هادی خرسندی - ایندیپندنت فارسی
بسمه تعالا
السلام خان پرویز خودمان. فیض الله انفاسکم. اتفاقاً نامه شما را وحید وقتی آورد که بیکار نشسته بودم داشتم به دیر شدن نابودی اسرائیل فکر میکردم. چند بار خواندمش. نهایتاً نفهمیدم برای رسیدگی به درد مردم نوشتهاید یا برای کار خودتان. یک تیر و دو نشان است انگار. وحید میگفت از اینجانب استفاده ابزاری کردهاید. استغفرالله. شاید برای همین برداشتیدش. معهذا یک چیزهایی روی همین تکه کاغذ برایتان یادداشت کردهام:
از مشکلات در سفر نوشتهاید:
«با ۸ نفر بیرق بدست و جیرهخوار مواجه شدیم که با فحاشی و شعار مانع ورود مردم برای دیدن فیلم شدند که نتیجهای هم نداشت. وحتی موجب شد که بنده با یک نفر از آنها که یک قهرمان پوشالی دوپینگی جودو و آواره در آمریکا بود، درگیر شوم.»
ایراد من به شما همینجاست که اگر آن هشت نفر بیرق بدست کارشان نتیجهای نداشته، بیخود درگیر شدهاید. از لحاظ احتیاط، باید توجه میداشتید آن قهرمان جودوی پوشالی متأسفانه چندین مدال دارد و میتوانست درجا هَشتَر - نمیدانم هنجار فارسیاش هشتر است یا هشدر- بهرحال میتوانست درجا هشدر یا هَشتر و پَشتر شما را یکی کند. دفعه دیگر اگر با او روبرو شدید بروید یکجا قایم شوید.
اما اینکه او را به عنوان «آواره» معرفی کردید، خوشم آمد. فی الواقع تکلیف ما را با چهار پنج میلیون ایرانی دیگر روشن کردید که یکی از یکی در خارج آوارهترند، جز همین نایاکی های خودمان.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
برگردیم به اینجای نامه شما: «حتی موجب شد که بنده با یک نفر از آنها که یک قهرمان پوشالی دوپینگی جودو و آواره در آمریکا بود، درگیر شوم و کار به پلیس کشیده شود که هنوز هم پس لرزه آن تمام نشده و کار به کنگره هم کشیده شده که چرا به بنده ویزا دادهاند، باز هم مهم نیست.»
البته از نظر بنده مهم است چرا که به کنگره کشیدن کار شما، ربطی به پس لرزه درگیری شما ندارد، بلکه به رابطه شما با حاج قاسم عزیز مربوط است. پس ما را سیاه نکنید.
در مورد دوپینگ هم مواظب باشید که سیاهنمایی نکنید. البته راجع به آن آواره پوشالی هرچه میخواهید بگویید اما شأن دوپینگ را ضایع نکنید. اگر ورزشکاری برای اعتلای پرچم اسلام دوپینگ کند یا بخواهد مدالهایش را به بیت رهبری تقدیم کند، دوپینگ جایز است و خدعه حساب میشود. در جنگ خندق حضرت علیه السلام حواس طرف را پرت کرد گفت آنجا را نگاه کن، یارو برگشت، حضرت بی هوا زد پایش را قطع کرد. یارو با پای قطع شده گلایه کرد که یا حضرت، این جوانمردی است؟ حضرت فرمود بله، خُدعه کردم، چشمت کور میخواستی حواست جمع باشد. این تاریخ اسلام است. مسابقه هم جنگ برای قهرمانی است. دوپینگ و خدعه، سیره حضرت حساب میشود. گاهی هم دوپینگ میتواند ذات مذهبی داشته باشد. مثلاً رضازاده ما با دوپینگِ «یا ابوالفضل» هالتر میزد. یک بار که «یا ابوالفضل»ش یادش رفت، از وسط جر خورد.
خوشبختانه شما برای خالی نبودن عریضه راجع به اعتشاشات اخیر کلیاتی آبکی سر هم میکنید و رد میشوید. از کتک و باتوم و شکنجه چیزی نمیگویید که ممنون شما هستم. خصوصاً اینجا که مینویسید: «مردم پول ندارند ... سفرههایشان خالی است. شرمنده زن و بچههایشان هستند.» خوشم آمد. خوشم آمد که زن ها را جزو مردم به حساب نیاوردید و کنار بچهها گذاشتید. حال کردم. خیلی زن ها پررو شده بودند. خصوصاً که خیلی هاشان معلمند یا کارگرند یا پرستارند، نان آور خانواده یا کمک خرجند و ادعایشان میشود و خودشان را داخل آدم، جزو مردم حساب میکنند. این که شما تحقیر کردید و «زن و بچه» گفتید، عالی بود. وحید هم خوشش آمد.
آقا پرویز عزیز، نهایتاً شما به خون پاک شهدا و زخمهای پینه بسته و قلب پاک مردم قسم میخورید که حاضرید شما را در میدان بزرگ شهر به دار به آویزیم ولی مردم رفاه داشته باشند. متاسفانه تا وقتی تکلیف تحریمها و احتکارها و رانت خواریها و فساد حاکم روشن نشود، رفاه مردم ممکن نیست. تازه بعد از آن هم بنده امضا نمیکنم. علیهذا ترتیبی میدهیم که در اسرع وقت شما را به درخواست خودتان، در یکی از میدانهای بزرگ شهر به دار بیاویزند که شاید فرجی باشد. حالا که همه دارند دق دلشان را سر شما خالی میکنند و دور از جان خودمان، زورشان به خر نمیرسد پالان را میزنند، چرا رژیم از این موقعیت بهرهبرداری نکند؟ شما هم که انتساب به حکومت و سپاه قدس را ناسزا و سرزنش میدانید و برائت میجویید، نباید از ما گلایه داشته باشید.
در خاتمه، انتخاب اینکه در کدام میدان شهر میخواهید به دار آویخته شوید، به رأی خودتان واگذار میشود که به دمکراسی در این حکومت اعتقاد دارید.
انالله و انا الیه راجعون.
سید علی موسوی خامنهای.
***
دنیای موسیقی ونجلیس را از دست داد