جناب زیدآبادی
از این که می خواهید ترک سیاست کنید خوشحال نیستم. با طرز تفکر شما بخصوص در این اواخر به شدت مخالف بوده ام و تا جایی که مفید دانسته ام در این باره نوشته ام و زبان ام هم خاصه در یکی دو سال اخیر زبان نرم و محبت آمیز ی نبوده است ولی سیاست همین است و کاری هم برای نرم و سر راست کردن زبان اش نمی توان کرد.
اما یک نکته را می خواهم به عنوان یک سیاسی نویس، یعنی کسی مثل خودتان، خدمت تان عرض کنم و آن این که این طرف ماجرا هم وضع بهتر از طرف جناب عالی نیست.
من حدود ۴۰ سال است که به انواع و اقسام زبان ها علیه حکومت اسلامی نوشته ام و هر چه جلوتر آمده ایم و با حرف نشنوی و عناد حکومت نکبت با مردم و جوانان رو به رو شده ایم زبان ام تندتر و کوبنده تر شده است و از زمانی هم که گروه میانه روهای درون حکومت یعنی اشخاصی مثل شما، به بدترین شکل ممکن از متن و حاشیه ی حکومت رانده شدند و امید به حتی تغییر ظاهر و اندکی بزک کردن چهره ی شیطانی هم از میان رفته است، با میانه روهایی که به رغم خشونت غیر قابل تصور حکومت دعوت به عدم خشونت ورزی می کرده اند -یعنی با شماها- هم مجادله کرده ام اما یک چیز را قطعی می دانم:
حتی ظاهرساز ترین میانه روهای حکومت نیز، خواهان ماندگاری حکومت نکبت نیستند و جایگزین شدن آن را با یک حکومت واقعا مردمی و آزادی خواه ترجیح می دهند منتها به دو دلیل، یکی مشخص نبودن مردمی و آزادی خواه بودن حکومتی که در پی خواهد آمد، و دوم به دلیل نگرانی از از هم پاشیدن شیرازه ی کشور، دعوت به آرامش و بردباری کرده اند و چیزی را که موجود است به چیزی که قرار است از عدم سر بر آورد ترجیح داده اند و شما یکی از این اشخاص هستید.
بنابراین در آزادی خواه بودن شما کوچکترین تردیدی نیست ولی روش هایی که هر کدام فکر می کنیم با آن می توانیم به آزادی و جامعه ی انسانی دست پیدا کنیم با هم اختلاف صد و هشتاد درجه ای دارد و ما را در مقابل یکدیگر قرار می دهد.
به همین خاطر، کم شدن یک نفر، از جبهه کسانی که به هر حال این حکومت را قبول ندارند به نفع جامعه نیست هر چند دوستانی چون شما، انرژی بسیار زیادی را از مخالفان صد در صد ی حکومت می گیرند و به نوعی شبیه به مانع در مقابل حرکت مخالفان صد در صدی عمل می کنند.
باری. این نکته را هم بگویم که آن چه بر شما و در طرف شما می گذرد، همان هم در این طرف یعنی طرف مخالفان صد در صدی می گذرد و اگر نگویم بدتر، قطعا وضعی که ما مخالفان صد در صدی و «غیر وابسته» داریم بهتر از وضعیت شما نیست.
در این سمت هم، ما مورد بدترین هجوم ها ی کلامی و نوشتاری هستیم و البته باید دقت کرد که این هجوم ها را به حساب مردم عادی یا نویسندگان عادی نگذاشت.
حداقل چهار دسته هستند که انسان آزاده را از سیاست و کار سیاسی و نویسندگی سیاسی بیزار می کنند که عبارتند از:
-سایبری های حکومت نکبت
-سایبری های مجاهدین خلق و دار و دسته های مشابه آن ها
-سایبری های تجزیه طلبان
-سایبری های هخا های سوپر انقلابی
و این ها گاه در نقش انسان های عادی و صاحب اندیشه با ترفندهای به خیال خودشان فریب دهنده به جلو می آیند که در وقت مناسب در باره ی این ها و روش های شان سخن خواهم گفت.
به هر حال به عنوان نویسنده ای که بیشتر منتقد شما بوده، از این که میدان سیاست را ترک می کنید ابدا خوشحال نیستم و البته ناگفته هم نگذارم که من هم مانند شما چند باری به ترک سیاسی نویسی و پرداختن به کارهای علمی فکر کرده ام اما هر بار که جوانان مان را با آرزوهای بزرگی که در سر دارند دیده ام، از این فکر دست برداشته ام بلکه قلم ام به اندازه ای گیرم اندک اثری در پشتیبانی از آن ها و تذکر خطاها داشته باشد.
چرا گفتی رهبر الدنگ؟
کاربرد سناریوی فروپاشی شوروی برای جمهوری اسلامی