Saturday, Oct 8, 2022

صفحه نخست » جامعه موازی و امکان نهادینه‌سازی انقلاب، نوید رهایی

article1.jpgمقدمه - فصل جدید مبارزات آزادی‌خواهانه مردم ایران در اواخر تابستان ۱۴۰۱ نقطه پایانی چالش جمعیت با حاکمیت را رقم زده است. امروز مردم ایران پیام‌آور ارزش‌های والای انسانی هستند. شعار «زن، زندگی و آزادی» که محور بنیادین مبارزات است، هم به ارزش‌های متمدنانه انسانی پایبند است که زن نقطه اتکای این ارزش‌هاست، هم به زندگی در معنای عام می‌پردازد که اقتصاد، جامعه و فرهنگ را در بر می‌گیرد و هم آزادی را در ذهن می‌پروراند که بیش از ۷۰ سال است که از مردم این مرز و بوم سلب شده است. کافی است تا مروری ساده بر رفتار و کردار رژیم مستبد جمهوری اسلامی در طول ۴۰ سال گذشته داشته باشیم تا به ماهیت چنین شعاری پی ببریم. مدت زمان زیادی از شیوع بیماری کووید-۱۹ و کشتار خاموش جمهوری اسلامی در پی این حادثه ناگوار نگذشته است. حکومت جان مردم را در این حادثه فدای اهداف سیاسی خودش کرد. حادثه هواپیمای اوکراینی، کشتار مردم در آبان ۹۸، حادثه متروپل و بسیاری از این دست، شرارت دستگاه حاکم را به وضوح بر همگان آشکار کرده است. همگی این رخدادها منجر به این شده که اکنون یک آگاهی عمومی که در تاریخ ایران بی‌سابقه است در نزد مردم ایران شکل گیرد. جامعه رشد فرهنگی و اخلاقی مشهودی را تجربه کرده و خواست مردم دموکراتیک و متکثر شده است. در واقع باید گفت که با وجود تمامی صدماتی که جمعیت ایران در طول چند دهه گذشته تجربه کرده است اما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی به بلوغ قابل توجهی دست پیدا کرده و توانسته تغییرات بسیاری را در درون خود رقم بزند.

حاکمیت - در مقابل به دلیل ماهیت غیرتاریخی رژیم جمهوری اسلامی، در ابعاد حاکمیت چیزی تغییر نکرده است. نظام قدرت موجود هیچ اراده‌ای را نسبت به کلیت خود از دست نداده است و سرکوب‌ها نه تنها خفیف‌تر نشده، بلکه شدیدتر شده‌اند. رژیم در معرض دیالکتیک عجیبی است: از یک سو، ادعایش ایجاد یک کل واحد است به معنای سلب و انکار سیستماتیک و مطلق آزادی و از سوی دیگر، مبتلا به نوعی ناتوانی عملی است که توان رسیدن کامل به این هدف را از وی سلب کرده است. رژیم جمهوری اسلامی تمام توان و دانش فنی خود را صرف یگانه هدفش یعنی اعمال وحشیانه و بدون قید و شرط قدرت کرده است و هرگز به این واقعیت اعتراف نمی‌کند که ارزشی مهم‌تر و مقدس‌تر از «رهبری» وجود دارد. هرچه تهدیدات علیه پیشبرد این قدرت بیشتر شود (مانند مقاومت در برابر گشت ارشاد) ابزارهای سرکوب شدیدتری بدون محدودیت به کار گرفته می‌شود. «اطاعت، ترس و عادت» درخواست حاکمیت از مردم است و در صورت عدم پایبندی به آن مجازات‌های شدیدی را اعمال خواهد کرد. داشتن تفکر مستقل، آزادی بیان در عقاید و اختیار در نوع پوشش به ویژه برای زنان و در نهایت سازماندهی مردمی برای نشان دادن هرگونه اعتراضی به طور کلی ممنوع اعلام شده، محکومیت سنگین در پی دارد و مجازات کار گروهی به مراتب سخت‌تر از هرگونه فعالیت فردی است.

مواجهه با حاکمیت - هیچ دکترین سیستماتیک مستقلی وجود ندارد که بتواند قدرت این رژیم را از درون حذف کند یا جایگزین آن شود. اپوزیسیونی وجود ندارد یا اگر هست بدون کارکرد موثر و محبوبیت لازم در خارج از مرزهای کشور هستند و اگر هم افراد قابل اعتمادی برای مردم باشند، توانمندی خاصی ندارند. جامعه اما آگاهانه در حدود بیرونی امکانات خود عمل می‌کند و به نظر در بلندمدت می‌تواند یک سنگریزه را به بهمن تبدیل کند. طغیان‌های پی در پی نارضایتی شامل تظاهرات مردمی، اعتصابات و اعتراضات کارگری و مقابله با سیاست‌های رژیم در دانشگاه‌ها و مدارس می‌تواند پایه‌های دولت را متزلزل کند. اما در چنین حالتی بخت و اقبال وارد صحنه شده و نقش بازی می‌کند. تجربه دو هفته مبارزه مستقیم در خیابان‌ها در شهریور و مهر ۱۴۰۱ نشان داد که در صورت عدم همراهی بخش خاکستری جمعیت ناراضی (به هر دلیلی) با جنبش آزادی‌خواهی، نظام ولایی قادر است شهروندان خود را اگر در مقیاس کم باشند به شکلی احمقانه سرکوب کند. بخش خاکستری جمعیت همواره برای جلوگیری از صدمات ناشی از قدرت حاکمیت، مجبور است در بسیاری از موقعیت‌ها «قوانین بازی» اعمال شده بر خود را بپذیرد یا تا سرحد ممکن خود را با آن وفق دهد. افراد مجبورند خود را مقلد و مطیع نشان داده و احساسات ضد حکومتی، عقاید عرفی و اخلاقی و دینی و همچنین رویکرد سیاسی خود را مخفی کنند یا حداقل در عمل به شیوه‌های استاندارد رفتاری تن در دهند. حتی ممکن است در آینده حاکمیت برای جذب بیشتر موافق و انکار شدیدتر مخالفین در بحران‌های اقتصادی که کمبود کالا و خدمات وجود دارد، امتیازاتی را به موافقانش ارائه دهد.

نقاط ضعف - ما در دو هفته گذشته تقریباً انرژی زیادی را هدر داده‌ایم و به خود اجازه دادیم که سرکوب‌ها از اقداماتمان پیشی بگیرد یا به شکلی مالیخولیایی در برخی تضادها و مناقشات داخلی ورود کردیم و انرژی خود را برای متقاعد کردن افرادی صرف کردیم که کمتر تمایلی به حضور در تجمعات اعتراضی داشتند. با در نظر گرفتن همه اختلالات، عدم هماهنگی‌ها و بی‌خردی‌ها در بنده حاکمیت، هنوز بسیاری از اقدامات این رژیم برای ما ناآشناست و یا آگاهی اندکی نسبت به آن داریم و یا سازماندهی مناسب برای مواجهه با آن را نداریم. هنوز پس از سه هفته به مسئله مهم بهداشت جمعیت که نقصان آن خطری جبران‌ناپذیر برای جامعه دارد، توجه نکرده‌ایم. کشتار در زاهدان در چند روز گذشته نشان داد که برای درمان زخمی‌ها و جلوگیری از مرگ آنها به یک سامانه درمان جامع مستقل و ضد دولتی نیازمندیم. در تهران، کرج و سنندج به طور مثال زخمی‌هایی بودند که به علت عدم مراجعه به درمانگاه‌ها به دلیل ترس و یا عدم پذیرش آنها در بیمارستان‌ها جان خود را از دست دادند. از طرفی با مجموعه‌ای از بازداشتی‌هایی روبرو بودیم که به دلیل استفاده از مراقبت‌های بهداشتی رسمی گرفتار شده بودند.

دومین مسئله مغفول‌مانده در مبارزات شهریور و مهر ۱۴۰۱ که احتمالا بعدتر با پیشرفت مبارزات با آن برخورد خواهیم کرد، دانش آموزان و دانشجویانی است که فرصت تحصیل خود را به واسطه مشارکت در فعالیت‌های سیاسی و مدنی از دست می‌دهند. مدارس و دانشگاه‌ها تا کنون حضور پررنگی در مبارزات داشته‌اند و این حضور برای آنها هزینه‌های زیادی دارد. در صورتی که یک نهاد مستقل آموزش وجود داشته باشد، آسودگی خاطری به محصلان بخشیده و این امید را به آنها می‌دهد که در صورت حذف یا اخراجشان از مدارس همچنان به آموزش رایگان دسترسی دارند. خوشبختانه در دو سال گذشته جامعه معلمین شرافتمند مخالفت خود را با نظام آموزشی اعلام کرده‌اند و در صورتی که اینان از کار کنار گذشته شوند، پتانسیل بالایی برای تدریس در دیگر سطوح اجتماعی را دارند.

سومین نیاز یا مسئله جریان آزاد اطلاعات است. به واسطه حضور هکرها و متخصصان کامپیوتری این نیاز قابلیت تامین در سطح ملی را دارد. حتی آموزش نیز به واسطه فضای آنلاین قابلیت امکان دارد. در طول دو هفته مبارزه خیابانی ضعف مشهود و اساسی مبارزات کمبود اطلاعات از نحوه سرکوب معترضان و نحوه بازداشت آنها و همچنین گستره سلاح‌هایی بوده است که از آنها استفاده کرده‌اند. در حال حاضر حتی از مبارزانی که جان خود را از دست داده‌اند و یا بازداشت شده‌اند نیز اطلاعات مناسبی در دست نیست. نارسایی اطلاعات در این زمینه به جامعه امکان حمایت از آنها را نمی‌دهد و برعکس به حاکمیت امکان سرکوب مکرر آنها را می‌دهد.

چهارمین مورد دغدغه روزانه جوانان و گرفتاری آنها در شبکه‌ای از امکانات ناقص و کم ارزش است. آنها باید در سنین پایین خود را متعهد به کار و خدمت اجباری سربازی (برای مردان) کنند که همین امر دست و پای آنها را برای هرگونه فعالیت مدنی بسته است. ساختار خانواده دیگر مثل گذشته نیست و در حال حاضر ارتباط مناسبی شاید در برخی افرادی که میل به مبارزه دارند با خانواده‌هایشان وجود ندارد. به وضوح روشن است که بسیاری از شرکت‌کنندگان در اجتماعات و اعتراضات دو هفته گذشته جوانانی بودند که از این سیستم به ستوه آمده و به دنبال آینده‌ای بهتر هستند. وضعیتی که لمس آن برای مسن‌ترها به سادگی ممکن نیست و به زمان بیشتری نیاز دارد.

جامعه موازی - نقاط ضعف این جنبش در شکل عام آن به صورت مختصر بیان شد. بسیاری نواقص دیگر وجود دارد که مهم‌ترین آن مبارزه جمعیت با دست خالی در برابر نیروهای تا دندان مسلح رژیم است. مقاومت یا مبارزه طبیعی مردمی در خیابان و تمامی عرصه‌های مشابه در برابر حکومت استبدادی بسیار پرهزینه و خطرناک است. مقاومت طبیعی همگانی در برابر رژیم اسلامی موجود به مانند دشت گل بزرگی است که ممکن است به طور تصادفی به واسطه بادهای تند به سمت حاکمیت هجوم برند. صد البته که تمامیت‌خواهی با این تغییر جهت همگانی به راحتی نابود می‌شود، اما مهلت سر رسید این باد تصادفی ممکن است بسیاری از گل‌ها را پرپر کند. در مقابل آلترناتیو یا راه حل دومی وجود دارد. راه حل دوم ایجاد سنگری برای اتخاذ اقدامات حساب شده جهت حذف و از بین بردن قدرت حاکمیت است. روشن است که نظام اطلاعاتی ابزارهای متعددی برای دفع و حذف این سنگر دارد. اما در صورتی که این سنگر مرکزیتی واحد نداشته باشد و به اصطلاح متکثر باشد امکان ردیابی و مقابله با آن تا حد زیادی کاهش پیدا می‌کند. ما این سنگر یا جبهه متکثر را جامعه موازی یا نهادسازی موازی نام‌گذاری کرده‌ایم.

جامعه موازی سازوکاری نهادی برای هماهنگ‌سازی افراد یک جامعه جهت رسیدن به هدفی مشترک است. جامعه موازی نه رهبر واحدی دارد و نه ارزش‌هایش مشابه ارزش‌های نمادین جامعه فعلی است. هدفش ایجاد فضایی امن برای مبارزات هدفمند و انقلابی است. مأموریت جامعه موازی تسخیر دائمی قلمروهای جدید است تا موازی بودنش بیش از پیش تثبیت شود. جامعه موازی محدودیت‌هایی را برای قدرت ایجاد می‌کند و امکان مانور سیاسی و نظامی را تا حد زیادی از حکومت سلب می‌کند. هر جامعه‌ای برای پیشبرد اهداف خود به یک سازوکار نهادی نیاز دارد و در صورتی که نهادهای لازم مثل وزارت‌خانه‌ها، بهداشت و درمان، آموزش، خانواده و دین عملکرد ناقصی داشته باشند، کلیت نظم موجود و کلیت یک سیستم سیاسی رو به نابودی می‌رود. نهادسازی موازی این امکان را می‌دهد که نهادهایی در هم تنیده، مردمی و بدون دخالت دولت شکل گیرد که هم در کوتاه‌مدت نیاز مدنی جامعه را برآورده کند و هم بتواند یک آلترناتیو خوب برای مذاکرات جهانی پیش رو باشد.

در حال حاضر فعالیت‌های مستقل و اقدامات خودجوشی در بخش‌های مختلف جامعه شکل گرفته است. افرادی که در اعتراضات شرکت می‌کنند افراد فعالی هستند که دیگر نمی‌توانند منفعلانه انحطاط عمومی جامعه در حوزه رسمی را نظاره‌گر باشند. آزادی‌خواهان امروز به این نتیجه رسیده‌اند که تلاش برای ایجاد کوچکترین تغییری در نهادهای حکومتی تمرینی بیهوده است. آنها به ویژه در فضای مجازی به این نتیجه رسیده اند که بهتر است از استعدادها، توانایی‌ها و اشتیاقشان در راه ازادی خود و دیگران استفاده کرده و برای خودشان تصمیم بگیرند.

اما تاریخ نشان داده که در صورت نبود یک جامعه موازی یا یک سنگر متحد یا یک جبهه فراگیر ملی اقدامات علیه یک دیکتاتوری مستبد پرهزینه شده و امکان موج سواری را برای بسیاری در لحظه موعود انقلاب فراهم می‌کند. خلا چنین سنگری در انقلاب ۵۷ نیز احساس می‌شد و با وجود توصیه برخی روشنفکران، جبهه ملی فراگیر برای کنترل اقدامات حاکمیت شکل نگرفت و زمینه بدست‌گیری انقلاب توسط اقلیتی را فراهم آورد.

«جامعه موازی»، «خود-سازماندهی اجتماعی»، «جامعه مستقل»، «پلیس موازی» و یا جامعه دوم مفاهیمی هستند تاریخی و برخواسته از دل مواجهات مردمی با حکومت‌های مستبد و تمامیت‌خواه به ویژه در دوران جنگ سرد. این اصطلاحات که کم و بیش بجای هم بکار می‌روند اما معنای کاملا مشترکی ندارند، در شرایط تاریخی متفاوت ارزشی متفاوت پیدا می‌کنند. جامعه موازی یک مفهوم عام است و با اصطلاحات رایج مانند «دگراندیشی» یکسان نیست. دگراندیشی در مقیاس عملی ممکن است بار منفی داشته باشد و صرفا محدود به اقدامات اعتراضی گروه‌های کوچکی از مخالفان شود که البته ممکن است شامل افراد حرفه‌ای و متخصص و فعالان حقوق بشر باشد. دیدگاه آلترناتیو اما تلاش‌های مثبت در یک جبهه فراگیر برای زندگی آزاد و مستقل است. در وضعیت انقلابی همواره از یک سو شاهد اعتراضات و اعتصابات هستیم که حتی افراطی‌ترین حکومت‌های توتالیتر مانند رومانی، بلغارستان یا شوروی نتوانستند به طور کامل آن را سرکوب کنند. از سوی دیگر با اشکال نادرتر و ساختاریافته‌تر مبارزه مانند جنبش زنان، جنبش حمایت از محیط زیست و جنبش حمایت از حقوق بشر روبرو هستیم. نمونه چنین سازوکاری انتشارات سامیزدات، در لهستان و چکسلواکی است که مسئولیت نشر آثار مولفین به ویژه شعرا و نویسندگانی را بر عهده گرفت که در بافت فرهنگی حاکمیت جایگاهی نداشتند. شکل ساختار یافته دوم اساسا می تواند چشم انداز یک جامعه مستقل را هرچند به شکل جنینی و محدود برای ما فراهم کند. هدف چنین ساختاری شکل دادن به یک قلمروی فرهنگی خلاق است که به کانال‌های رسمی ارتباطات متصل نباشد و سلسله مراتب تشکیلات و نهادهای حکومتی را بازتولید نکند. جامعه موازی، شهر موازی یا نهادسازی موازی صرفا بر یک فرهنگ آلترناتیو تاکید نمی‌کند بلکه هدفش سیستم اطلاعاتی بدون سانسور، ترویج موسیقی عامه پسند و انقلابی، آموزش و تحصیلات غیررسمی و بورس‌های رایگان تحصیلی و در نهایت اقتصاد زیرین یا اقتصاد دوم است.

اما برای دسترسی به وضعیت آلترناتیو تنها تصویری از ابزارهای ممکن برای نیل به این هدف کافی نیست. متخصصان و نظریه پردازان متعددی در داخل و خارج از کشور وجود دارند که می‌توانند از امکان ظهور نهادهای موازی در جامعه ایران آگاهی پیدا کنند. باید از مردم یا حداقل نمایندگانی از مردم که مورد تایید آنها هستند پرسید که نظرشان در مورد اصطلاح «جامعه مستقل» در شرایط کنونی کشور چیست؟ آیا آن را گزینه مناسبی برای هدایت و هدفمند‌سازی رفتار جمعی می‌دانند؟ ویژگی‌های اساسی «جامعه مستقل» چیست؟ بهرحال نیازهای یک جامعه تحت استبداد صرفا برای همه عناصرش واحد نیست و ابراز نظر در این زمینه هم به قوت آن کمک می کند و هم اصول بنیادین دموکراسی را رعایت می‌کند. باید از اهداف و نیازهای فوری که نهادهای موازی توان تامین آن را دارند پرسش کرد و پیامدهای احتمالی کوتاه مدت و بلندمدت تشکیل یک جامعه موازی را بررسی کرد.

باید پرسید که آیا شرکت کنندگان در جامعه موازی می‌توانند مستقل باشند یا اینکه با یک شبه استقلال روبرو خواهیم بود؟ برای پاسخ به این سوال باید بررسی کرد که آیا جامعه «موازی» به تنهایی می‌تواند کالاها یا خدمات با ارزش تولید کند یا ساختارهای رسمی هنوز هم قابلیت خلق ارزش برای جمعیت و رفع نیازهای آنها را حتی به صورت ناقص دارند؟ آیا این امکان وجود دارد که یک خط فصل قرمز بین دو جامعه کشید یا لازم است این دو در هم تنیده باشند؟ ما نباید به دنبال آن باشیم تا فقط یک حوزه آزادی محدود را از طریق جامعه دوم تضمین کنیم به این دلیل که هر لحظه امکان حذف آن توسط نهادهای حاکمیتی و نظامی وجود دارد. ما در حقیقت به دنبال جامعه‌ای مستقل با هسته‌های متکثر هستیم که ممکن است در نهایت جایگزین نظم رسمی موجود شود و حتی الگویی را برای آینده ارائه دهد.

هدف - اما هدف جامعه موازی چیست؟ هدف رژیم اسلامی اتمیزه کردن جمعیت و جایگزینی آنها با یک حزب شبه نظامی و یا احتمالاً با یک دستگاه کاملاً تابع، عقیم و مرده است. در طرف مقابل هدف جنبش‌های مستقل شهروندان می‌تواند تولد یک شهر موازی باشد که دقیقاً عکس نهادهای سیستم موجود عمل کند. این فرآیند در میان مدت اعتماد عمومی را به خود جلب می‌کند. ما نباید از شکست‌های قبلی دلسرد شویم و باید بهداشت، آموزش و جریان آزاد اطلاعات را یکی از اولویت‌های اصلی خود بدانیم. نهادها یا جامعه موازی می‌تواند طلایه داره ارتباط با جهان بیرون باشد اما لزوما و کاملا نمی‌تواند ساختارهای رسمی جامعه موجود را نادیده بگیرد و به طور سیستماتیک از آنها جدا بماند. نمی تواند صرفاً نهادهای رسمی را انکار یا نفی کند. جامعه موازی بر تنوع تاکید دارد نه استقلال مطلق، زیرا یک مسیر موازی تنها با احترام متقابل و ملاحظات روانشناختی قابل حفاظت است. خدمات جامعه موازی ممکن است گاهی اوقات همگرا شوند یا از یکدیگر عبور کنند. نهادسازی موازی به قابلیت های مختلف جامعه مانند دموکراسی و حتی ملاحظات دینی امکان ظهور می‌دهد، بر ناهمگونی‌هایی که ممکن است تضاد درونی بین جمعیت بیاندازد که اتفاقا هدف رژیم نیز همین است، پل می‌زند و راه را برای ادغام هر دو جامعه و حتی بیشتر از آن، به انقلاب احتمالا مسالمت‌آمیز می‌گشاید. همه وظایف تاکتیکی و ملموس، همه کارهای کوچکی که در ایجاد «شهر موازی» دخیل است، احیای جامعه ملی به معنای وسیع کلمه را میسر خواهد کرد.

پی نوشت: هزینه اداره جامعه موازی در کوزوو پیش از انقلاب، ماهیانه معادل سه درصد مالیات بر درآمد مبارزین بود.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy