*
*
*
امیر مومنان
در کاخ دینیاش
که مزین به آیههاست
فتوایاش را در نهایتِ دلآسودگی صادر میکنذ
.
نوجوانی را کز پشت کوهِ ایمان
هرگز بیرون نیامده است
و از بلندای امروز، هیجگاه
به گسترای شگفتِ زیستن ننگریسته است
برمیگزینند
.
حسرتهای هماغوشیاش را
با حوریان بهشتی تیز میکنند
مدالهای صواب را ازگردناش میآویزند
سپس، کمربندِ انفجاریاش را
دعاخوانان سفت میبندند
و این بمب هوشمندِ دینی را
در میانِ دخترانِ غرق درس و مدرسه،
در میان دخترانِ عاشق دانستن
الله و اکبر گویان منفجر میکنند
.
مردم
پیکرهای آش و لاش شدهی قربانیان را
ازمیان، دفترها، کتابهای خونی
کلمههای ترکش خورده
و آرزوهای سوراخ سوراخ شده
شیونکنان گرد می آوردند
و آنان را با مراسم کامل
به خاک میسپارند
دینداران، سپس
خونهای شتک زده را از پُرسشها پاک میکنند
کشتگان را شهید میخوانند
و تا میتوانند از ذاتِ پاک دین خود سخن میگویند
آنگاه، مثل همیشه، با امیر مومنان
همزمان به نماز برمیخیزند