Monday, Aug 15, 2022

صفحه نخست » آنجا که شعر فروغ و شعر تغزلی سیمین بهبهانی می‌خواهند از مهلکه اجتماع آلوده به اسلام جان سالم بدر برند سایه فرو می‌غلتد، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_3.jpgپیش از هر چیز توضیح کوتاه در باره غزل: غزل از منظر معنای لغوی یعنی سخن گفتن با معشوق و عشق ورزیدن. موضوعات غزل با زمینه‌های عاشقانه عبارتند از: عرفان، اخلاق، فداکاری برای معشوق، خداجویی و استاد ازل، که حافظ گیر همه آنها و خصوصاً این آخری بوده و بنابر سخن خودش "هر چه استاد ازل گفت بگو" می‌گفت. اینها موضوعات تغزل هستند. با این موضوعات آیا می‌شود با اجتماع آلوده به اسلام رو در رو شد یا نه، مسئله ایست که اگر فروغ در بیرون از قالب شعری تغزل و سیمین با تغزل در این زمینه گامهایی برداشته بودند اما شعر تغزلی سایه اصلاً نتوانسته بدان نزدیک شود.

برای فروغ "کلمات مهم نیستند"؛ از نظر وی "آنچه در شعر مهم است، محتوا است و نه قالب". هر چند که می‌گفت "در قالب غزل هم می‌شود مسایلی را طرح کرد". "می شود مسایلی طرح کرد" آنطور که پیداست سخنی با صلابت و اطمینان از سوی وی نیست تردید در آن موج می‌زند. شاید به همین دلیل فروغ بر خلاف سیمین، فقط چند شعر محدود تغزلی دارد.

شعرنو نیمایی آن شعری است که نسبت به شعر کهنه هیچ پیوندی ندارد. اما سایه در قالب "شعرنو" بر طبق متنی که قبلاً نوشتم به سمت قالب شعر کهنه تغزلیِ حافظ حرکت کرده و با آن پیوند برقرار می‌کند. یعنی "شعر نو" نیمایی را در "شعر کهنه" حافظانه طراحی می‌کند. بعبارت دیگر، تلاش می‌کند تا سبک شعرنو و کهنه را بهم آمیزد بی آنکه معلوم باشد از قِبل این تلاش کدام سبک و قالب شعری جدید را می‌خواهد خلق کند یا خلق کرده است. و آیا اصلا مانند فروغ به محتوا اهمیت می‌داده یا فقط به قالب شعری فکر می‌کرده؟ تلاش سایه در بازگشت قالب تغزل شعری حافظ خصوصاً از نوع "رندانه"‌اش نشان می‌دهد که پیش از هر چیز در بند قالب است تا محتوا. بنظر می‌آید روحیات سایه با قالب شعری حافظ که هم "رندانه" هست و هم "عارفانه" کاملاً سازگاری دارد؛ یعنی کنج عزلت گزین و سخن اسرارآمیز گو! هر چند ریشه سّر و مبهم سخنگویی باز می‌گردد به قدرت سانسور در اجتماع ما، و شاعر مجبور است در لفافه سخن بگوید تا دفترش نسوزد و به فنا نرود اما بتدریج منجر به خودسانسوری نیز می‌شود آنگاه شاعری همچون سایه نمی‌تواند به ریشه معضلات (اسلام) که اجتماع را در ید قدرت خود گرفته برسد. اما فروغ و سیمین عکس وی عمل می‌کنند و همه نبوغ شعری‌شان خشکاندن ریشه‌ای ست که اجتماع ایرانی را تباه کرده.

سایه ابا ندارد تا با نظام سیاسیِ اسلام تحت عنوان جمهوری اسلامی، نه اینکه بی تفاوت باشد، بلکه ساخت و پاخت معنوی داشته باشد. به گمانم رویکرد شعر تغزلی سایه در قالب شعری حافظ، در بی تفاوتی‌اش نسبت به آلودگی اجتماع به اسلام، مؤثر بوده و این در حالیست که فروغ و روال تغزلی سیمین بهبهانی، رهایی از مخمصه اسلام و اجتماع آلوده به آن است؛ اولی از طریق خلق و تبلور "منِ" خویش - که "من" در اسلام اصلاً وجود ندارد - غیر مستقیم رو در روی اسلام قرار می‌گیرد و دومی مستقیم با سخره گرفتن اجتماع آلوده به اسلام، بر آن می‌شورد.

سایه از روال شعری نیما به روال شعری حافظ پیوند برقرار کرد تا حداقل نیم عارفِ کنج عزلت نشین باشد بی تفاوت از جهان مادی و معنوی همچون اسلام. بگمانم به همین دلیل بود که او با بزرگان اسلام در جمهوری اسلامی نشست و برخاست دائمی داشته حتا آنزمان که از آنها رنجیده شده بوده. سبک و سیاق شعر تغزلی سایه من حیث المجموع، اگر هم اجتماع مخاطبش باشد اما آلودگی دامن این اجتماع به اسلام مسئله‌اش نیست در حالیکه فروغ و سیمین هر دو با این آلودگی سر ستیز داشتند و هرگز بدان سر نساییدند.

در دنیای کوچک فرهنگ و ادب ما البته هوشنگ ابتهاج "بالنده"جلوه می‌کند که "در بالندگی موسیقی ایرانی" هم، "نقش و تأثیر گذار" بوده تا جائیکه خود نیز متأثر از "موسیقی ربنا"‌ای می‌شود. بنا به گفته خودش، هر بار که اجرای آن را از زبان شجریان گوش فرا می‌دهد منقلب می‌شود - بخوان به عالم هپروت می‌رود-. بر خلاف گروهی که شاعر را سرزنش یا ستایش می‌کنند و این دومی مجیزگوی اشعارش منجمله "ارغوان" می‌شوند، برآنم کسانی دارای صلاحیت پیدا شوند و بیایند درون شعری شاعران کهن و نو ما را بشکافند (زنده یاد آرامش دوستدار در این راه گام نهاده بود) تا بتوانیم از شّر ابن الوقت‌های "محیرالعقول" که متخصص در "کُد" سازی برای اشعار شاعران‌اند خلاص شویم. بضاعت اینجانب در این خصوص فقط به میزان طرح مسئله است (که از کنجکاوی‌ام ناشی می‌شود) و نه بیشتر.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy