده بهزاد، قیام آذربایجان درانقلاب مشروطیت ایران، ۱۳۶۳، ص ۸
- مهرداد خوشکارمقدم، زنان تاریخ ساز، زینب پاشا، اسطوره مقاومت زن ایرانی، "تارنمای مگ ایران" ۶/۲/۱۳۸۵
زینب پاشا، پیشتاز بیداری زن درعصر بیدادی قاجار - نوشته دکتر سیروس برادران شکوهی، محقق و استاد سابق گروه تاریخ دانشگاه تبریز
- زینب پاشا، زن اسطورهای آذربایجان، نوشته علی کریمی/ شیرزنی به نام زینب پاشا، نوشته علیرضا مددیان
79 6- حسین کوهی کرمانی، غوغای جمهوری، تهران، بی تا، ص
- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد دوم و سوم، مؤسسه امیرکبیر، 1357
67- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران/ یرواند آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب / و منبع شماره
8- حسین راغفر، اقتصاد دان، همشهری ، 11 بهمن 1398
****
استیفن ل. مک فارلند، کالبدشکافی یک تجمع سیاسی در ایران: بلوای نان / آذر ۱۳۲۱ در تهران، ترجمه: نادر
استیفن ل. مک فارلند، کالبدشکافی یک تجمع سیاسی در ایران: بلوای نان / آذر ۱۳۲۱ در تهران،
(گزارشهای «هرگون» از تبریز، اوت ۱۸۹۵، اسناد وزارت امور خارجه فرانسه، جلد ۴۲. به نقل از «کتاب جمعه، سال اول، ۲۲ اسفند ۱۳۵۸، صص ۵۴-۵۳»)