دکتر مسعود نقرهکار در نوشته اخیرش در "گویانیوز" با یک مقدمهی مثلا علمی و دقیقِ روان شناختی، نوشته است:
[شرم و شرمساری پدیدههائی انسان سازند. شرم را فضیلت و ارزش، و مرزی میان انسانیت و "حیوانیتِ" انسان دانستهاند. این پدیده یکی از عاطفیترین و انسانی ترین حسهاست که بیگانه با آن یا رنج رواننژندی و روانپریشی، نارسیسم و خود بزرگ پنداری بدخیم و.. بر دوش میکشد، یا هنوز تا آستانه انسان شدن راه دارد. ]
دکتر جان اینهمه تئوریهای پزشکی را سر هم کردی تا از "کمپین"ی دفاع کنی که در یک جامعه آزاد متکی به قانون خود را قاضیالقضات میداند و بیمحاکمه و دادن حق دفاع به هر کس، او را به پذیرش شرمساری در ملاء عام محکوم، و به عنوان مجری قانون آن را در مقابل دوربینهای موبایل اجرا، و برای عبرت دیگران در شبکههای مجازی منتشر میکند؟!
به همین راحتی به عنوان یک پزشک مدعیِ آشنائی با روانشناسی اجتماعی، مینویسی:
[گروههایی از ایرانیان " کمپین"ی در خارج از ایران سامان دادهاند با عنوان "کمپین ایجاد شرمساری"، این مجموعه اعلام کردهاند وابستگان به حکومت اسلامی و حامیان این حکومت در خارج از ایران را در رابطه با وابستگی و همکاری و حمایتشان از حکومتی جنایتکار مورد پرسش قرار میدهند تا هم روشنگری کرده باشند و هم حس شرم و شرمساری را در آنها بیدار و فعال کنند. ]
آیا از خود پرسیدهای چه کسانی قرار است "حامیان این حکومت در خارج از ایران" را تشخیص دهند؟ اسناد و مدارکشان را به کدام دادگاه صالح برای بررسی قرار است تحویل دهند، و متهمان پیش از وادار شدن به ابراز "شرمساری"، فرصت دفاع از خود را چگونه به دست خواهند آورد؟
آیا این پدیدهای که تئوری پزشکیاش را در مقالهات تدوین کردهای شکل مدرنتری از "امر به معروف" و گرفتن اعترافات اجباری از متهمینی که در هیچ دادگاه عادلانهای محاکمه و محکوم نشدهاند، نیست؟ آیا در ویدئوهائی که نمونههایش در مورد برخورد با گوگوش و اسفند منفردزاده و دکتر کریمی حکاک وجود دارد شباهتی با آنچه از سیمای جمهوری ملایان برای "ایجاد شرمساری" و عبرت دیگران پخش میشود نمیبینی؟
مسعودجان آیا حرکاتی از این دست تو را به یاد "کلاه بوقی" گذاشتن بر سر اساتید دانشگاههای چین که عضو حزب کمونیست نبودند، و در شهر چرخاندنشان نمیاندازد؟ به یاد آن چه بر اساتید غیرمذهبی - چه چپ چه راست - در دانشگاههای ایران در دورهی انقلاب فرهنگی رفت چطور؟
تازه این دو مورد پس از پیروزی انقلابها در چین و ایران رخ داد و تئوریسینهای خودش را یافت. تو حالا در انقلابی که هنور به سامان نرسیده تئوریسین "انقلاب فرهنگی" تازه شدهای و داری پا جای پای دکتر سروش میگذاری؟!
باز دمت گرم که پس از کارت سفید دادن به "گشت شرمساری! " دستکم این تذکر را هم دادهای که: "مشروط بر اینکه برای " ایجاد شرمساری" از اعمال خشونت و خشونت زبانی فاصله گرفته شود. "!!!
شاید پُر بیراه نگفته باشی که: "شرم را فضیلت و ارزش، و مرزی میان انسانیت و "حیوانیتِ" انسان دانستهاند" ولی آیا این فضیلت را میتوان با حمله به یک گردهمائی و برهم زدن آن توسط کسانی که مثل "لباس شخصی"ها معلوم نیست از کجا آمده و از چه کسی دستور میگیرند، بر کسی - گیرم آدمی بیشرم - تحمیل کرد؟ آیا تو که امروزه مدعی دموکراسیطلبی هستی و برای استقرار آن در وطنمان تلاش میکنی، اینگونه حرکات را در تناقض با ابتدائیترین درک از دموکراسی نمیبینی؟
دکترجان به لایکهائی که به این دسته از نوشتههایت میدهند و به این طریق برایت هورا میکشند دل نبند و غره نشو. برای آن دکتری که چهل سال پیش در "انقلاب فرهنگی" با نوشتههایش پاکسازی در دانشگاههای ایران را تئوریزه کرد، صدها برابر از چپ و راست الله اکبر میکشیدند! آنچه او را امروزه به شرمساری در مقابل مردم رسانده نه حمله به جلسات سخنرانیهایش برای "بیدار و فعال" کردن "حس شرم و شرمساری" که قضاوت همیشه بر حقِ تاریخ بوده است.
*
لینک مقاله دکتر مسعود نقره کار:
https://news.gooya.com/2022/12/post-71529.php