نخستین درس در روش شناختی و تحقیق جستجو در واژه - تحقیق - است و بدین معناست که چرا ما میخواهیم با تحقیق در یک زمینه خاص علل و عوامل ناشناخته آن را کشف کنیم.
اگر با چنین ذهن و تفکر جستجوگری در زمینه بررسی و تحقیق قدم می گذاریم و می خواهیم به نتیجه مثبت - یعنی کشف حقیقت - نایل آییم، ناگزیر هستیم در مرحله نخست دارای ذهنی نقاد و بی طرف باشیم. شناخت عوامل انتخاب و روش در زمینه مورد تحقیق نیز یکی از مهمترین راه ها برای رسیدن به نتیجه واقعی و همان پاسخ به حل مشکلی است که تحقیق و بررسی بر آن پایه گذاشته شده است.
با مقدمه بالا این سوال پیش می آید که آیا ما ایرانیان در داخل و خارج از کشور که ۴۳ سال است با فاجعه و ویرانگری جمهوری اسلامی دست به گریبانیم هیچگاه به دنبال جستجو، شناسایی و پیدا کردن راه حل عملی مشکل خودمان بوده ایم؟
پاسخ به سوال بالا در دو بخش مشخص می تواند مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد:
- مشکلات حاکم بر جامعه در داخل کشور که می تواند نبود برابری، آزادی و سرکوب شدید و گسترده، خشونت، اعدام و سر به نیست شدن ها، فقر و گرسنگی و غارت کشور و...،
- در خارج از کشور وعملکرد جامعه ایرانیانی که بیشتر تمایلات سیاسی - اجتماعی داشته و در نهایت دارای یک نوع نگرانی همیشگی در این زمینه بوده اند.
هدف من در طرح سوال بالا که آیا - هیچگاه به دنبال حل عملی مشکل خودمان هستیم - در پیدا کردن راه حلی واقعی حضور و ظهور پیدا می کند.
۴۳ سال است که ما هر کدام در قالب های متفاوت و متعدد فردی، سازمانی، حزبی، شورایی و ...، در جبهه های خاص برای پابرجایی ایران و ایرانی و سرنگونی جمهوری اسلامی در تمامیت، کلیت و موجودیت آن تلاش های گسترده ای داشته ایم و بسیارانی هم مدعی موفقیت هایی در این زمینه بوده اند، ولی واقعیت اینست که ما همچنان در «فکر» سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم و جمهوری اسلامی در «ادامه» حکومتش - اگر چه امروز با بالا رفتن آگاهی های اجتماعی -سیاسی با دشواری های بسیار.
گِره کور مسائل سیاسی ایران که هر روز هم پیچیده تر شده است نه با آرزو و شعارهای زیبا و بیانیه های پُر طمطراق که در این چهار دهه گذشته و به فراوانی شاهدش بوده ایم باز می شود و نه با تشکیل شورا ها و احزاب و سازمان ها که هر روز بیشتر و بیشتر زاده می شوند. چرا که اگر تاثیر گذار می بودند دیگر حاکمیت سیاهی چون جمهوری اسلامی در ایران وجود نمی داشت.
حل مسائل و مشکلات ایران و راه حل هایش نیازمند فکر و به تبع آن وارد عمل شدن است، اگر روزی به این نتیجه برسیم که فکر و عمل موثرتر از وجود یک شخصیت است، بدون تردید، گامی اساسی و حیاتی را در این زمینه برداشته ایم.
به ایران خودمان بازگردیم، در تاریخ معاصر ما دو واقعهِ انقلاب مشروطیت و آغاز حکومت رضاشاه دو تجربه مشخص و روشن است.
در انقلاب مشروطیت ما با دست آوردهای دنیای غرب و راه های رسیدن به حاکمیت دولت - ملت آشنا شده ایم و در دوران رضاشاه عبور از جامعه ای قبیله ای، رسیدن به شهر نشینی و آغاز نوعی از مدرنیته را تجربه کرده ایم.
می توانیم بطور مستمر و همیشگی تکرار و یادآوری کنیم که رضاشاه دیکتاتور و بی سواد بود و ...، ولی نمی توانیم منکر شعور سیاسی او نیز باشیم .
در رابطه با شعور سیاسی رضاشاه همین نکته کفایت خواهد کرد که در آغاز نخست وزیری و اوایل پادشاهی، بزرگان صحنه سیاسی آن زمان مانند فروغی، داور، تیمورتاش، سعید نفیسی و ...، را دعوت می کرد، خودش در پایین ترین جای در نزدیک درب ورودی روی زمین می نشست و از آنان درخواست می کرد که برای ساختن ایران و چشم انداز آینده اش نظر دهند.
اینکه من با تمام وجودم مخالف پادشاهی و سلطنت هستم یک طرف ماجراست ولی طرف دیگرش ایران و هموطنانم قرار گرفته اند و در اینصورت است که دیگر تفاوتی نمی کند که من و ما دارای چه نوع تفکرات سیاسی و خواهان چه شیوه و نوع حکومتی هستیم، مهم اینست که در یک جامعه آزاد و برابر نوع و خواست حکومتی که مورد دلخواه من است چقدر می تواند برای مردم جذابیت داشته و تاثیر گذار باشد.
رسیدن به آینده ای نه اِلزاما ایده آل گونه که خواست همگی ماست بل به ایرانی که در مرحله نخست از لوث وجود جمهوری اسلامی پاک شده باشد و بتواند پایه های ساختن امروز و تصویر فردای ایران را دنبال کند، نشستن، فکر کردن، پیدا کردن راه حل و برنامه ریزی عملی است و نه اینکه قارچ گونه بطور مرتب و مداوم حزب و سازمان و شورا درست کردن. همانگونه که تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی کشورهایی که امروز پیشرفته و دموکراتیک نامیده می شوند نیز ناگزیر همین شیوه تفکر و منطق را پذیرفته اند و از هیجان و تحریک احساسات دست کشیده اند.
ما هم برای رسیدن به جامعه ای آزاد و برابر و دموکراتیک به طور نسبی راهی جز این نداریم.
من به سهم خودم می خواهم بدون دیدگاه ایدئولوژیک و پافشاری بر نوع حاکمیت سیاسی آینده ایران، یکی از پنجاه نفری باشم که بخواهند در این جمع فکری بدون گرایش های سیاسی و تنها در محور منافع ملی جایی داشته باشم جایگاهی که بَسترش امروز و فردای ایران و بچه هایش باشند که هیچ گناهی ندارند.
ویژه گی این جمع پنجاه نفری این خواهد بود که نه پادشاهی خواه باشند و نه جمهوری خواه و نه فدرال خواه و همزمان هم پادشاهی خواه باشند و هم جمهوری خواه و هم فدرال خواه ولی نخست منافع ملی ایران برایشان مطرح باشد.
ایران بچه هایش را صدا کرده است.
تنها در تبعید، شیرین سمیعی