در اذهان این گونه جا افتاده که افراد اهل علم خصوصا افراد اهل علم سطح بالا، خشمگین نمی شوند و چون می توانند هر چیزی را در چهار چوب علم و منطق تجزیه و تحلیل کنند و به نتیجه برسند لذا دلیلی برای خشم و عصبانیت ندارند.
این تصور باطلی ست.
اهل علم هم انسان هستند، و یکی از خصائل انسانی به خشم آمدن خاصه هنگام مشاهده ی ظلم و تبعیض است.
این که می توان در باره ی ظلم و تبعیض کتاب ها نوشت، و با روش های علمی آن ها را توضیح داد، مطلقا دلیلی برای عدم بروز خشم نمی شود.
عالِم، باید متین و منطقی با رویدادهای جهان برخورد کند و با بررسی خونسردانه ی فکت ها، خوب و بد و درست و غلط را از هم تفکیک کند و اثری ماندگار که بر روی نسل ها تاثیر بگذارد از خود بر جای گذارد، این گزاره ای ست که عده ای برای خود ساخته و پرداخته اند و می خواهند انسان های دانشمند و مسوول در قبال اجتماع را در قالب بی احساسی و خونسردیِ علمی بریزند که نتیجه ی آن بی اثر کردن سخن عالِم در سطح گسترده ی اجتماعی می شود و این خسارتی بزرگ به اجتماع وارد می آورد که نمی تواند از نگاه و موضع گیری اهل علم بهره مند شود.
من بنا بر تماس هایی که در ایام جوانی با تعداد زیادی آکادمیسین ایرانی و خارجی داشته ام، می توانم با قاطعیت بگویم که اهل علم، خارج از بحث های علمی و در چهار چوب برخورد های عادی، به مراتب احساساتی تر -به معنای مثبت آن- از مردم عادی هستند چرا که بیشتر و عمیق تر به کنه آن چه ما مثلا ظلم و ستم اجتماعی می نامیم پی می برند و رنج شان نسبت به مردم عادی بسیار بیشتر است و این رنج زمانی که مجالی برای بروز پیدا می کند، بسیار توفانی و شگفت انگیز به نظر می رسد.
بعد از اقدام تروریستی نسبت به جان نویسنده شجاع، سلمان رشدی، یکی از آکادمیسین های معتبر ایرانی، جناب استاد دکتر عباس میلانی، صاحب آثار متعدد و معتبر در زمینه ی مسائل سیاسی ایران، طی گفت و گویی که با تلویزیون «ایران اینترنشنال» داشت، چنان در عین متانت و وزانت عالمانه، با احساس و بغض در گلو، از کژی های تفسیر برخی «مفسران» در برخورد با موضوع ترور نویسندگان و اهل قلم سخن گفت که موجب تعجب بسیاری شد ولی نشان دادن این احساسات موجب شد تا تاثیر مثبت سخنان ایشان ده ها برابر بیش از زمانی شود که ایشان فرضا با خونسردی و عدم نشان دادن احساس انسانی خود و صرفا در چهارچوب فرمول های علمی سخن بگوید.
من به نوبه ی خود از جناب استاد سپاسگزاری می کنم و امیدوار هستم نه فقط در مورد ظلمی که به سلمان رشدی و اهل قلم ایرانی رفته است، بلکه در همه ی مواردی که به جامعه ی ایران مربوط می شود، اهل علم درجه ی اول ما، در کنار مخاطبان اهل فرهنگ، به مخاطبان عادی نیز بیندیشند تا آن ها که در محاصره ی خزعبلات «مفسران عامی ولی پرخواننده» قرار دارند، از نظرهای علمی و نیز انسانیِ اهلِ علمِ والامقام نیز با خبر شوند و با نگاه های غلطی که هر روز به آن ها تزریق می شود آشنا گردند.
رحمتالله حکیمان که بود و چگونه در زندان درگذشت؟
ارائه پاسخ ایران به اتحادیه اروپا