یکی از ظلم هایی که جمهوری اسلامی در سالیان متمادی بر خانواده های ایرانی داشته است، اجبار آنها به انتخاب اسامی مذهبی برای فرزندانشان بوده است. بسیاری اسامی ایرانی در لیست سیاه اداره ثبت احوال قرار دارند. این مسئله باعث شده است که بسیاری، دو اسم داشته باشند؛ اسمی رسمی که در شناسنامه نوشته شده است و اسمی غیر رسمی که در خانه استفاده می شود.
مهسا هم احتمالاً بر همین سیاق در خانه ژینا خطاب می شده است. هر چند هر دو این اسامی بسیار زیبا و ایرانی هستند. در دفاع از ظلمی که بر او رفت، برای اکثریت مطلق ایرانی ها اسم او مهم نبود، حتی دین و مذهب و اصالت او هم مهم نبود. مهم این بود که او یک انسان و یک ایرانی بود که در شهری غریب مورد ظلمی جانکاه قرار گرفته است. ظلمی که جگر بسیاری از ایرانی ها را خون کرد. هموطنان مهسا به احترام او و برای دادخواهی او در نبرد با ظالم به خیابان آمدند و در جنگ تن به تن اسم او را جهانی کردند.
اما تعدادی از گروه های فرقه گرا، برای اعلام ناراحتی از همگرایی مردم که با شعارهایی نظر کردستان چشم و چراغ ایران بیان شده است، تأکید بر استفاده از اسم ژینا به جای مهسا دارند. این در حالی است که جهان، جنبش و اولین شهیدش را با هشتگ مهسا_امینی می شناسد.
اما این افراد دیر یا زود خواهند فهمید که آب در هاون می کوبند، زیرا چنان عشق و علاقه ای میان مردم ایران از مناطق مختلف وجود دارد که هیچ قدرتی نمی تواند آنها را از یکدیگر جدا کند. وقتی مادر شهید حدیث نجفی می گوید، فرزند زیبایش برای دفاع از خون مهسا جان باخت، چطور می توان این دو خانواده را از هم جدا کرد، اگر چه در دو استان دور از هم زندگی می کنند؟
امروز به صراحت می توان گفت که تهدیدِ تجزیه ایران اصلاً وجود ندارد. حقایقی که در جنبش مهسا روی می دهد، نشان می دهد که این تهدید از ابتدا تنها ساخته و پرداخته رژیم برای از حرکت بازداشتن مردم بوده است. افراد و گروه هایی هم که در این بازی دخالت کرده و یا آنرا تبلیغ کرده اند، تنها بازیچه رژیم برای ادامه حیاتش بوده اند.
از دلایلی که می توان برای این مسئله برشمرد، موارد زیر می باشند:
۱. آینده روشن و برقراری دموکراسی لائیک و حق مدار در ایران
آنچه ایران را از سایر کشورهای اسلامی، از هند تا مراکش متمایز می کند، کوشش مداوم مردم و روشنفکران ایران از انقلاب مشروطه در ۱۹۰۵ تاکنون، برای رسیدن به ارزش هایی نظیر آزادی، استقلال، لائیسیته، عدالت و ... است. این ارزش ها امروز در جامعه ایرانی، کاملاً پذیرفته و درونی شده اند.
پذیرش این ارزش ها به جامعه ایرانی این اجازه را می دهد که یک دموکراسی حق مدار را به صورت با ثبات و پایدار ایجاد کرده و حقوق تمامی شهروندان را تضمین کند.
در چنین شرایطی چرا کرد یا عرب و یا ترک و بلوچ ایرانی، خود را از چنین موقعیتی محروم کرده و با طی کردن مسیر جدایی، این آینده روشن را با شرایطی مبهم و خطرناک عوض کند؟! چرا که برای مثال، کردهای عراق و ترکیه ارزشهای پذیرفته شده توسط کردهای ایرانی را هنوز تجربه و باور ندارد. آنها به کردهای ایران همچون شهروند درجه دوم می نگرند. از سوی دیگر در کردستان عراق، دموکراسی واقعی وجود ندارد. این مطلب درباره شهروندان و کشور جمهوری آذربایجان و... هم صدق می کند.
۲. امکان ایجاد اتحادیه منطقه ای و برداشتن مرزها از هند تا سوریه
یکی از مهمترین ابزارها برای حفاظت و ادامه حیات جنبش سراسری، گسترده کردن خواسته ها و رؤیا های آن است. جنبش سراسری کنونی خواستی گسترده دارد که عبارت است از بازیافتن حق حاکمیت بر سرنوشت. سرکوب این حق، به دلیل گسترده بودن و حق بودنش، ممکن نیست. اما باز می توان به ابعاد این خواسته عمیق، افزود.
تشکیل اتحادیه اروپا که سالیان دراز است صلح را در اروپا تضمین کرده است، یکی از رؤیاهای آزادی خواهان فرانسوی، از جمله ویکتور هوگو، نویسنده نامدار، بود که در ۱۸۴۹ طرح شد. اتحادیه اروپا، بیش از صد سال بعد از ابراز رؤیای او، بعد از جنگهای بسیار بزرگ از جمله دو جنگ جهانی، محقق شد. مسلم است ایران و کشورهای همسایه اش، بافت فرهنگی بسیار نزدیکتری با یکدیگر دارند تا کشورهای اروپایی با همدیگر، لذا تحقق اتحادیه در منطقه ایران بسیار راحت تر از اروپا خواهد بود و همچنین از تجربه اتحادیه اروپا نیز می توان استفاده کرد.
چنین رؤیایی، تجزیه ایران و افتادن در دام مخاطرات منطقه ای و فرا منطقه ای را یکسره از بین می برد. چرا که می توان روزی را تصور کرد که مرزها برداشته شده و مردم هر منطقه متناسب با نیاز و شرایط اقلیمی برای زندگی خود تصمیم می گیرند و در سازندگی با سایر مناطق در سطح ملی و منطقه ای عمل می کنند. روزی که شهروندان منطقه ایران، آزادانه از هند تا سوریه سفر کنند و هر جا خواستند زندگی شان را تشکیل بدهند.
این رویای بزرگ را چندی پیش دکتر ناصر تکمیل همایون در مقاله ایی علمی به صورت مفصل شرح دادند.
۳. رابطه اقوام ایرانی، رابطه دوستی و برادری است
پوشیده نیست که ایران به عنوان قدیمی ترین کشور جهان، حاصل همکاری و مشارکت تمام اقوام ایرانی در طول تاریخ بوده است. اگر رابطه مردم و اقوام ایرانی، بجز دوستی و علاقه متقابل بود، ایران نیز مانند بسیاری کشورهای تاریخی دیگر از بین می رفت. در سالیان اخیر بارها و بارها در لحظات سخت، از جمله بلاهای طبیعی دیده ایم که چطور مردم مناطق مختلف به یاری هموطنان خود شتافته اند. در جنبش سراسری این علاقه و ابراز دوستی شدت بیشتری یافته است.
در واقع ایرانی ها دریافته اند آزادی و سایر حقوق تحقق نمی یابند، مگر آنکه تمام مردم ایران بدون هیچ تبعیضی از حقوق خویش بهره مند شوند.
به این دلایل، تجزیه ایران علی رغم سو استفاده رژیم، سرمایه گذاری بعضی از کشورها و آرزوی بعضی از احزاب منطقه ای و فرقه گرا، تهدیدی کاملاً غیر جدی است.
نویسنده حنیف یزدانی
[email protected]
اعتراض، اعتصاب، انقلاب، حسین لاجوردی
سخنی با رهبر، ا.ب.ن