در تاریخ سوم دسامبر ۲۰۲۲ خبرنامه گویا به نقل از «انصاف نیوز» مصاحبهای از خانواده حمید نوری، دادیار سابق زندان گوهر دشت، در زمان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ منتشر کرد که در سوتیتر آن نام من مختار شلالوند، به نقل از متن مصاحبه با عنوان «به مختار شلالوند گفتیم بیا ایران پیگیری کن» درج شده است.
توضیح زیر را جهت آگاهی اذهان عمومی و روشن شدن حقیقت بطور خلاصه مینویسم.
حمید نوری، به جرم مشارکت در کشتار سال ۶۷، و بنا بر اصل صلاحیت جهانی در کشور سوئد، محاکمه و به حبس ابد مجکوم شده است.
حمزه شلالوند، برادر من از جمله یکی از آن قتل عام شدگان بود که تعداد آنان بالغ بر ۴۰۰۰ هزار زندانی سیاسی حکمدار میرسید.
خودم نیز تحت تعقیب قرار داشتم ناگزیر به خارج از کشور آمدم.
با تشکیل دادگاه حمید نوری بعنوان شاکی و دادخواه برادرم حمزه شلالوند شرکت داشتم.
اخیراً خانواده ایشان از جمله همسر، فرزند، بعلاوه داماد او مسعود نوری، با انصاف نیوز، گفتگوئی داشتهاند که چندین بار به اسم من و با بیان مطالبی از زبان من اشاره کردهاند.
من هرگز با این خانواده گفتگوئی نداشتهام، آنچه را ایشان گفتگو عنوان میکنند درحد سئوالی بوده به این شکل:
۱- داماد حمید نوری، به نام مسعود نوری، که اقبال حضور در جلسات دادگاه را داشت، هنگام خروج من از درب اتاق دادگاه در حالی که هنوز درون صحن دادگاه بودیم پرسید «شما یه استعلام میآوردید که این همه دردسر برای خودتان و ما فراهم نکنید». گفتم اگر منظورتان از استعلام مدرک راستی آزمائی قتل برادر من است که استعلام آن را با مهر دادستانی رژیم جمهوری اسلامی تحویل دادگاه دادهام، اما اگر در مورد استعلام از قوه قضائیه و وزارت خارجه میگوئید تا آنجا که میدانم نه جواب دادند و نه در دادگاه شرکت کردند.
۲- ایشان گفتند: «نوبت ما هم میرسد»!!
گفتنی است که در استعلام (خلاصه فوت) مورد اشاره، (قتل) حمزه را نیز «مرگ بر اثر فوت نوشته اند»
گواهی خلاصه فوت حمزه شلالوند
چند روز بعد نیز درست هنگام خروج از دادگاه، مسعود و حمید نوری، سلام کردند و این بار برخوردی برعکس تهدید و چماق قبلی داشتند مسعود نوری گفت: «جنم من (مختار شلالوند) با همه متفاوت است» تا بدین وسیله تهدید و تطمیع را کامل کند.
اینکه از من بخواهند بیایم ایران و پیگیر مرگ برادرم و مزار او باشم، از آن حرف هاست!!
جالب است که در سال ۷۴ نیز علیرضا آوائی به هنگام ملاقات مادرم با دخترم (روح انگیز شلالوند) در زندان «یونسکو دزفول» از وی خواسته بود که «به پسرت بگو بیا ایران و به مردم شهر خودش خدمت کند چرا به کشور احنبی رفته است» البته آوائی که به وزارت دادگستری ج ا هم رسید عمداً فراموش کرده بود که خودش پیشتر از این حکم دستگیری... مرا صادر کرده بود.
شاید انتظار دارند که با پای خودم بروم نزد رئیسی، نیری و مقیسه که حکم به قتل برادرم دادند، دادخواهی کنم و پیگیر مزار برادرم باشم.
اما واقع امر این است که برادرم را اعدام کردند و نه تنها پیکر او را تحول ندادند بلکه طی ۳۴ سال گذشته تلاش باز ماندگانِ خانواده ما، در جستجوی مزار گمشده او به جائی نرسید است. خواهرم نیز طی رفت آمدهای مدام از اندیمشک به دادستانی زندان اوین در تهران دچار تصادف اتومبیل شد و در راه باز گشت به شهرمان کشته شد.
تنها چیزی که از این پیگیریها نصیب خانواده ما شد ساک دستی حمزه بود که دادستانی اوین به خانواده ما تحویل دادند.
من آن ساک را به هنگام شهادتم به دادگاه استکهلم ارائه دادم.
راستش استعلامی قوی تر از این ساک را که خودِ مسئولین زندان به ما دادند نداریم.
ساک حمزه شلالوند
بعد از این من سخن دیگری با خانواده حمید نوری نداشتهام.
در ضمن مصاحبه خانواده حمید نوری و در پاسخ به سئوال انصاف نیوز، که میپرسد:
«هیچ وقت فکر نکردید که شاید بخشی از حقیت هم نزد آنان (دادخواهان) باشد»؟
مجید نوری، پاسخ میدهد: با آنان صحبت میکردیم «مثلا به مختار گفتیم مگر نمیگوئی دنبال جنازه برادرت هستی خب بیا ایران پیگیری کن اینجا جای پیگیری نیست. مایِ ایرانی عقلمان تا اینجا میرسید. ما حکومت نیستیم. متاسفانه فضا فضای توهین بود».
من هرگز، هرگز لحن توهین و حتی کنایه آمیزی با خانواده نوری نداشتهام اما گویا مجیدنوری، اتاق دادگاه استکهلم را با بیدادگاههای قاضی صلواتی و مقیسه این همانی میکند و میگوید فضا فضای توهین بود.
مجیدنوری، همچنان میگوید:
«ما با همه اینها حرف میزدیم. مختار شلالوند، هم مسعود و هم من با او حرف زدیم و گفتیم که مطمئنیم پدر ما کاری نکرده است و نظام هم رفتارش در بعضی موارد درست بوده است. ایشان هم با ما کامل حرف زد؛ درد دل کرد و ما هم اصلا جلوی ایشان لبخند نزدیم. همدردی کردیم. گفتیم بیاید ایران پیگیری کنید ما هم به تو کمک خواهیم کرد. گفت ما بدبخت شدیم ما زندگی خود را از دست دادیم!!! البته ما صحبتها را ضبط نکردیم. اینها خیلی در صحبت کردن با ما تحت فشار بودند!!! حس ما به اینها این بود که تصور غلطی دارند و جاهلند. میخواستیم بدانیم این کار برایشان نان دارد یا واقعاً حق طلبند!!»
خُب باید گفت اینکه پدر شما «هیچ کاری نکرده» را دادگاه بعد از بیش از دو سال و هشت ماه تحقیق و بازجوئی از شاهدان و شاکیان و با توجه با ادلههای اثباتی و همین طور ساعتها دفاع خود وی و وکلای ایشان قضاوت کردند.
بقیه سخنان وی نیز مثل پاسخ به سئوال زیر است.
انصاف نیوز: «شما اطلاعی از زندانها در داخل ایران هم دارید»؟
مجید نوری:
«ما در ایران زندانی نداریم»
و این دقیقاً همان حرفی است که خود حمید نوری در پیشگاه دادگاه و برابر جان بدربردگان کشتار ۶۷ و شاکیان و شاهدان گفتند و کلاً منکر وجود زندانی سیاسی در ایران شدند و بدین ترتیب سخنان شرم آور جواد ظریف را تکرار کرد که گفت «ما حتی یک زندانی سیاسی در ایران نداریم»
سئوال این است ما جاهلیم یا رژیم که با جعل و خرافه جهل و جهالت تولید میکند؟ قطعاً اگر توتالیتر حاکم بر جان و ناموس ملت شریف ایران خدائی نمیکرد و این رژیم تبهکار نبود، نه کشتار ۶۷ [... ] اتفاق میافتاد و نه حدود هشت میلیون کشور را ترک میکردند و نه حمید نوری و شما در چنین وضعیتی قرار میگرفتید.
فرمانده نیروی انتظامی منطقه انزلی بازداشت شد
جوانی که با لابی بالاخره به وزارت رسید