فرزانه روستایی
ترور سلمان رشدی نقطه عطفی است برای شناخت شفاف دو طیف سیاسی مشخص در ایران. کسانی که واقعا هنوز به بنیان های دمکراسی و یک ایران بی تنش و ترور و خشونت اعتقاد ندارند و ترور سلمان رشدی را نه تنها محکوم نکردند، حتی به آن لبخند هم زدند، و کسانی که صریح و شفاف این ترور را محکوم کردند و صدور تروریست یا تایید یک ترور را ادامه سرکوب داخلی ارزیابی کردند.
اخبار مکرر از تلاش جمهوری اسلامی برای ترور مقام های آمریکا یا فعالان سیاسی در اوج بحران اقتصادی و بلاتکلیفی برجام معنایی ندارد جز اینکه این نظام برای ادامه بقا یا ترساندن دیگران به تنش نیاز دارد و یک جنگ قدرت بی رحمانه در لایه هایی از راست افراطی بتدریج دارد وارد مراحل پایانی می شود.
بی شک اینکه چه کسی به جای علی خامنه ای بر صدارت بیت بنشیند و کلید صندوق های ستاد اجرایی فرمان امام با حداقل صد میلیارد دلار دارایی را از آن خود کند مهمترین رخداد پس از پایان جنگ هشت ساله است. با این حال، نه ایران کشور دوران جنگ است و نه هیچیک از حاکمان از اعتبار و آبرویی نزد مردم برخورداند تا نسبت به فعل و انفعالهای جریان مافیای دلار- عمامه و نفت سکوت کنند. صد البته دیگر بعید است بشود در پستویی مانند روزهای پس از مرگ خمینی معامله های پنهانی کرد و یک رهبر تراشید.
از هر زاویه ای به بحران سیاسی امروز ایران نگاه کنیم مساله جانشینی و سرنوشت آتی خانواده خامنه ای مساله لاینحلی است که همانند یک سیاه چاله پتانسیل آن را دارد تا همه چیز را برای ویرانی به درون خود بکشد و اتفاقا، تنها دغدغه ای که ندارند سرنوشت ایران است.
فرزند اطلاعاتی امنیتی خامنه ای که همواره برخی از مخوف ترین چهره های سپاه همراه او بوده اند احتمالا همانی است که از صفر تا صد مملکت را به سرنوشت او گره زده اند. عباس میرزا که دلاورانه ۲۵ سال جنگ های ایران و روس را فرماندهی و در آخر دق کرد تضمین جانشینی خود را از روسها دریافت کرده بود و بندی در معاهده ترکمانچای هر شک و شبهه ای در مورد شاه شدن او را از بین برد. شاید مجتبی خامنه ای بدون توجه به رشادت های ۲۵ ساله عباس میرزا تلاش می کند تا از روسها تضمین مشابهی دریافت کند بدون اینکه بداند مردم امروز ایران دیگر شهروندان فقیر و نادان و لباس پاره صد سال پیش نیستند و اساسا نه تنها برای گنده گویی ها و سفسطه های دینی ارزشی قائل نیستند بلکه اگر لازم باشد ملکوت را نیز به پرسش می کشند.
توهمی که بیت خامنه ای در مورد رهبر شدن مجتبی به آن دچار است بعید نیست محصول تلاش توده ای ها و
تشکیلات نفوذی روسیه در ایران بوده باشد. روسها هنوز آرزوی رسیدن به آبهای گرم خلیج نازنین فارس را دارند و امیدوارند با لشگری از سرسپرده های مسکو دوره دیده سپاهی بتوانند رویای تزارها را به واقعیت مبدل سازند. همزمان آنها از یک روز حسابرسی ایرانی وحشت دارند که سیستم سیاسی در ایران کلا به سمت غرب متمایل شود و ریشه گیری یک دمکراسی و شفافیت سیاسی اقتصادی این کشور آخوند زده را ده ساله به پیشتاز اقتصادی منطقه تبدیل کند. در آن صورت، روسهایی که خسارات وسیع ناشی از حمله ابلهانه به اکراین را هرگز فراموش نخواهند کرد بسیار بیش از آنچه پیش بینی می شد به یک کشور دسته چندم کم جمعیت از قافله غقب مانده چسبیده به شمال سرد آسیا تبدیل خواهند شد.
شواهد و قرائن حاکی است که روسها با نفوذی که طی سی سال فراهم کرده اند دو مقوله برجام و روشن شدن تکلیف رهبر آینده نظام را به خود گره زده اند و تا اطمینان حاصل نکنند که روند تحولات آتی ایران آینده مسکو را به خطر نمی اندازد بی تردید از هر اهرمی بهره می برند تا کشور ایران روی امنیت و آسایش به خود نبیند. اما همانطور که پس از عهدنامه های گلستان و ترکمانچای کشور ایران دوباره سرپا ایستاد و به امنیت و رفاه و استقلال رسید این بار هم دوباره به یک شاهکار و قطب اقتصاد منطقه تبدیل خواهد شد.
***
زنان سه نوع ارگاسم دارند؛ «بهمن» چیست؟