رسانه، یک ابزار است. ابزار به قول انگلیس ها سخن پراکنی. منظور از سخن هم سه چیز است:
-خبر
-نظر
-تصویر بزرگ و اصلی که این خبر و نظر در ذهن مخاطب می سازد.
برای ما مردم عادی و مخاطبان رسانه، دو چیز اول باید مهم باشد خاصه در جایی که انتشار خبر و نظر را حکومت های مستبد مانع می شوند.
اما مراقب موضوع سوم باید بود. باید مراقب بود که خبر و نظری که رسانه منتشر می کند، مثل خط و رنگی که نقاش به طور جداگانه و ظاهرا بدون ارتباط با هم روی بوم ترسیم می کند، به ذهن ما شکل ندهند و در ذهن ما تصویر اصلی را که هدف صاحبان رسانه است ایجاد نکنند.
برای انسان هوشمند، اسم رسانه تا آن جایی باید مهم باشد، که بتواند فرق های شان را با هم نشان دهد و هدف های اصلی شان را بازگو کند.
مثلا رسانه ای هست به نام بی بی سی فارسی. رسانه ی دیگری هم هست به اسم ایران اینترنشنال.
با بردن نام این ها، در اصل یک تعداد وجوه مشترک و یک تعداد تفاوت به ذهن متبادر می شود.
وقتی می گوییم بی بی سی، اولین چیزی که به ذهن متبادر می شود وابسته بودن این دستگاه به دولت انگلیس است. این یعنی چه؟ یعنی محال ممکن است این دستگاه بتواند یا بخواهد علیه منافع انگلیس سخنی بر زبان جاری کند.
از طرف دیگر، آیا بی بی سی از مخاطبان اش برای خدماتی که ارائه می کند پولی می گیرد؟
خیر.
پس برای رضای خدا این کار مجانی را عرضه می کند؟
قطعا خیر.
پس خواستی دارد و هدفی دارد و منافعی دارد، والّا هیچ ابلهی برای رضای خدا میلیون ها پوند پول هزینه نمی کند.
وقتی می گوییم ایران اینترنشنال، اولین چیزی که به ذهن متبادر می شود وابسته بودن این دستگاه به عربستان است. این یعنی چه؟ یعنی محال ممکن است این دستگاه بتواند یا بخواهد علیه منافع عربستان سخنی بر زبان جاری کند.
از طرف دیگر، آیا ایران اینترنشنال از مخاطبان اش برای خدماتی که ارائه می کند پولی می گیرد؟
خیر.
پس برای رضای خدا این کار مجانی را عرضه می کند؟
قطعا خیر.
پس خواستی دارد و هدفی دارد و منافعی دارد، والّا هیچ ابلهی برای رضای خدا میلیون ها دلار پول هزینه نمی کند.
خب. این ها را دانستیم که چه؟
که هیچ! هوشیار باشیم و بدانیم با کی طرف هستیم.
بقیه ی چیزها همه زیر مجموعه است. با سلسله مراتبی که مهم بودن و غیر مهم بودن شان را نشان می دهد.
در رسانه اول مجری، کسی ست به نام رعنا رحیم پور.
در رسانه دوم مجری، کسی ست به نام سیما ثابت.
این ها کیستند و چه می کنند و در مغزشان چه می گذرد، این ها همه فرع است. اصل خود رسانه و کاری ست که در «مجموع» می کند.
دستگاه های تکنیکی که رسانه با آن ها کار می کند، همه خریدنی اند.
اعضای تکنیک، همه مزد می گیرند و کارشان را می کنند. تصویر و صدا و نور و نظافت استودیو و غیره...
اعضای برنامه ساز برای کارشان پول می گیرند. نویسنده و ادیتور و غیره.... و مجری ها برنامه هایی را که باید ساخته شود اجرا می کنند و بابت آن هم مزد می گیرند.
مثل هر شغل دیگری، وظیفه ای برای این اشخاص تعیین شده. منتی بر کسی نباید داشته باشند جز بر خودشان.
زیاد بحث را دامنه ندهیم.
برای ما مخاطبان این رسانه ها چه چیز مهم است:
در دوران بی خبری و قحطی خبر و نظر، شنیدن خبر ها و نظر ها از طریق «مجموعه»ی همین رسانه ها، و در جریانات روز قرار گرفتن. اما تصویر کلی را از دست نباید بدهیم:
این خبرها و نظرها از یک صافی عبور کرده است به نام رسانه؛ رسانه ای که نام ی دارد و خط قرمز ی دارد و بالا و پایین ی دارد و هدف ی دارد. مراقب آن هدف باید باشیم که هستیم. اگر هم مردم نیستند دلسوزان واقعی جامعه، که معمولا فاقد رسانه های پر مخاطب هستند باید هشدارها را گیرم در حد محدود به مردم بدهند که هوشیار باشند و مثلا قاطی دعواهایی که به آن ها مربوط نمی شود، و تنها باید این دعواها را تماشا کنند و بخندند نشوند.... اگر لازم باشد باز هم در این باره خواهم نوشت....