پرویز پرستویی؛ بازیگری که قرار بود رفاه ملت با خونش امضا شود!
رویداد۲۴ مازیار وکیلی: وضعیت سلبریتیها در اوضاع کنونی جامعه ایران پیچیده شده است. در مدت نه چندان دور سلبریتیها حقیقتاً یکی از گروههای مرجع در جامعه ایران بودند، رای و نظر آنها در موضوعات سیاسی و اجتماعی مورد توجه بخش وسیعی از اقشار جامعه قرار میگرفت و مردم برای تصمیمگیریهای حساس سیاسی و اجتماعی به نظرات آنها رجوع میکردند اما با گذشت چند سال و بدتر شدن وضعیت معیشتی مردم و وقوع حوادثی مانند دی ماه نود و شش و آبان نود و هشت که با موضعگیری مذبذب سلبریتیها همراه بود این گروه به تدریج نه تنها مرجعیت خود را از دست داد که مورد حمله بسیاری از کاربران اینترنتی از طبقات مختلف اجتماعی هم قرار گرفت.
آخرین مورد چنین سقوط آزادی را پرویز پرستویی تجربه کرد که در مدت کوتاهی از یک بازیگر محبوب در نظر بخشی از مردم به یک سلبریتی ریاکار بدل شد که بلد است مانند بسیاری از همصنفان خود، جوری اظهار نظر کند که نه سیخ بسوزد نه کباب. به گزارش رویداد۲۴ سوال اصلی این جا است که چرا جایگاه امثال پرویز پرستویی و بسیاری از سلبریتیهای دیگر تا این اندازه نزول کرد؟
به نظر میرسد پاسخ این سوال را باید در نوع رفتار سلبریتیها با حوادث سیاسی و اجتماعی دانست آنها از یک طرف از منافع حضور در پروژههای دولتی و حکومتی منتفع میشوند و از طرف دیگر میکوشند با چند انتقاد ملایم که هیچگاه مسائل جدی اقتصادی و سیاسی را در بر نمیگیرد خود را طرفدار مردمی نشان دهند که تحت فشار مشکلات اقتصادی کمرشان خُرد شده است.
نامه پرویز پرستویی به رهبری
اوج این رفتار دو گانه در مورد پرویز پرستویی را میتوان در انتشار پستی که به نوعی درد دل با رهبری بود جستجو کرد. او در یک پست مفصل و طولانی ضمن برشمردن مشکلاتی که برسر اکران «قصههای هزار و یک روز» در آمریکا برای او پیش آمد، درباره مشکلات معیشتی مردم هم در این پست نوشت: «بنده به هیچ ارگانی وصل نیستم، نه دولتیام، نه سپاهی، ولی با افتخار یک ایرانیام، هنرمندم، یک آزاداندیشم. رسالت ۵۵ سال فعالیتم در عالم هنر خدمت به مردم بوده و هست و خواهد بود. حال عرض اصلی من این است: بنده همه توهینها و فحاشی و هتک حرمت را از جانب عدهای که به دروغ خود را مدافع مردم میدانند به تن میخرم، اما حرف اصلیام این است که باور دارم که مملکت ما از ثروت خوبی برخوردار است. ما فقیر نیستیم. ما ندار نیستیم. ما کشور ثروتمندی هستیم، حتی اگر تا ابد در تحریم بمانیم. بزرگترین ثروت این مملکت مردم هستند که همیشه مدارا کردهاند و ایستادگی و هیچوقت پشت به دولت و دولتهایی که آمدند و رفتند و هستند نکردهاند. حال روا نیست معلم بهجای بودن در مدرسه در خیابانها از نداری شعار من رفاه ندارم بدهد. روا نیست مردم از نداری و تنگدستی در خیابانها گاز اشک آور بخورند و گلوله. مردم پول ندارند، توان خرید مرغ و ماکارونی و روغن ندارند. سفرههایشان خالی است. شرمنده زن و بچههایشان هستند. جای مردم در کنار خانواده است نه زندان آنهم بخاطر نبود معاش!»
پرستویی در پایان نامه عنوان کرده بود که رهبری حکم رفاه مردم را با خون او امضاء کند! معنای این عبارت آخری هم البته آنقدر نامفهوم و گنگ بود که اساسا نیازی به نوشتن آن در این متن نبود. به نظر میرسید پرستویی این پست را در راستای فشارهایی که این چند وقت تحمل کرده بود منتشر کرد تا ثابت کند در بزنگاههای حساس کنار مردم ایستاده است. این پست البته پس از چند ساعت حذف شد! گویا فراموش کرده بود که «خون خود» را در میان گذاشته است!!
نگاهی به پستهای انتقادی پرویز پرستویی در فضای مجازی نشان میدهد عمده مطالب انتقادی او از موضوعات کمخطری مانند بازگشت هنرمندانی ایرانی مانند بهروز وثوقی و بهرام بیضایی فراتر نمیرود و مسائل جدی مردم را شامل نمیشود.
نتیجه چنین رویکرد تقلیلیافتهای از انتقاد این میشود که یکی از کاربران توئیتری در توصیف او مینویسد: «این همان است که ته نامه نوشته مرا به دار آویزند. الحق که رضا مارمولکی» یا کاربر دیگری به او توصیه کند «من اگه جای پرویز پرستویی بودم همین امروز کلاً لفت میدادم از همه جا از هر فعالیتی» و کاربر سومی هم برای او توئیت بزند: «آمد با این نامه یک کم وجهه خودش را درست کند با پاک کردنش گند زد به خودش»
مشکل اصلی از نظر مردم فقط این نیست. بسیاری از مردم از پرستویی و بسیاری از سلبریتیها سوال میکنند چگونه میشود کسی در همین سیستم حاکمیتی به ثروت میلیاردی رسیده، اما منتقد همان سیستم هم باشد؟ این سوال دقیقاً عصاره تناقضی است که سلبریتیهای ایرانی دچار آن هستند.
تناقضهای مالی سلبریتیهای ایرانی
مثلاً ترانه علیدوستی هم نمیتواند از دستمزد هنگفت سریال شهرزاد که از طریق مشکوکی تامین شده بگذرد و البته فراموش هم نمیکند که روی دستش علامت مخصوص فمنیستها را فالو کند تا وجه روشنفکریاش ضربه نخورد. همین است که گاه از آن سو هم کنایهای به آنها زده میشود؛ مثل کیهان که امروز در انتقاد به رضا رشیدپور نوشت «وقتی در برنامهات از خودروسازان پول میگرفتی، چرا انتقاد نمیکردی؟» چنین تناقضات رفتاری مردم ایران را به این نتیجه درست میرساند که سلبریتیها نه منتقدان سیستم که بخشی از آن هستند.
آنها هیچ وقت انتقادات خود را متوجه مسائل اصلی نمیکنند. مثلاً پرویز پرستویی که در آثار اوج بازی نمیکند هیچ وقت درباره دخالتهای اقتصادی نظامیان که میتواند یکی از مشکلات اقتصاد ایران باشد حرف نمیزند و انتقادات خود را به حوزههای کمخطر محدود میکند، دلیل این کار هم صرفاً حفظ هوادارانی است که به هر دلیل با حاکمیت زاویه فکری دارند.
مورد پرویز پرستویی بار دیگر این موضوع را ثابت کرد که سلبریتیها به دلیل وابستگی شدید اقتصادی به قدرت نمیتوانند منتقد باشند. انتقاد درست و اساسی اساساً با منافع آنها در تضاد است برای همین از آن پرهیز میکنند؛ بنابراین میتوان گفت نزول جایگاه سلبریتیهایی از جنس پرویز پرستویی بیشتر از آنکه محصول تغییر جامعه باشد محصول رفتار ریاکارانهای است که این صنف از خود نشان میدهد. ریاکاری که مردم خسته از مشکلات اقتصادی را عصبانی میکند و محصول این عصبانیت هم این است که پرویز پرستویی و امثال او که زمانی در نظر مردم دارای جایگاه قابل قبولی بودند از جایگاه قدرتمند خود به زیر کشیده میشوند و در نظر برخی مردم از بازیگران محبوب تبدیل میشوند به سلبریتیهای ریاکار.
حامد بهداد زمانی میگفت این نام «سلبریتی» را از روی ما بردارید، ما خود مردمیم. این جملات زمانی گفته میشد که او در میانه اعتراضات مردمی در ایران و سرکوب تلخ معترضان، مشغول گشت و گذار در آمریکا بود. اما باور کنید اینها هنرمند نیستند، اینها همان بازیگران سلبریتی هستند که فقط شهرت دارند و صِرف بازی کردن در چند فیلم و خواندن چند آهنگ از کسی هنرمند نمیسازد.
پاسخ رهبری به پیام حذفی پرستویی