Wednesday, Jul 20, 2022

صفحه نخست » سانسور و خودسانسوری را روش نسازیم که عمل زورپرستان حامی استبداد است، حمید رفیع

Hamid_Tafi.jpgعده ای برای سانسور ایرانیان، دروغگویی، تهمت زدن و تحریف تاریخ را روش خود ساخته اند و با مخلوط کردن بعضی حقایق با دروغ سعی میکنند نقش ملت ایران را در پیروزی انقلاب، و بعد سکوت ملت در مقابل تمامیت خواهان که علیه انقلاب کودتا کردند را ناچیز جلوه دهند.

در اینجا سعی میکنم به بخش کوتاهی از آنچه در آن زمان گذشت بپردازم.

چه کسی تصمیم‌ گرفت که خمینی به پاریس بیاید و چرا؟ خمینی میخواست تا آخر زمان تبعیدش در عراق بماند. شاه از صدام خواست تا او را از عراق بیرون کند و از الجزیره و کشورهایی که بنام کشورهای مسلمان شناخته میشدند خواست به او ویزا ندهند، در آنزمان برای آمدن به اروپا ویزا لازم‌ نبود و هدف شاه این بود که خمینی به اروپا بیاید و کمی از حرف‌هایی که بعدها زد بزند و باطل شود. پس متوجه میشویم که تصمیم آمدن او به پاریس، تصمیم شاه بود. خمینی به ناچار به فرانسه آمد و اینجا مرحوم آقای بنی صدر به او گفت اگر بپذیرد تعهدهایی را برای فردای ایران بدهد که میتوانند تغییر عظیمی در اندیشه مردم بگذارند، تغییر در ایران ممکن می شود والا او در غرب میماند. در همین زمان بنا به‌ کتاب خاطرات ژیسکاردستن رییس جمهور وقت فرانسه، او از شاه میپرسد آیا میخواهد خمینی را بیرون کند، شاه نمیپذیرد. خمینی نوزده تعهد پیشنهادی مرحوم آقای بنی صدر را میپذیرد و مقابل دنیا خطاب به ملت ایران متعهد به اجرای آنها میشود. آن نوزده تعهد بیان انقلاب ایران میشوند و تغییر ممکن میشود و یکی از ریشه های تاریخی استبداد در ایران یعنی شاهنشاهی بعد از ریشه دیگر استبداد یعنی بزرگ مالکی ضعیف میشود. آیا در دوران بختیار، خمینی وارد مذاکرات پنهانی با آمریکا شده بود؟

اسنادی که ویکیلیکس چندی پیش منتشر کرد میگویند بله و یکی از تعهدها به آمریکا این بوده که مرحوم آقای بنی صدر هیچ پست و مقامی نداشته باشد، به همین دلیل هم بود که مرحوم آقای بنی صدر در حکومت مهندس بازرگان دعوت نمیشود. این عمل خمینی نشانه عدم باور او به انقلاب مردم و اصل استقلال بود. خمینی بعد از رسیدن به قدرت در پاسخ به سوال مرحوم بنی صدر در مورد به اجرا نگذاشتن نوزده تعهدی که مقابل دنیا به ملت ایران داده بود پاسخ میدهد که آن تعهدات را برای "مصلحت" گفته بود. بدین صورت مصلحت ضد حق را به مثابه اندیشه دستگاه استبداد دینی تعریف میکند و روز به روز بطرف آخرین ریشه استبداد در وطن یعنی دستگاه استبداد دینی که قرنها اسلام ارسطویی را که ضد اسلام قرآن است ترویج کرده میرود. دست به کودتا علیه انقلاب و حقوق دوباره بدست آورده ملت ایران می زند و استبدادی جدیدی با زد و بند با قدرتهای خارجی بنام اسلام ولایت فقیه تاسیس میکند. بدانیم در کشورهای زیر سلطه هیچ گروه و دسته تمامیت خواه نمیتواند بدون وابستگی به قدرتهای خارجی، استبدادی جدید تاسیس کند.

اگر قوت ملت ایران از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام ایجاد همبستگی و آن نوزده تعهد را خواست خود شناختن بود و بزرگ‌ترین انقلاب را ممکن ساخت، اما ضعفهایی بعد از سقوط شاهنشاهی امکان کودتایی جدید را دادند و دوباره استبدادی جدید تاسیس شد. چرا؟ چون اگر ایرانی معتاد به رهبر سازی نبود و میفهمید که هر ایرانی از هر جنسیت، قومیت، دین یا مرام دارای حقوق برابر بعنوان بشر و شهروند است ، بنابراین در حق تصمیم گیری برای خود و وطن نقش دارد، بجای رهبرسازی، بدنبال رهبرشکنی میرفت تا رشد استعدادها ممکن شود. اگر هر مسئول و گروه سیاسی را با آن‌ نوزده تعهد می سنجید و هر کدام از آنان که خلاف آن تعهدات عمل میکرد را اول دعوت به رعایت آنها و اگر لازم میشد آنها را از مسئولیت کنار میگذاشت، امروز در به اجرا گذاشتن آن تعهدات، اسلام ارسطویی و دستگاه استبداد دینی ضعیف و فضا برای اسلام قرآن بعنوان وسیله ای در خدمت انسان برای حفظ و احیا استقلال و آزادیش بوجود می آمد و استبداد ولایت مطلقه فقیه که نماد دستگاه استبداد دینی است بوجود نمی آمد و ساختن ایران مستقل و آزاد ممکن میشد.

در بحث آزادی که در پاریس بین مرحوم آقای بنی صدر و آقای کدیور برگذار شد، آقای کدیور ‌خطاب به آقای بنی صدر گفت" بین دید شما از قرآن و اسلام و دیدی که در حوزه ها درس داده میشود اختلاف زیاد است و اگر در دید شما انسان و طبیعت دارای حقوق هستند در دید حوزه ها اینطور نیست، و ‌مردم باور به اسلام حوزه ها و حرف مراجع دارند " تا زمانیکه دستگاه استبداد دینی بنام اسلام، ضد قرآن را تبلیغ کرده و میکند و جامعه اسیر و پندارش استبداد زده شده و میشود امکان فهمیدن استقلال و آزادی انسان و وطن سخت است. ما در دوران رنسانس یا انقلاب در اسلام هستیم تا اسلام قرآن که در آن نوزده تعهد تعریف شده بودند، جای اسلام ارسطویی دستگاه استبداد دینی را در پندارها بگیرد و انسان بفهمد که دین وسیله ای در اختیار او برای حفظ استقلال و آزادیش است و او نباید هرگز وسیله ای بنام دین یا هر چیز دیگر بشود و هرگز بنام هیچ تقدسی عقل خود را تعطیل کند که تنها مسئول اعمال هر کس فقط او است.

برای هر استبدادی، اوجب واجبات، بقای استبداد است. استبداد استدلالی جز زور نمی شناسد. در کشورهای زیر سلطه چون کشور ما استبداد نمیتواند وابسته نباشد.

در آخر دمکراسی هم چون استبداد سیستم متناسب خود را دارد. در دمکراسی اصلاح مرتب نیاز است تا سیستم متناسب با تحول جامعه پاسخگوی حفظ حقوق بشر، حقوق شهروندی، حقوق طبیعت و حقوق ملی بماند، در استبداد، سیستم متناسب با مقاومت و اطلاعات جامعه بدنبال سرکوب و سانسور بیشتر برای بقای خود می‌ رود. سی سال اصلاح طلبان برای بقای استبداد ولایت مطلقه فقیه به ملت ایران دروغ گفتند تا خواست احیا حقوق خود به عنوان بشر، به عنوان شهروند، به عنوان ملت و بدست گرفتن سرنوشت خویش و نابودی ریشه های استبداد در پندار و در عینیت را از ذهنش دور سازند. بدانیم تغییر فقط با همت ما ممکن میشود و برای این مهم می بایست تغییر کنیم، اصالت دادن به زور را که بنام اسلام ارسطویی، ضد اسلام قرآن در پندار ما گذاشته اند را از پندار پاک‌ سازیم تا توان تغییر دادن بیابیم ، آنزمان در همبستگی تغییر را ممکن خواهیم ساخت.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy